ششمین و آخرین نشست از سلسله گفتگوهای شهرهای رو به دریا، با محوریت گردشگری، پنجشنبه ۹ اسفندماه ۱۴۰۳ به میزبانی وحید قاسمی، معمار و ایرانپژوه برگزار شد. آرش نورآقایی، مدیرمسئول فصلنامهٔ میراث و گردشگری گیلگمش و انتشارات نوسده یکی از میهمانان این نشست بود.قاسمی از ایشان در خصوص ویژگیهای گردشگرپذیری شهرهای دریاپایه و تمایز ضوابط …
صدای باز شدن درِ کهنهٔ چوبی حجرهای آمد. موجی از گیسو، در تیمچه پیچید! عطر عبورت، در آن دالان نور و من سالهاست زیر سقف بازار گم شدهام. …………………………………………….. دُم طاووس وار، باز شدی در آغوشم، گنبد مسجدی چرخید! …………………………………………….. سایهات افتاد بر کاشیهای محراب! دل، نماز خواند. …………………………………………….. طلاییِ گنبد به گیسوانت حسد بُرد. …
اگر انیمیشنِ «در سایهٔ سرو» را ندیدهاید، میتوانید از خواندن مطلب زیر صرف نظر کنید. از عنوان شروع کنیم؛ از سایه و سرو. نمادهای سرو را در قالیِ هنوز بر دار میتوان مشاهده کرد، و سایهها در بیشتر فریمهای این انیمیشنِ دو بعدی حضوری پررنگ دارند. پارادوکس سروهای ایستادهٔ عمودی با سایههای افتادهٔ افقی، همان …
سنگام یک فیلم عاشقانهٔ هندی (مثلث عشقی) است که به کارگردانی «راچ کاپور» در سال ۱۹۶۴ تولید شد. با خود فیلم خیلی کاری نداریم ولی بیایید اسم این فیلم را بررسی کنیم. واژهٔ Sangam در اصل Samgam بوده است. شبیه تبدیل Sam به San در زبان لاتین و زبان انگلیسی هم مشاهده میشود. در زبان …
چابهار، بازرگانی است ایستاده بر کنارهٔ دریای عمان. دستار حریرش را بر دوش دارد و باد بر صورتش بوسه میزند. سینهٔ پهن و دستان بازش خوشامدگوی موجهاست و رنگ قهوهای چشمانش، ترکیبی از آبی دریا، زردی خاک و صورتی لیپار، و نفس گرم و مرطوبش با تپش آرام و منظم قلبش، همگام. جامهای سفید بر …
بادِ سیستان که رستمِ پهلوان را با خود بُرد، نجوای زرتشت خاموش شد. وانگاه راهزنان زمان از راه رسیدند و از آب هامون فقط قطرهای اشک بر گونهٔ دشت باقی گذاشتند. روحِ کوه مقدس غارت شد و نقش دیوارها فرو ریخت. و آنگاه تراژدی تنهایی جسمیت یافت! اوشیدا، همان نام ابدیت که بر پیشانیاش حک …
شانزدهمین گردهمایی سالانهٔ راهنمایان گردشگری به همت انجمن راهنمایان گردشگری استان تهران صبح پنجشنبه ۲ اسفندماه ۱۴۰۳ به مناسبت بزرگداشت ۲۱ فوریه، روز جهانی راهنمایان گردشگری در سالن همایش موزهٔ ملی ایران برگزار شد. بهنام افتخاریان، مجری این مراسم ضمن خوشآمد به میهمانان، با مرور آنچه در جشنهای پیشین گذشته بود، آن را میراث ناملموس …
شوش، ملکهای است باشکوه، ایستاده بر فراز قصرش، و گیسوانِ پُر پیچ و خم همچون رود کارونشْ در باد میرقصد. نیمتاج طلایی بر سر دارد و دشتهای بیانتهای خوزستان را در منظر چشمانش نشانده. صدایش آرام و دلنشین است، شبیه لالایی مادران ایلامی، اما گاهی در پس این نجواها، فریادهای نبرد و مقاومت شنیده میشود. …
کی میشود که دوباره، از آسمان آبی اردبیل، آرامش ببارد و از ابرهای سفیدش امید؟ کی میشود که دوباره، از یک سو بادهای بوکان برخیزند و بوی باران را به بنفشههای بهاری برسانند، و در سوی دیگر بیدهای باغهای بیرجند پابهپای بوتههای گل برقصند؟ کی میشود که دوباره، پریهای پنهان در پیچوتاب …
گفت: بفرمایید میوه! و تنبوری به دستم داد از جنس توت و به شکل گلابی، و عطر نغمه در فضا پیچید.
گفتم: چشمگفت: بیبلااما راستش، در چشمم یک چشمک جا مانده، اذیتم میکند.
چشمانت، میخوانندم.گیسوانت، میبندندم.اما دستانت، شاه کلید قفلهای جهانند در دستانم.