پیشکشی به شهرهای ایرانشهر

در وصف خوانسار

رخسار خوانسار را در سرچشمه‌ی فرخنده‌اش شسته‌اند و با سرخی لاله‌هایش در شکوه کوه گلستان آراسته‌اند.در سرای این عروس چنارهایی چه بلند کاشته‌اند و به دهانش انگبین مالیده‌اند

«گلی از گلستان نثار عروسی پیر شالیار»

نشستم روبروی گل و از او پرسیدم:مانند تو چیست؟وانگاه لاله‌ی نشسته در دامان «گلستان کوه»، به سوی «اورامان» اشاره کرد…با نگاه به رخسار گل و اندکی تأمل، تصویری در ذهنم نقش بست از سر چرخان درویش و ذکرهای پی در پی او که در میان آن کوه بلند می‌پیچید.چه عجیب!نیمه‌ی اردیبهشت است و این سرخ …

به افتخار اردکان

انگار باد بانی این دیدار گاه و بیگاه کوه و‌ کویر است در این دیار. و انگار آب در آن آبراهه‌های زیرزمینی، دلدادگی پنهانی‌شان را پیوند داده با یک جریان آهسته و پیوسته.در این میان، مردمان باد را در آسمان گیر می‌اندازند تا در نیمهٔ راه خبر بگیرند از این ماجرا. و آب را انبار …

این وطن در هم تنیده

آباد باد آبی گنبدهای اصفهان که گویی در آتش سرخ آذربایجان به نقش گل‌های شیراز مزین شده‌اند. آباد باد باغ چارقد مادران مهربان ابیانه، که بوی خوش این ارمغان رنگین می‌رسد به ایلی که به کوهی در راه است. بلند باد آواز بلبلان بسطام که با صدای زیر برای بم از وصال دوست می‌سرایند. بهار …

بوشهر

با هر ضربهٔ دَمام، موجی برمی‌خیزد از خلیج فارس تا لِنجی را سُر بدهد به سمت بوی شهری که بوشهر است نامش.در این سرزمین دل‌وار، از زبان همهٔ بندری‌های سردار، چه در دشتستان و تنگستان، چه در انارستان و نخلستان، نوای شروه شنیده می‌شود.در این دیار جم، هیچ بندری در هیچ نبردی دربند نخواهد ماند. …

درنگی بر خوزستان

درختان بلوط که در میان سنگ‌های چند میلیون ساله رشد کرده‌اند، گویی در حال رقص و مستی بودند که در یک لحظه فرمان «همگی بی‌حرکت!» دریافت کرده‌اند.تصویرشان دست افشانْ ماندگار شده است بر صحنهٔ دشت‌ها و تپه‌ها.گلهٔ شیرها همگی در حال غرش، بی‌حرکت شده‌اند در پیکر سنگی‌شان.شاهان و شاهبانوان ایلامی هم بر دهانهٔ غار یا …

بر فراز سیلک

گیراترین باده‌ی غروب را امروز بر فرازِ بلندترین نقطه‌ی یکی از قدیمی‌ترین شهرهای دنیا از سفالینه‌ای با نقش هندسی، از دستِ آن ساقیِ ۷۰۰۰ ساله نوشیدم که آشیانش بر باد رفته بود.هر خشتِ رها شده، انگار اختیار دلی است از دست رفتهْ که در همه‌ی این اطرافْ بر این خاکِ داغ‌دیدهْ، افتاده.همه‌ی حواسِ روانِ خفتگانِ …

تبریز

به تحقیق نه تخیّل، از تحریر کتیبه‌ی پادشاه آشور تا ترکیب کاشی‌های مسجد کبود، بهترین تعریف و تفسیرش این است که دیارِ شمسِ مولاناست. تاریخ به تبارِ تاجرانِ این شهرِ تجدّد گواهی می‌دهد، امّا تکّیه به دلاورانش هم تجربه‌ی تازه‌ای در تقویم نیست، این است که تصنیف نامش بر پیشانی مام میهن تجلّی یافته. هم …

کرمان

بر سر آن کوه سرخ، نزدیکِ آن ماهانِ ماه، از عهد دقیانوسْ درفش شهدادی‌اش در اهتزاز است. در کشکول این شازده، هزار باغ و یک قلعه‌ی گنج پیدا می‌شود و چنان است که در چنین عنبرآبادی همه‌ی کیچه‌ها به درب بهشت راه دارند. همچون پیربابای مسافر، از زیره تا بمِ آن دلِ عالَم، جان را …

صفای صفاهان

برای رفتن به آن دیار پُرنگار، راه دلخواه من این است: گذر از پل سی‌وسوم، تکیه به ستون چهلم، گام زدن در باغ چهارم، چمیدن در بهشت هشتم، و در نهایت رسیدن به آن جهانِ پُر نقش. در پی بوی و به خیال خم اَبروی این کوی، آمده‌ام و حال به جادوی خویَ‌ش، گرفتارم. بخواهی …

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت …

تقدیم به همدان: قدیما از مَرو که می‌خواستی بری تیسفون، یا برعکس، حتما گذرت به همدان میفتاد، جایی که پاتوق بچه مَحَلّای ایران بود. همه میومدن اینجا. بازار‌ِش راسته کَلیمیا داشت و کاشیا و نهاوندیا و سبزواریا. زرگرا، چلنگرا، قصابا، قنادا، مِسگرا، کفشدوزا، حلاجا و سمساریا، همه بودن. خلاصه جمعشون جمع بود. میگن همدان هَفتا …

در طلب نیشابور

در «طلب» این «ابرشهر»، سراغ آن «عشق» باید رفت که شاید تنها یک دَم باشد میان دو عَدَم. سخن از «نیشابور» است، دانگِ ششم و شهر هفتم ایران، که شنیدن داستان «حیرت»آورش دلِ با«معرفت» می‌خواهد. سخن از «ریوند» است که گویی سخنورانش جام جم دارند و اسرار ازل می‌دانند، و با این حال، دربندِ سَر …

زیارت گلستان

ای رفیق، باب ا‌ول «زیارت» «گلستان»، رفتن به گرمابه است تا در نقش و نگار دیوارش هم سیرت پادشاهی ببینی و هم اخلاق درویشی بدانی. اگر از «هزار پیچ» بگذری و به «کوهِ کهکشان» برسی، آنگاه در آن «جهان نما» «آزاد شهر»ی خواهی دید که به «شیرآباد»ش می‌نازد. و خواهی دید که در این مکانِ …