متن زیر از کتاب “سهبر خوانی” اثر بهرام بیضایی برداشت شده است: آرش منم! آن که این پگاه نادانکی بود آزاد؛ و اینک چیزهایی میداند از گیتی چند؛ و فریاد او بلند که کاش نمیدانستم.
“هماهنگی گرانبهاترین دارایی است. ما همه میان عقل و جنون در نوسانیم. این دایرهای بسته است.” بخشی از نخستین قانون اساسی ژاپنی؛ سال ۶۰۴ میلادی
بالاخره پای من هم به دادگاه کشیده شد. امروز به دادگاه رفتم، اما به خیر گذشت. یکی از “عالیجنابان جمعه” از بنده شکایت کرده بود. خیلی طول نکشید، بازپرس گفت که شکایت شاکی قابل استماع نیست. راستی میدانید که لقب “عالیجنابان جمعه” را من به چه کسانی اهدا کردهام؟ کسانی که مقام بالایی دارند و سایهاشان بر …
دیشب از سفر سه روزه به استانهای لرستان، ایلام و کرمانشاه برگشتم. مکانهایی را دیدم که تا به حال ندیده بودم، حتی نام برخی از آنها را هم نشنیده بودم. رازهایی در این سفر برایم آشکار شد، خوشحالم.به زودی سفرنامهاش را مینویسم. امروز صبح قراراست به دادگاه بروم. سازمان میراث فرهنگی از متنی که نوشتهام شکایت …
امروز کتاب “عدد، نماد، اسطوره” را بعد از ۳ سال تمام کردم. حالا کمی خیالم راحت شد. خیلیها کمکم کردند که سپاسگذارشان هستم. دیگر باید به فکر مراحل چاپ کردنش باشم.
چند وقتی هست که احساس خستگی میکنم. از این همه فکر کردن و نوشتن خستهام. آرزوهایم اکنون عذابم میدهند. اکنون نه سفر دلم میخواهد و نه قلم.