خيلی كوتاه، كمی ادبی

باردار باران

برای درک اتفاق باران، پره‌های بینی‌ام را باز کردم و بلعیدم این خوش‌ترین بوی هستی را. و ناخودآگاه درآویختم به چناری و‌ بوسیدم تن عریانش را، و دیدم قطره‌ای هم نشسته بر اندام گل باکره‌ای و در این فرصت شب، بارور می‌کند او را.

عشق این‌گونه کاستی می‌گیرد

ماه… آه… ه.ه.ه…   ……………………………………………………………….  پی‌نوشت، برای کسانی که متوجه نشدند: ۱- این نوشته کوتاه با عنوانش معنا می‌یابد. ۲- ماه در آسمان افزاینده و کاهنده است و در این‌جا فقط به کاهندگی آن اشاره شده است (با توجه به عنوان) و از حروف به ترتیب کاسته شده. ۳- در این نوشته، عشق مثل ماه تصور شده که کم‌کم کاسته …