هر نام دیگری جز #خانقاه به آن جهان مصوّر عجیب ولی نه غریب، #پیشکش کنم، بیشک بیعهدی کردهام به همهٔ آن یقینهایی که در آن لحظات متعالی منقلبم کردند. دیدار نقش دیوار گذرهایی که به #نیایشگاه میرسند بخشی از #آیین زیارت است و رو در رو شدن با چهرهای پرشمار رنگی روبروی در معبدش، تماشای …
به تصویر بنگرید: ……………………………………… عشق باید یک چیزی در همین ابعاد باشد؛نزدیک، در تنگنا و ابدی. ابدیت باید یک چیزی در همین ابعاد باشد؛حیات بالقوه، آرمیده بر بستر جماد. حیات باید یک چیزی در همین ابعاد باشد؛خلوت و همآغوشی در سختترین بستر. بستر باید یک چیزی در همین ابعاد باشد؛مکانی برای مردن بر روی صحنهای …
با زبانم سطح آبنبات با طعم قهوه را میچشم که چند ثانیه پیش در دهانم گذاشتهام و نگاهم به دورترین چشمانداز افق کویر است. آرام آرام لذت چشایی و چشمانی را به درونم جاری میکنم. سعی میکنم با مخلوط نسبیتی از «وهم دوردست ورودی چشم» و «فهم روراست ورودی دهان» کیمیاگری کنم. ترکیبشان حس نوشیدن جرعههای اکسیری …
دو پرنده دیدم که دقایقی را چند دهمتر فرازتر از آسمانخراش مونپارناس در پرواز بودند.حتما دیدار رود سن، برج ایفل، کلیسای قلب مقدس، آرامستان پرلاشز و … از آن بالا دیدنیتر است.با خودم فکر کردم در انعکاس چشمان آن بلندپروازان که در حرکت دورانیشان پاریس را میپایند، چه معمایی کشف میشود؟!همان لحظه به یاد آن …
در آینه به خودم نگاه میکنم حس میکنم وجودم به چیزی نیاز دارد. لعنتی! دلم برای اندام شکستهی مجسمهها، ستونهای افتاده معابد، مارمولکهای لانه کرده در سایتهای تاریخی، زمینبارهگی خدایان و واقعیت اسطورهها تنگ شده. دلم کمی لَختی میخواهد و اندکی لمیدن. و فرصتی برای چنگ زدن به “یونان” من برای درد اعتیادم به تعلیق، …
با آن همه قایق باریک و بلند و سیاهی که روی سارافون سفید و آجری رنگ ملکهی آدریاتیک نقش بسته، بعید نبود که حدس بزنیم هر از گاهی آب چنان بالا میآید که حتی فرشهای قصرهای فانتزی و بیزانسی را خیس میکند. در این مواقع هر کسی ماسکی رنگی به چهره میزند و میشود دلقکی …
رُم. برخی واژهها با اینکه از حروف کمی استفاده میکنند ولی زیاد حرف دارند برای گفتن. مثل رُم که با یک «ر» آرام شروع میشود و بیدرنگ با یک «م» میخکوب میشود و تمام. انگار صاعقه است، صاعقهای که صدای سترگ کیهان را به گوش میرساند که هرگز نمیتوان نادیدهاش گرفت، و بعد تازه باران …
۱- اگر از مباحث جدل برانگیز تاریخی که همیشگی است، بگذریم، چنین میپذیریم که کِراوات را یک کُرُوات در قرن ۱۷ میلادی اختراع کرد. اما قصه دلانگیز کراوات در درازای نرینه مانندش نیست، بلکه در گره روی گلوی آن است. مهم نیست ساده باشد یا پیچیده، مهم این است که به مرد مسافر یادآوری میکرد …
سرزمین لَوَندی است جزیره Hvar، که عطر نعنایی میپراکند در فضا با اسطوخودوسهای بنفش مشهورش که از قضا نام لاتین lavender دارد (شبیه لوند). اثر انگشت این جزیره بر روی تن هر بازدید کننده باقی میماند، از آنجا که اولین کسی که از اثر انگشت برای تشخیص هویت استفاده کرد اهل این جزیره بود. عجیب …
اسم عِبری Miriam در یونانی قدیم Mariamne تلفظ میشد که در یونانی موخّر به صورت Marianna درآمد. همچنین این اسم در آرامی به صورت Mariam و در فرانسوی به شکل Marianne درآمد. حتی بعدتر نسخه فرانسوی آن با ترکیب Marie و Anne (یا برعکس) مورد استفاده قرار گرفت که برای ما ایرانیها اسم «آنه ماری …
بر پیکر شهرهای سیر، گرسنه باید گام زد. مردمانی که در سفر به شهرهای سیر میبینی، هرگز دیگر نمیبینی. گویی مردم سیر، از هم زود سیر میشوند. گرسنه که باشیم بر سر یک سفره دور هم جمع میشویم. سیر که بشویم، پا میشویم و میرویم. این است که میگویم این بار پا بشوم و گام …
بعد از چند روز جلسه کاری بینالمللی برای فدراسیون جهانی راهنمایان گردشگری (WFTGA) در شهر Novi Sad کشور صربستان، آمدهام به شهر Dubrovnik در کشور کرواسی برای استراحت. از حاشیه دانوب آمدهام به ساحل آدریاتیک. از جایی که معنی نامش، «باغ جدید» است آمدهام به مکانی که نامش را «بیشه بلوط» معنی کردهاند، خلاصه از …
گردشگران در گرمای اشتیاق دیدار شهر، سوغاتیهای مگنت (آهن ربایی) را میخرند و به خانه میبرند و درِ دنیای سرد یخچال خانه را میآرایند. غافل از اینکه ابتدا خودشان جذب مغناطیس همان شهر شدهاند. ما بسان گردشگر، خودمان بخشی از سوغاتی شهری هستیم که در آن میگردیم.