ریشه “بُت” (نماد نابخردی) و “بودا” (نماد خردمندی) یکی است. همچنین به احتمال زیاد، واژه “پاگودا” (نیایشگاه برج مانند تائوئیستها و بودیستها) همان “بتکده” فارسی است. جالبتر اینکه در برخی شهرهای جنوبی کشورمان درختانی هست به نام “بانیان” یا “لور”، “لول” که اصطلاحا به آنها “انجیر معابد” هم گفته میشود. از آنجا که معمولا …
ماه: دی ۱۳۹۷
دکتر پولاک Jakob Eduard Polak که در زمان ناصرالدین شاه به عنوان طبیب پادشاه در ایران حضور داشت، سفرنامه بسیار جذابی نوشته، بخشهایی از آن را در زیر میخوانید: در این کشور دستور زبانهای چاپی گوناگون برای عربی هست اما حتی یک دستور زبان فارسی هم وجود ندارد. داشتن خطی خوش نخستین و مهمترین و …
پروانههای انتشار فصلنامههای فارسی و انگلیسی گیلگمش به همراه ترجمه رسمی آنها را در زیر میتوانید مشاهده کنید: پروانه انتشار فصلنامه فارسی-انگلیسی گیلگمش پروانه انتشار فصلنامه انگلیسی گیلگمش ترجمه رسمی پروانه انتشار فارسی-انگلیسی فصلنامه گیلگمش ترجمه رسمی پروانه انتشار انگلیسی فصلنامه گیلگمش کارت مدیر مسوولی فصلنامه انگلیسی گیلگمش کارت مدیر مسوولی فصلنامه فارسی گیلگمش
تاریخچه فصلنامه گیلگمش فکر آغازین انتشار یک مجله تخصصی در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری، نخستینبار در سال ۱۳۹۱ شکل گرفت. در آن زمان با تلاش علاقهمندان و مجوز شرکت “افق گردشگری ایرانیان” و همکاری هفتهنامه “تعطیلات نو”، ویژهنامه گیلگمش به مدیریت اجرایی “آرش نورآقایی” و سردبیری “ژاله ابراهیمی” در اسفند ۱۳۹۱ چاپ شد. مطالب …
خوابم نمیبَرَد. دریاست انگار دل، آشوب است. موج، بالشی است بیقرار رویا تَر شده، امید شور میسُرّد ماهی اندیشه و میشکند مهتاب روح غوطه میخورد آغوش، بیهیچ استواری.
بچه که بودم پدربزرگم با شوخی میگفت “تو وزیر کل کِشکِرت میشی” من فکر میکردم که منظورش وزیر کل کشور است. او هم میدانست که من چنین فکری میکنم. بعدها فهمیدم که با بقیه نوههایش همین شوخی را میکند. “کشکرت” به زبان او معنی کلاغ میداد و من در ذهن طناز او وزیر کل کلاغها …
مطلب زیر را دیشب در صفحه اینستاگرام خودم @nooraghayee نوشتم و برای اینکه موضوع را پیگیری کنیم، اینجا هم ذکر میکنم: ………………………………. نمیدانم چرا حواسمان نیست که به زودی، ما ایرانیان وارد قرن دیگری میشویم. نه خبری هست از برگزاری یک نوروز متفاوت، نه نگرشی هست به برنامهریزیهای شهری، نه رویکردی هست به آموزش، نه …
مسیر تپه دختر آنقدرها هم سهل و ساده نبود. خاصه اینکه ظهر تابستان حسابی داغ کرده بود. آب زیادی همراه نداشتم و خورجینم از طعام خالی شده بود. درختان بلوطی که از کنارشان میگذشتم میوه نداشتند، و تنها سودشان برای من سایهای بود که بین دو فرسنگ دَمی سایهام را زیرشان پنهان میکردم. به هر …
سوپرانو چنان دراماتیک شده بود که اشک از چشمان ناپلئون سوم جاری شد. در راه بازگشت از سالن اپرا، شاه به مجسمه آپولو نگاهی انداخت. انگار آپولو تمام روز، قبل از فلق تا بعد از شفق ساز زده بود. صدای موسیقی چنان رسا بود که ضجههای هکتور به گوش آشیل نمیرسید که او را بیرون …
اودیپوس زیر صلیب ایستاده بود. همچنان که به بدن عریان مسیح نگاه میکرد، در فکر حل معمای جدیدی غیر از معمای ابوالهول بود. قضییه چهارپا و دوپا و سه پا را فهمیده بود، اما یک پای صلیب را نه. در همین حین سن جورج به تاخت از راه رسید و از اسبش پیاده شد. نیزه سرباز …
شب چله که شد با فال حافظ عزم سر کوی یار کرد. نار تهرانی از سفره برداشت و قدم در راه سفر نهاد. مقصد بلاد پهلویان بود. بر بلندای سبلان شد و زمزمه باد صبا را شنید. از آنجا به شیز رفت و در آتشخانه نماز کرد. به یاد رادمردی بابک به بَذ رفت و …
بامداد برخاست، کوزه را از بالای سرش برداشت و ثلاثه غسالهاش را نوشید. آنگاه دست در دسته کوزه به مسیری رفت نامعلوم چون فراری شدهای رفت بیسامان نَجُست راه هموار به نیمه روز درنگی کرد و خمسه هاضمه را درکشید. آهی کشید! چنان اندیشید که دیریست کس بر او نگران نیست و افتاده است از …
گفتهاند: “تنها صداست که میماند.” به نطرم این جمله همانند جملهی “هنر نزد ایرانیان است و بس”، قابل نقد است. اصولا هر جمله قصاری همچنان که از واژه خود “قصار” برمیآید دارای قصور و نقص است. من معانی و تفسیرهای مختلف هر دو جمله ذکر شده را میدانم، اما به نقص هر دوی آنها نیز واقفم. …