روزنوشت

یک شب… بهشت

 پی‌نوشت: این متن را به درخواست دوستان عزیزی که وجود و حضورشان برایم بسیار عزیز است می‌نویسم: شاید شما قبول داشته باشید که بنده در ارائه اطلاعات خسیس نیستم. اما اگر نام مکانی را که عکس‌‌های زیر را از آن‌جا گرفته‌ام، عنوان نکرده‌ام به این خاطر بود که این‌جا، بر خلاف تصور یک مکان برای حضور گردشگران …

جملات قصار سه‌گانه

۱- سرگشتگی و کلافگی بیش‌تر یعنی، تعداد موضوعات بیش‌تری که از آن‌ها رنج یا لذت می‌بریم. ۲- اگر رنج‌ها و لذت‌های ناچیز روزانه نبود، یعنی سرگشتگی نبود، هر آیینه مرگ بهتر از زندگانی بود. ۳- مرگ بهتر از سرگشتگی است.

اندکی نیز سَبکٍ سَبُک را تجربه کنیم

کوله‌بارمان سنگین است. نه به پیر و نه به پیغمبر، سوگند نمی‌خورم که با همین‌ها مشکل دارم، اما می‌گویم، می‌گویم و می‌گویم که کوله‌بارمان سنگین است. کوله‌بارمان از گذشته‌امان، از فرهنگ و از تمدن، از پیش‌کشوت و از پیر، سنگین است. کوله‌بارمان از دین، از اخلاق‌گرایی مفرط بی‌انجام، از احساس ناکام و از پیغمبر، سنگین …

انتقام یا انتقاد

قبل از سفر اخیرم به تنکابن، موضوعی بسیار ناراحتم کرده بود که با شما در میان می‌گذارمش. برای «سایت خبرگزاری میراث فرهنگی» متنی تحت عنوان «زیگورات، نماد کوه کیهانی» نوشته بودم که البته عین همان متن در همین سایت خودم هم وجود دارد. خواننده‌ای که خودش را معرفی نکرده بود و هیچ نشانی هم از خود باقی …

نفوس زیادی

یکی را می‌شناسم که می‌گوید: “دلم برای این حکومت می‌سوزد، چون هر چه خراب می‌کنند، باز هم چیزهای خوب داریم. دلم برایشان می‌سوزد، کارشان زیاد است، خسته می‌شوند.” من هم می‌گویم دلم برایشان می‌سوزد، چون هر طور که سعی می‌کنند نفوس ایرانی را کم کنند، کم نمی‌شود. ما در جنگ و بمباران کشته شدیم و …

کتاب – دزد

قبلا هم نشانه‌هایی دریافت کرده بودم، اما امروز متوجه شدم که احتمالا، خوشبختانه، در مرز «کتاب – دزد» شدن قرار گرفته‌ام. و جالب این است که احساس می‌کنم، بالاخره بعد از مدت‌ها، نسیمی از دانش در وجود من هم وزیدن گرفت. و اما شما، نگران نباشید، به چند دلیل: ۱- هنوز اول راهم و حرفه‌ای …