ای رفیق، باب اول «زیارت» «گلستان»، رفتن به گرمابه است تا در نقش و نگار دیوارش هم سیرت پادشاهی ببینی و هم اخلاق درویشی بدانی.
اگر از «هزار پیچ» بگذری و به «کوهِ کهکشان» برسی، آنگاه در آن «جهان نما» «آزاد شهر»ی خواهی دید که به «شیرآباد»ش مینازد.
و خواهی دید که در این مکانِ «شاه پسند»، «باران کوه» و «بلبل چشمه» چنان هوای «سرخدار» را دارند که هرگز تشنه نماند.
اینجا، «گِل فِشان»، گُلْ اَفشان میکند در «زرین گل» و «آلا گل» و «آلما گل»، و دختر «ترکمن» آواز «لاله» سر میدهد.
در پناه «مار سرخ» «ذکر خنجر» میخوانند مردمانِ این «قلعه خندان»، و چنین میسرایند به هفت اقلیم در باب هشتم:
“کلبه احزان شود روزی گلستان، غم نخور“
پینوشت ۱: همهی واژههایی که داخل «» قراد داده شدهاند نام مکانها و اقوام و مراسم مرتبط با استان گلستان هستند.
پینوشت ۲: این متن با تلفیق مضامین کتاب گلستان سعدی و استان گلستان نوشته شده.
پینوشت ۳: ارزش متن شاید به جمله آخر باشد در این روزهای غمگین
دیدگاهها
خوب بود ولی متن های شیراز و کاشان رو بیشتر دوست داشتم. انگار اینجا کلمات از سرِ وظیفه کنار هم نشستند! احساسی که در متنهای قبلی بود، اینجا پیدانکردم…
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
بسییار زیبا بود ٬ استاد عزیز و زیبا قلم
واقعا این باعث مسرت ما هست که جاذبه های استان ما تونسته در نظر حضرتعالی اینقدر وصف شدنی جلوه کنه.
دوست دار همیشگی شما
دژبان (سرباز) کاخ
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ارادتمندم. بزرگوارید.
سلام
نشاط آدمیان کم
غم زمانه زیاد است
برای گریه دو چشم و
برای خنده دهانی
آزاد بلگرامی
امیدوارم گلستان شود هر چه زودتر
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که برایم مینویسید.