جای یک اطلس از اماکن مقدس ایران خالی است. اطلسی که تنها به امام زادهها نپردازد، بلکه بیشتر.
با این که ایران یکی از خاستگاهها و مهدهای عرفان است، موزه ای برای نمایش سبک زندگی و آداب و رسوم مربوط به عارفان و صوفیان وجود ندارد. آیا حداقل یک موزه در این زمینه لازم نداریم؟
چه بد… در این شهر انسانها میمیرند… از آن بدتر… وقتی زندهاند، دلشان اندوهگین است… و اما فاجعه… حتی بلندترینشان هم نمیتواند به آسمان دست ساید…
رخوت من… بعد از عشقبازی با صبح بهاری…
از نزدیکی دشت کویر گذر کردیم و به دل البرز سپردیم و جنگل هیرکانی را پشت سر گذاشتیم و به دریای مازندران نظر کردیم و بر فراز تپههای ترکمنصحرا قدم زدیم و دوباره به سوی پایتخت سرازیر شدیم. بهترین زمان را انتخاب کردیم، اردیبهشت ماه راه. سه روز وقت داشتیم تا مسیری را بپیماییم که هر ساعتی رنگ دیگری از طبیعت …
رخنه سیاه کلاغ… به اتحاد سرخ انار… در فصل زرد پاییز…
اگر مورچهها خون داشتند، کفشهایمان همیشه سرخ بود.
داس کج بود… مرد خم شد… گندم قطع شد…
از طرهی بید بود که باد طرار شد
پرندگان قفسی هواخوری ندارند.
عسل… اثبات گل است در هندسهی زنبور
مادر و زن و زمین… و خلاصهی زندگی من… در آغوش کشیدن این سه تن…
مقدمه: چهار (موجود) مقدس از قدیمیترین باورهای مذهبی به شمار میروند، در واقع اینها همان نیروهای نخستین بزرگی هستند که از قادر مطلق ناشی میشوند. آنان در ابتدا در سرتاسر عالم نظم را از بینظمی پدید آوردند و فرمان گرفتند تا عالم و حیات در آن را بیافرینند. وقتی که آفرینش به اتمام رسید آنها …