آب نقشهای اسطورهای فراوانی دارد و نماد بسیاری از چیزهاست که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
آفرینش:
آب منشاء همه هستی است. ماده نخستین materia prima است. به قول افلاطون مایعی است که همه چیز را محقق میسازد.
در بسیاری از اساطیر آفرینش در هندوستان و خاورمیانه و مصر، از یک اقیانوس کیهانی سخن گفته میشود که پیش از پیدایی جهان وجود داشته است.
در متون هندو آمده: همه جا آب بود.
شعر بابلی باستانی درباره آفرینش، یا انوما الیش Enuma Elish، که تاریخ آن به اوایل دومین هزاره قبل از میلاد باز میگردد، میگوید که چگونه “همه زمینها دریا بود.”
در اسلام هم داریم: “جعلنا من االماء کل شیء حی”
باروری:
آب نماد جهانی حاصلخیزی و باروری است.
همه چیز از آب آفریده شده و به همین دلیل یک نماد باستانی برای زهدان و باروری است.
آب به صورت باران، یعنی نیروی لقاح ایزد آسمان. نخستین زوجها در اندیشه بشر اولیه عبارتند از آسمان و زمین و این آسمان است که با باران زمین را بارور میکند.
حیات بخشی:
آب مایع حیات است.
به زعم مصریان، پاشیدن آب بر روی زمین، در طی مراسم تدفین، زنده شدن شخص متوفی را در جهان دیگر تامین میکرد، همچنین دافع شر و مرض بود.
تطهیر:
در همه دنیا آب وسیلهی طهارت است.
آبها میشویند و پاک میسازند و از نو پدید میآورند. غوطه خوردن در آب نماد بازگشت به پاکی آغازین، مرگ زندگی کهنه و نوزایی زندگی است.
آب بیحرمتی و آلودگی را میزداید.
برکت:
آب تقریبا در همه جای دنیا نماد برکت و افزایش روزی است.
در اندیشه ایرانی ما:
به اندیشه شیعی ایرانی نظر میکنیم و مییابیم که همه آبهای روی زمین، مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) است.
کمی دورتر، در زمان ایران باستان. ایزدبانوان نماد همهی تمنای آب و باران در باور ایرانی ما هستند. اپم نپات، تیشتر و آناهیتا.
به کویر میرویم. صدای کلنگ مقنی قهرمان را میشنویم که قنات را حفر میکند و گویی آب، این گنجینه دربند را از دست دیوهای مسکن گزیده در کوهستان رهایی میبخشد و از اعماق زمین آب را بدون آنکه چشم نامحرم بر آن بیفتد، به میان آدمیان میآورد.
به اسطوره رجوع میکنیم. میخوانیم که نطفههای سه پسر زرتشت، اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانس در دریاچه کیانسه نگهداری میشوند تا وقتی که زمان ظهور هریک از این سه موعود فرا برسد. در آن هنگام دوشیزهای ۱۵ ساله برای شستشو به کنار دریاچه میآید و نطفه در تن او جای میگیرد و از آن آبستن میشود و فرزندی که قرار است که منجی بشریت باشد از این نطفه به وجود میآید.
گام در راه میگذاریم و به گفتههای مردم گوش میسپاریم. میشنویم که خضر، زنده جاویدان آبهاست. به آب میاندیشیم که چگونه از این طریق با جاودانگی در ارتباط است.
شعر که میخوانیم، شاعرمان به ما هشدار میدهد که آب را گل نکنیم. به سفر که میرویم، مادر پشت سرمان آب میپاشد، به امید آنکه برگردیم. به سلامت برگردیم.
یادمان میآید همین مادری که به ما یاد داده بود که آب را هدر ندهیم، آب ریخته بر اثر بیتوجهی ما را روشنایی قلمداد میکند….عیبی نداره، آب روشناییه….
به دینمان که میاندیشیم، وضو و غسل را قبل از اقامه نمازمان و خواندن قرآنمان مییابیم.
به موزه میرویم، درفشی را نشانمان میدهند و میگویند این اولین درفش ما ایرانیان است. نامش درفش شهداد است. آنچه در آن میبینیم، به نیایش در برابر الهه باران مربوط است و تمنای آب برای زمین.
به سفر میرویم. از نقش “کورانگون” در کنار رودخانه فهلیان (سر راه شیراز به بهبهان) سراغ میگیریم. آنجا هم مراسمی آیینی در رابطه با تقدس آب را درمییابیم.
وقتی در کوچه پس کوچههای شهرمان قدم میزنیم، سقاخانهها را در کنار مساجد و تکیهها و سر گذرها مییابیم. سلامی بر حسین(ع) و لعنتی بر یزید گویان، آب مینوشیم.
به شهری از شهرهای کشورمان میرویم. به اهواز. مندائیان(صابئین)را میبینیم که در کنار رودخانه کارون خود را تطهیر میکنند. آنها هیچ معبدی ندارند. آب جاری رودخانه معبد آنان است.
از پدرمان میشنویم دیر زمانی نیست که “میراب”ها آب را به میان مردم میآوردند و آن را پخش میکردند. اینان مردمی قابل احترام برخوردارد از ارج و قرب خاص بوند.
معنای واژه “فرهنگ” را جستجو میکنیم. یکی از معناهای فرهنگ را “کاریز” گفتهاند. کاریز که همان قنات باشد، بینشی را در فرهنگ ما به وجود آورده، تا جایی که فرهنگمان را فرهنگ کاریزی، یعنی مبتنی بر آب نامیدهاند.
گاهی به دهانه قناتها، میگویند، دهانه فرهنگ.
به روستای پدری میرویم. روستا هنوز به چشمهاش مینازد. مردان را به سرچشمه راهی نیست. چشمه جایگاه زنان است و حرمتی دارد همچون حرمت زنان.
میشنویم در جنوب کشورمان عروسی میگیرند. عروسی قنات. بیوهای را به عقد قنات درآوردهاند. عقدنامه هم دارند.
از مردان خیر شهرمان که برایمان میگویند، میشنویم که قناتی را وقف کردهاند.
دعاهایی را میشنویم به نیت باریدن باران. نیایش میکنیم بدین منظور و نماز میخوانیم.
مراسمی را اجرا میکنیم و نمایشهایی را برگزار میکنیم به نام بارانخواهی.
ما، ایرانی به آب میاندیشیم. بخشی از کشورمان خشک است و کویری. دغدغه آب همواره با ما بوده و هست.
از همین دغدغه است که ما فرشتههای حامی باران داریم و پتیارههای ستیزهجو با باران.
و از همین روست که روستاییان ما بهترین طریق سهمیه بندی و اشتراک آب را طراحی و اجرا کردهاند.
آرش نورآقایی
منابع:
*فرهنگ مصور نمادهای سنتی، جی.سی.کوپر، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران، فرشاد، ۱۳۷۹
*فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، جیمز هال، مترجم:رقیه بهزادی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۰
* فرهنگ نمادها، ژان شوالیه، آلن گربران، ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، ویراستار فنی علیرضا سید احمدیان، تهران، انتشارات جیحون، ۱۳۸۲
دیدگاهها
آسمانت آبی و خانه ات آباد
شکر پراشکم نثارت باد
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس فراوان.