ببشتر شهرهای دنیا در حاشیهٔ رودها بنا شدهاند، برخی از شهرهای ایران هم اینگونهاند. و حاشیهٔ این رودها که متعلق به همهٔ همشهریان است، پاتوق و محل گردهمایی مردمان است. اما در جایی که آب فقط پنهان از نظرها، در بستر قناتها جاری است، هر کسی رودخانهٔ شخصی خود را میسازد و این احتمالا بخشی …
نقش جهان، آن فرش جادویی است که عرش را قاب گرفته؛ مستطیلی که بستر تماشای صحنهٔ پردهٔ آبی آسمان است. برعکسِ سالنهای سینما که در آن تماشاگران، پردهٔ آسمان را وامینهند و به پردهٔ نمایش فیلم پناه میبرند، نقش جهان، تو را از زیر سقف باریک تاریک بازار به پردهٔ پهن روشن پر از راز …
منطقۀ «بیستون» یک کوه دارد و یک راه، که گویی صحنۀ یک نمایش تاریخیاند. این کوه و راه نظارهگر چه چیزها که بودهاند؛ از انتظار برای شکارِ شکارچیانِ ساکنِ غارش گرفته تا آداب نیایش خدایان، و از ستایش بندگان برگزیدهٔ همان خدایان گرفته تا قیل و قال کاروان و بانگ جَرَسشان. بیستون در طول هزارهها …
در این متن، شیراز بهانه است، مقصود شیرازهٔ ایران است. ای شیراز، به زیارتت آمدهام! کوی به کوی در پی میخانههایت میگردم. خشتها را میبویم تا شاید بوی شرابی را درکشم که از می باقی در ساغر لولی شنگول سرمستی باقی مانده باشد. بگو، و برایم فاش کن که ساقیانت در کدام سروستان خفتهاند! من …
«بقعهٔ شیخ صفی» عالیترین مصداق «چشم جادو مال تو، دل آهو مال من» است که تنها با سودای سر چلهنشینان این سامان سرّش برملا میشود.این مکانِ لامکانْ لانهٔ طاووسی است که انگار، بیتابِ نمایشِ افسونِ رنگهای پنهانِ اندرونِ آن صوفی است که زیر خرقهٔ بیرنگی، پس از سماعی که چهرهاش را گلگون میکند، صاف میشود …
گفت: راز ۷ اقلیم ایران چیست؟ گفتم: آن رود زاینده که میرسد از ۳۳ پل به ۴۰ ستون. …………………………………………………… در هر شعلهٔ آتش سوزانت، طرح گل سرخی نهفته است و در هر شاخهٔ گل سرخ بوستانت، شعلهای پنهان تو سوری و سوزی!
چهرهی البرز چه شگفت است؛ سرِ سربلندِ سفید و دلِ کهنِ سبزی دارد.یک بار فرصتی داشتم که به دربار دماوند راه یابم و سر به آستانش بسایم و امروز رخصتی یافتم تا به حریم اُرس بانوی شهرستانک پا بگذارم و دل به دلش بسپارم.امروز در یکی از روزهای تیرِ گرم، در دل البرز او را دیدم؛ سبز بود و افراشته، البته تنها و انگار فراموش شده.پسرکی چوپان، …
از لحاظ استعاری شاید بتوان روحیهی یک #بشر_ایرانی را با سه ساحت و فضای #معماری_بومی تطبیق داد و تفسیر کرد؛#باغ، #خانه، #بازار اگر این سه فضا را بر روی یک خط راست در نظر بگیریم، باغ در یک سو، بازار در سوی مخالف و خانه در میان این دو واقع میشوند. به نظرم با اندکی …
فرسنگها دورتر از شهرهای پرهیاهو، مکانی هست که سنگ، فرّ دارد در آنجا. اگر قرار باشد اثبات کنیم که سنگها روح دارند، نقطهی شروع همین جاست. در این سرزمینِ پر از کنگره و ستون و نقش و کتیبه،انگارهی جماد و نبات و حیوان و انسان در قالب رؤیاهای تجسم یافته بر روی دیوارها و پلکانها …
رخسار خوانسار را در سرچشمهی فرخندهاش شستهاند و با سرخی لالههایش در شکوه کوه گلستان آراستهاند.در سرای این عروس چنارهایی چه بلند کاشتهاند و به دهانش انگبین مالیدهاند
نشستم روبروی گل و از او پرسیدم:مانند تو چیست؟وانگاه لالهی نشسته در دامان «گلستان کوه»، به سوی «اورامان» اشاره کرد…با نگاه به رخسار گل و اندکی تأمل، تصویری در ذهنم نقش بست از سر چرخان درویش و ذکرهای پی در پی او که در میان آن کوه بلند میپیچید.چه عجیب!نیمهی اردیبهشت است و این سرخ …
انگار باد بانی این دیدار گاه و بیگاه کوه و کویر است در این دیار. و انگار آب در آن آبراهههای زیرزمینی، دلدادگی پنهانیشان را پیوند داده با یک جریان آهسته و پیوسته.در این میان، مردمان باد را در آسمان گیر میاندازند تا در نیمهٔ راه خبر بگیرند از این ماجرا. و آب را انبار …
آباد باد آبی گنبدهای اصفهان که گویی در آتش سرخ آذربایجان به نقش گلهای شیراز مزین شدهاند. آباد باد باغ چارقد مادران مهربان ابیانه، که بوی خوش این ارمغان رنگین میرسد به ایلی که به کوهی در راه است. بلند باد آواز بلبلان بسطام که با صدای زیر برای بم از وصال دوست میسرایند. بهار …