هندسه

گاهی، تنها دلخوشی‌ام این است که با حروف زاویه‌دار و واژه‌های راست، قوس بدهم به جمله‌ها تا معنایی سینوسی در موجی نرم از هندسه و خیال ترسیم شود. آن‌گاه، در یک خلأ ناب، فارغ از ثقلِ زمین و دغدغهٔ زمان، چون بندبازی بر ریسمان سکوت، تعلیق را بی‌هیچ برهانی اثبات کنم و در آن گوشه‌‌ی …

دنیای واژه‌ها

چشمانت نوروز است، دل من سفرۀ هفت سین،که در آنسِحر و سَحَر و سَماع و سرود و ستایش و سوگند و سوز است. …………………………………………. در رد پای لبتراه که هیچ، همۀ جهان را گم می‌کنم. …………………………………………. در دنیای واژه‌ها«دلسوز»بزرگترین سوءتفاهم بود.هیچ‌کس هم نپرسید می‌سوزد یا می‌سوزاند؟!

اردیبهشت

اردیبهشتتو با عطر خوشایندی که در تار و پود شب می‌لغزیداز راه رسیدی!من خبر آمدنت رااز تماس نرم باران با لب برگ درختشنیدم،و چه حسرتی خوردمبه ارزش خفیف ارضای تن پُر از تمنای شکوفه ………………………………………………………… با چمدان فراموشی در دست در هر قدم یک خاطره را پشت سر می‌گذارم. می‌روم که در خویشتن گم شوم.

همگام با منوچهر ستوده

شامگاه ۲۳ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ آرش نورآقایی، مدیرمسئول فصلنامهٔ میراث و گردشگری گیلگمش و نشر نوسده و پرویز شجاعی‌پارسا، راهنمای طبیعت‌گردی در هفتاد و هشتمین جلسهٔ «سفرنامه‌خوانی با مهدی گوهری» از تجربهٔ برگزاری مراسم نکوداشت استاد منوچهر ستوده گفتند. گوهری در سخن آغازین از اهمیت معرفی تلاش‌ و دانش استاد منوچهر ستوده و‌ دوستانش گفت و …

«۱+۱۰۰ روایت از اسکلت‌های محوطه‌های باستانی فلات ایران» منتشر شد

کتاب ۱+۱۰۰ روایت از اسکلت‌های محوطه‌های باستانی فلات ایران با هدف معرفی دلایل جذاب دیگری برای سفر به ایران در ۲۸۸ صفحه به نویسندگی مهرنوش زاده‌دباغ توسط انتشارات نوسده منتشر شد. این دومین کتاب چاپ شده در زمینهٔ باستان‌شناسی‌ از مجموعهٔ «ایران۱۰۰۱» است. اکنون، پس از چاپ روایت «سرگذشت ایران در محوطه‌های باستانی» نوبت به …

جادوی جهان

جادوی جهان استسکوت نقره‌ایِ ماهی کهدرنگ می‌کند در آسمان …………………………………………………… دلم تنگ می‌شودبرای آن دورهمیکه تو باشی و من و قرص ماه …………………………………………………… بگذار و بگذرکه راه، هماره پابرجاستبی‌نیاز از سایۀ ما

گفتنی‌تر از شعر

بادنفسش را نگه داشتتا مبادا دستی به مویت بکشدبی‌اجازه‌ی من …………………………………………………………. در آن آفتاب صبح که نور بر گونه‌ات بوسه می‌زندنسیمپیغام من رابه موی تو گره می‌زند …………………………………………………………. کمر استکان را که گرفتیبخارراهش را گم کردو لب‌هایت در آن لحظهگفتنی‌تر از شعر بودند ونوشیدنی‌تر از چای …………………………………………………………. اگر «ل» نبود از «لاله» جز آه سردی …

حرف‌های نستعلیق

بهشت بهار را که می‌بینم عاشق عقوبت گناهی می‌شوم که منجر به هبوط باران شد. …………………………………………………………… از دست بهار ترفیع درجه می‌گیرد گل از «-‌ِ» به «-ُ» …………………………………………………………… به این می‌اندیشم که «زندگی» در کل، چرکنویس است یا پاکنویس؟! …………………………………………………………… در پس سکوت دل‌های «شکسته» چه بسیار حرف‌های «نستعلیق» نشسته …………………………………………………………… نه این زمین، نه …

احسان عبدی‌پور

اگر از من بپرسند یک قصه‌گو نام ببر!، اولین اسمی که به ذهنم خطور می‌کند، «احسان عبدی‌پور» است. این روزها در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی، از در و دیوار بلاگر و تولید‌کنندهٔ محتوا می‌روید که بیشترشان مقلّدی بیش نیستند و برخی اما، کارشان خوب است. در این میان، از نظر من عبدی‌پور نمایندهٔ نابغهٔ …

سیزده به در

روز «سیزده به در» در بالکن خانه نشسته‌ام، کتابی می‌خوانم و چایم را می‌نوشم. کتاب در رابطه با نویسندگان رئالیست است؛ بالزاک، دیکنز، داستایفسکی، تالستوی، پروست و… ناگهان صدایی توجهم را جلب می‌کند. یک یاکریم معلوم نیست از کجا وارد خانهٔ همسایه‌ای شده‌ که در خانه نیستند، فکر کنم خانه مدتهاست که خالیست. صدا، صدای …