بهار است
و بارها به راه است
این آبِ رها
از ابرها
و بارها به راه است
این آبِ رها
از ابرها
…
بلبلها از میان برگها میخوانند
شعری که باران رویشان نوشته.
…
باران
واژه به واژه
بر سطر سطر زمین
مینگارد.
عنقریب با مجوز بهار
کتاب گلستان
منتشر میشود.
هَزاران میخوانندش
و هِزاران میشنوند.
دیدگاهها
کاش ما ادمها هم با چرخش زمین بهاری میشدیم انگار مهمان ناخوانده ای بودیم در این کره که زیادی مانده ایم وصاحب خانه برای رفتنمان لحظه شماری میکند هرچه هست هرروز غربتش بیشتر میشود روزهای دلگیریست …
……………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. موافقم.
سلام
بهار برای من
شالیزار ِ گیسوان توست
که می شود لابلای تارهایش
نفسی تازه کرد.
کاش فقط یکبار … فقط یکبار
کاش باران از زمین به آسمان می بارید ! چه می شد مگر! اینبار ما گریه می کردیم و فرشتگان خیس می شدند ..
…………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. زیبا بود. سپاس.