ملک زاده معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. به زعم بنده، او یکی از همان عالیجنابان جمعه قلمداد میشود. امشب، در اختتامیه «جشنواره بهترینهای صنعت گردشگری» باز هم عنوان کرد که ایران جزو یکی از پنجمین و یکی از دهمین و … از لحاظ جاذبههای گردشگری در دنیاست. این بار گفت …
قرار است از فردا به مدت یک هفته با چهار کارگردان تلویزیونی استرالیایی که میخواهند در تهران و اصفهان فیلمبرداری کنند، سپری کنم. این چند وقت هم نتوانستم تحقیق جدیدی را به سایت اضافه کنم، راستش کمبود وقت پیدا کردم. چهار کتاب در حال چاپ دارم که همزمان به جانم افتادهاند. به غیر از این، …
هفته نامه «همشهری جوان» بعد از دو هفته توقف، دوباره چاپ شد. در این دو هفته، انگار کیوسک های روزنامه فروشی چیزی کم داشتند. یکی از حسرت های من در عرصه مطبوعات این است که دیگر با این مجله همکاری نمی کنم. اگر بخواهم، باز می توانم در بخش «رازهای سرزمین من» بنویسم. اما دیگر …
یک سفر ۲۴ ساعته به «اشکور» (منطقهای در ارتفاعات غرب مازندران و شرق گیلان) رفتیم. سفر خوبی بود. کلی موضوعات تازه یاد گرفتم. اما زهر قضیه در اینجاست که عکسهایی که گرفتم احتمالا از دست رفته است. دفعهی قبل که عکسهایم از دست رفت، تقصیر یک دوست بود که فکر میکرد به من خوبی میکند. وقتی …
امروز نهمین روز از هفتمین ماه سال ۱۳۸۷ است و من گزارش سفر به ۳ استان لرستان، ایلام و کرمانشاه را در انجمن «خانه فرآوران ایران» ارائه کردم. و اما گزارشی دیگر: نمیدانم امروز چندمین جلسه پیاپی انجمن بود. شاید حدود ۱۲۰ نمیدانم چند جلسه را من صحبت کردهام. شاید حدود ۳۰ تا امروز بیش …
۵شنبه شب: سر مزار دوستم بودم. دلتنگ بودم از نبودنش. دو سال از رفتنش میگذشت. جمعه شب: روی چمن دراز کشیده بودم. کسی تنهایم گذاشته بود. دلتنگ بودم از رفتنش. ۲ ساعت از رفتنش میگذشت. شنبه شب: دعوت بودم برای شام. یکی از عالیجنابان جمعه (عالیجنابان جمعه: کسانی هستند که مقام بالای مدیریتی در این …
همین… «آنان که میدانند بال دارند.»
میخواهم بنویسم، اما نمیتوانم. نه اینکه چیزی برای گفتن نباشد، بلکه فقط نمیدانم چه چیزی را باید گفت. شاید دلم سکوت میخواهد. شاید کمی کمرنگ شدن و گم شدن را باید در این ابتدای فصل تجربه کنم. پاییز که آمد خودم را دیدم که بر چمن سرد و زیر نور ماه تنها ماندهام و آن کسی که باید میبود، …
این هفته سه شنبه، ۷/۹/ ۱۳۸۷ در جمع دوستان انجمن خانه فرآوران ایران، گزارش سفر به استانهای لرستان، ایلام و کرمانشاه را ارائه میدهم. اشارهای هم به برخی از قبرستانهای ایران میکنم. به امید دیدار.
رگههایی از شمنیسم را در ایران پیدا کردهام. به زودی در رابطه با این موضوع مقاله و سمیناری ارائه میدهم. در تلاش هستم مفهوم سنگهای ایستاده در برخی از قبرستانهای ایران را بیابم، حدسهایی میزنم. تا ببینیم چه میشود.
اعتقاد دارم که ما ایرانیها مازوخیسم جمعی داریم. اصلا نمیدانم که واژهی «مازوخیسم جمعی» را قبلا کسی استفاده کرده یا نه، اما در عالم واقعیت وجود خارجی دارد. در ایران و همهجای دنیا بعضیها خود آزارند، اما نه همه. با این حال فکر میکنم در ایران، هر کدام از ما نخودی در آش «خودآزاری جمعی» میاندازیم. برای این ادعا …
از آخرین روزی که سعید را دیدم دو سال و نیم گذشته است. و از آنروزی که امیدهایم برای دیدن دوبارهی او تبدیل به حسرت شد، هم دو سال میگذرد. با سعید ۲۷ سال رفاقت کردم. رفاقت به معنای واقعی. در یک محل زندگی میکردیم.از پیش دبستانی با هم بودیم. با هم درس میخواندیم. با هم بازی میکردیم. …
امروز سی و چهار سالگیام تمام میشود. یک موضوع جالب این است که هر روزی از هفته که عید نوروز در آن روز باشد، همان روز هفته هم روز تولد من است. یعنی امسال که روز تولدم پنج شنبه است، روز عید نوروز سال ۸۷ هم پنج شنبه بود و همیشه همینطور است، تا ابد. سی و …