چند شب پیش در یکی از لایوها در رابطه با «چندش» صحبت کردم. سرکار خانم «غزال فرزاد» نسبت به این موضوع علاقمند شدند و قرار گذاشتیم که بعد از انجام تحقیقات، مقاله «چندش و سفر» را در شماره آتی گیلگمش به قلم ایشان منتشر کنیم. اما عجالتا این را عرض کنم که اگر Disgust در …
هنگامیکه برای برنامه لایو اینستاگرام با عنوان “پرندگان؛ اسطوره و باور” (ارائه در چهارشنبه، سوم اردیبهشت) مطالعه میکردم، یک بخش که بیش از همه برایم جلب نظر کرد، رابطهی شگفت انگیز میان پرندگان و موسیقی بود. متوجه شدم که طبق تحقیقات همان بخشی در ذهن انسان به موسیقی واکنش نشان میدهد که ذهن پرنده. و …
در مراسم کتاب نوشی، لاجرعه سَر نکشید که بد مستی میآورد. هر از گاهی چشمهایتان را ببندید و آن جام پر جوهر را در هوا برقصانید تا بوی گوهرش دماغ را جا بیاورد. در این «آیینِ دَرکشیدن»، در همه آنْ، خیال بازی کنید، و تا میتوانید، شیرینی ولولهی درونی این عیشِ مُدامِ «نوآموزی» را با …
ما آدمهای زمان حاضر، شانس این را داریم که شاهد سپیده دم تاریخ رباتها باشیم. از آن بهتر، فرصت این را داریم که به چگونگی جام جهانی فوتبال رباتها، اجلاس بینالمللی سران رباتها، نویسندگی رباتها، سلفی گرفتنشان، سلبریتی و اینفلوئنسر شدنشان، پردهدری در فضاهای فوق مجازی، بیمار شدنشان، و قرنطینه شدنشان بیندیشیم. راستی آیا کسی …
اسمش «شیخ حسن» بود. هم قرآن و روضه میخواند، هم در مجالس شادمانی هنرنمایی میکرد. به دربار ناصرالدین شاه راه یافت و در دوره مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمد شاه دلقک دربار بود. لقب «شیخ شیپور» داشت، به این سبب که با دهانش و بدون ابزار خاصی، مانند شیپورزنها، شیپور میزد. پس از سفرش …
شاه اسماعیل صفوی، بعد از شکست در جنگ چالدران، خودخواهی و غرورش به نومیدی و ملال تبدیل شد. آن شکست را ماتم گرفت. لباس سیاه پوشید و عمامه سیاه بر سر نهاد و دستور داد که عموم سادات نیز سیاه پوشیدند و مانند وی دستار سیاه به سر بستند. پرده بیرقهای سپاه را هم به …
قطرههای می ناب؛ آسمان ساقی پر میکند پیاله را.
برای رفتن به آن دیار پُرنگار، راه دلخواه من این است: گذر از پل سیوسوم، تکیه به ستون چهلم، گام زدن در باغ چهارم، چمیدن در بهشت هشتم، و در نهایت رسیدن به آن جهانِ پُر نقش. در پی بوی و به خیال خم اَبروی این کوی، آمدهام و حال به جادوی خویَش، گرفتارم. بخواهی …
کتابی هست با عنوان: «هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند» و من فکر میکنم آنقدر مفاهیم در طول سالها و قرنها تغییر کرده و جابهجا شده که مثلا اگر امروز کسی در فضای مجازی فعال باشد ولی استوری دیگران را که از او تعریف کردهاند استوری نکند، احتمالا یک صوفی و عارف …
باور دارم که اگر قرار باشد کتابی در رابطه با «چگونگی تابآوری مردمان ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود» نوشته شود، حتما «ادبیات» بخش مهمی را به خود اختصاص خواهد داد. ببینید در زمان حمله محمود افغان به ایران که به روایتی چنان اوضاغ فجیع بود که “اطفال خردسال را میدزدیدند، ذبح …
هر کتابی، شاخهی درختی است، و واژههایش، نتهای آواز بلبلی است که دمی بر آن نشسته.
بهار است و بارها به راه است این آبِ رها از ابرها … بلبلها از میان برگها میخوانند شعری که باران رویشان نوشته. … باران واژه به واژه بر سطر سطر زمین مینگارد. عنقریب با مجوز بهار کتاب گلستان منتشر میشود. هَزاران میخوانندش و هِزاران میشنوند.
میدانی! فاصلهی بین خارهای یک شاخه گل سرخ نسبت ظریف و شگفتی با هم دارند. زخم که میزنی، طوری بزن که حداقل طرح زیبایی از رَدّشان شکل بگیرد.