آباد باد آبی گنبدهای اصفهان که گویی در آتش سرخ آذربایجان به نقش گلهای شیراز مزین شدهاند. آباد باد باغ چارقد مادران مهربان ابیانه، که بوی خوش این ارمغان رنگین میرسد به ایلی که به کوهی در راه است. بلند باد آواز بلبلان بسطام که با صدای زیر برای بم از وصال دوست میسرایند. بهار …
چند سال بیشتر نیست که دانشمندان مدعی شدهاند که نور مایع و حتی نور جامد را بهوجود آوردهاند. فقط به عنوان یک بازی ذهنی به این موضوع فکر کردم که هفت قرن پیش حافظ در مصرع زیر به زیبایی از نور مایع صحبت کرده است: ساقی به نور باده برافروز جام ما جالب اینکه نور …
با هر ضربهٔ دَمام، موجی برمیخیزد از خلیج فارس تا لِنجی را سُر بدهد به سمت بوی شهری که بوشهر است نامش.در این سرزمین دلوار، از زبان همهٔ بندریهای سردار، چه در دشتستان و تنگستان، چه در انارستان و نخلستان، نوای شروه شنیده میشود.در این دیار جم، هیچ بندری در هیچ نبردی دربند نخواهد ماند. …
هر غروب غریب میشوم در قلعۀ وجودم و خشت به خشت ارتفاع میگیرند ترسهایم.
درختان بلوط که در میان سنگهای چند میلیون ساله رشد کردهاند، گویی در حال رقص و مستی بودند که در یک لحظه فرمان «همگی بیحرکت!» دریافت کردهاند.تصویرشان دست افشانْ ماندگار شده است بر صحنهٔ دشتها و تپهها.گلهٔ شیرها همگی در حال غرش، بیحرکت شدهاند در پیکر سنگیشان.شاهان و شاهبانوان ایلامی هم بر دهانهٔ غار یا …
انگار در یک شهر خیالی که نمای همهٔ دیوارها و کوچهها و ساختمانها و پیادهروها و خیابانهایش آیینه است، در حال دویدنی.ای آنکه همه جا هستی، دقیقا کجایی؟! …………………………… کوه را باید دیددریا را باید شنیدنسیم را باید بوییدخورشید را باید لمس کرداما فقط تو را باید چشید.
سالهاست که کوتاهترین و زیباترین دیالوگ بین من و مادرم به شکل زیر برقرار است: ⁃ مادر، چه خبر؟⁃ جانت را دعا میکنم. …………………………… شیب سرپایینی و سطح لیز «ر» در آغاز هر «روز» چنان اغواگر است که دوست دارم نقطههای «ش» را نور روشن ستارههای «شب» فرض کنم.اما پیچ ناگهانی و گیجکنندهٔ «ی» در …
گورستان شبیه یک کتابخانۀ وسیع است که همۀ کتابهایش، زندگینامههایی (بیوگرافیهایی) است که روی زمین کنار هم چیده شدهاند. زندگان تنها جلد این کتابهای مردگان را میخوانند. و البته محتوای آنها را خود کمابیش تجربه میکنند.
بوی خوش آواز؛زخمهٔ پنجهٔ بارانبر ساز خاک ………………. شبیخون یعنی:بوسهٔ چند انگشت دستانمبه خیل پای موهایت،و خونی که جاری میشودامشب،زیر پوست. ………………………….. حسادت میکنم به آن تصویر آرمانی از خودمکه نشسته باشد در ایوان چشمانتزیر آن سایهبان مژگان
آن،سیلیِ «رانت» بود بر گوش «قانون»و تنها یکی است از سیل بسیار پنهان
«اهل کاشانم» به عنوان اولین کتاب از مجموعۀ «اهل ایرانم» برای معرفی شایستهً مقاصد گردشگری ایران در سدهً نو منتشر شد.برای تولید این کتاب به تولید محتوای خلاق در آستانۀ به پایان رسیدن سدۀ چهاردهم (در پایان سال ۱۴۰۰) و آغاز سدۀ پانزدهم هجری شمسی (۱۴۰۱/۱/۱) توجه شدهاست.شاید کاشان با تپه سیلک، باغ فین و …
تقریبا این یک اصل است؛ جاندارانی که تعدادشان زیادتر است عمر کوتاهتری دارند نسبت به جاندارانی که تعدادشان کمتر است.اگر انسان این قاعده را در هر صورت -چه با عمر طولانیتر یا با جمعیت بیشتر- بشکند، احتمالا تاوانش را خواهد داد. تاوانی که یا مهاجرت به فضاست یا با ابتلا به بیماریهای همهگیر و درگیریهای …
اگر کارگردانی بخواهد تاریخ ادبیات ایران را بر روی صحنه نمایش بدهد، اینگونه خواهد بود: بازیگر همچون مولانا به رقص درمیآید، در حالیکه کوزهٔ خیام در دست دارد و گل سعدی را درون آن با شراب حافظ میپروراند.