عاری،عاری از زندگیِ زیباست،آن زندگی که فقط آتشگهی پابرجاست. گر بیفروزیش، نقص هر شعله در هر کران پیداست.
سیاوش کسرایی در منظومه «آرش» چنین سرود: آری، آری، زندگی زیباست. زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست. گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست. ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست. و ادامه داد: منم آرش، سپاهی مردی آزاده، به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را اینک آماده. حالا من، آرش به این سفر آمدهام بدون …
در این پُست خبری از قال سفرنامه نیست، اما این حال، بخشی از سفرم است. امشب را، با پرسه زدن در هوای کسرایی سر می کنم. بیوگرافی اش را می خوانم. به عکس هایش نگاه می کنم. و به صدایش گوش می سپارم. امروز (وقتی نوشتن این پُست را شروع کردم آخرین دقایق دیشب بود و …