روزنوشت

باز هم کتاب خریدی پسر!

“باز هم کتاب خریدی پسر!”…این حرف همیشگی مادرم است، وقتی که شب‌ها درب خانه را به رویم باز می‌کند و می‌بیند که من با پلاستیکی پر از کتاب به خانه آمده‌ام. خیلی وقت‌ها که فقط یکی دو جلد کتاب می‌خرم متوجه نمی‌شود، چون آن‌ها را در کیفم قرار می‌دهم. امشب باز هم جمله‌ی “باز هم …

فرهنگ‌نامه کودکان: دیالوگ فرضی یک مادر با پسر دو ساله‌اش

ساعت ۷ صبح: مادر بر بالین بچه حاضر می‌شود و می‌گوید: بلند شو عزیزم، بیا “ماما” بهت “مه مه” بده. ساعت ۸ صبح: مادر بچه را بغل می‌کند و می‌گوید: عزیزم بیا بریم “جیش” کن. آهان،… به “دودولت” دست نزن (در حالی که خودش دست می‌زند)… آفرین گل پسرم، تاج سرم. ساعت ۹ صبح: مادر …

بخور و نمیر، بخور و بمیر

شنیده‌اید که می‌گویند: نان بخور و نمیر خوب حالا شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که نان بخور و بمیر هم داشتیم. در آن زمانی که گیلانیان عادت به خوردن نان نداشتند و برنج غذای اصلی‌اشان بود، ضرب المثلی داشتد که می‌گفت: نان بخور و بمیر.

شب جمعه و چند موضوع دیگر

بعد از مدت‌ها امروز که جمعه است، خانه بودم و توانستم بخش گالری سایت را آماده کنم. در گالری عکس‌هایی را می بینید که در سفرها گرفته‌ام. عکاسی را خیلی دوست دارم. عکس شبیه شعر کوتاه یا بهتر بگویم شبیه جمله قصار است. می‌دانید که عیب جمله‌های قصار در این است که جایی برای شک …

عکس‌ها برگشت

یادتان هست که عصبی بودم، به خاطرعکس‌هایی که در سفر گرفته بودم و همه‌اشان از دست رفته بود. حالا با کمک دوستانم بیشتر عکس‌ها برگشته. عکس‌های خوبی شده. برای دیدن عکس‌ها در همین سایت، به بخش گالری ـ دنیای عکاسی من، بروید و در آن‌جا بر روی فولدر گیلان و مازندران کلیک کنید. امیدوارم لذت …

ماجرای من و ملک زاده

ملک زاده معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. به زعم بنده، او یکی از همان عالیجنابان جمعه قلمداد می‌شود. امشب، در اختتامیه «جشنواره بهترین‌های صنعت گردشگری» باز هم عنوان کرد که ایران جزو یکی از پنجمین و یکی از دهمین و … از لحاظ جاذبه‌های گردشگری در دنیاست. این بار گفت …

گرفتار شدم به خدا

قرار است از فردا به مدت یک هفته با چهار کارگردان تلویزیونی استرالیایی که می‌خواهند در تهران و اصفهان فیلم‌برداری کنند، سپری کنم. این چند وقت هم نتوانستم تحقیق جدیدی را به سایت اضافه کنم، راستش کمبود وقت پیدا کردم. چهار کتاب در حال چاپ دارم که همزمان به جانم افتاده‌اند. به غیر از این، …

همشهری جوان

هفته نامه «همشهری جوان» بعد از دو هفته توقف، دوباره چاپ شد. در این دو هفته، انگار کیوسک های روزنامه فروشی چیزی کم داشتند. یکی از حسرت های من در عرصه مطبوعات این است که دیگر با این مجله همکاری نمی کنم. اگر بخواهم، باز می توانم در بخش «رازهای سرزمین من» بنویسم. اما دیگر …

عصبی هستم

یک سفر ۲۴ ساعته به «اشکور» (منطقه‌ای در ارتفاعات غرب مازندران و شرق گیلان) رفتیم. سفر خوبی بود. کلی موضوعات تازه یاد گرفتم. اما زهر قضیه در این‌جاست که عکس‌هایی که گرفتم احتمالا از دست رفته است. دفعه‌ی قبل که عکس‌هایم از دست رفت، تقصیر یک دوست بود که فکر می‌کرد به من خوبی می‌کند. وقتی …