کارستان یک یزدی در شیراز

هر نام دیگری جز #خانقاه به آن جهان مصوّر عجیب ولی نه غریب، #پیشکش کنم، بی‌شک بی‌عهدی کرده‌ام به همهٔ آن یقین‌هایی که در آن لحظات متعالی منقلبم کردند.

دیدار نقش دیوار گذرهایی که به #نیایشگاه می‌رسند بخشی از #آیین زیارت است و رو در رو شدن با چهرهای پرشمار رنگی روبروی در معبدش، تماشای آیینهٔ بی‌زنگار است، انگار.

ورود به آن مکان، دخول به لامکان است؛ یک دنیا شگفتی نگفتنی دارد در میان انباشتی از سکوتی گیرا.

در حیات خانه، آنکه حیاط دارد یک کبوتر آرام سفید است و چندین خوشهٔ گل خوشحال. اتاق‌ها اما، #پاتوق از ما بهتران است که همگی روح دارند و راست خیره می‌شوند به وجودت.

خانقاه، چندین #چله‌خانه دارد که در هر یک، جمعی از #صوفیان ذکر می‌گویند؛ تو گویی شخصیت‌های #شاهنامه و #هزار_و_یک‌_شب دور هم نشسته‌اند و نقوش مینیاتورهای #عصر_صفوی و کاشی‌های #کاشان همه جان گرفته‌اند. روایت‌های نقالان و پرده‌خوانان صورت واقعیت گرفته است و نقاشی‌های «#مکرمه_قنبری» و مجسمه‌های #خاتوزین به حرکت درآمده‌اند. ارواح #پیکاسو، #جاکومتی، #گائودی، #فریدا_کالو، #تناولی و #فروغ وعده و گعده کرده‌اند در این فضا که ترکیبی است از #مسجد_نصیرالملک شیراز و قبرستان کَتکُمب پاریس.

در این خانه، #بودا ازهنگام ازل و #مسیح تا وقت ابد در پس صورتک‌های ونیزی پنهان شده‌اند. اینجا عصرهای اساطیری و دوره‌های تاریخی در هم تنیده شده‌اند، چنان‌که دیوها و دلبرها در هم می‌لولند.

خادم این #پانتئون، این خانهٔ خدایان #عادل_یزدی است، #خاضع است ولی نه واضح. #درک آنچه او #فهم کرده است، کار می‌برد، او اما کارش را بلد است.

پی‌نوشت: متن فوق در رابطه با کارگاه و موزۀ هنرمندی به نام عادل یزدی است که در خانه‌ای در دل بافت تاریخی #شیراز سرگرم #آفرینش است.

دیدگاه‌ها

  1. سمیرا

    از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت در این “دور” که می چرخد و می چرخد در سکوت با شکوه خویش.
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. من که نفهمیدم، ولی سپاس.

  2. سمیرا

    – “چهره های پرشمار رنگی روبروی در معبد” کثرت است برای ورود به آن لامکان واحد.
    – آنکه حیاط دارد “کبوتر آرام سفید” یگانه ای است در میان “چندین خوشه گل خوشحال”. (صلح در میان آزادگان)
    – “اتاق ها همگی روح دارند که راست خیره می شوند” به یگانه “وجودت”.
    – “خانقاه چندین چله خانه دارد که در هر یک جمعی از صوفیان ذکر می گویند”، ذکری واحد.
    – “اینجا عصرهای اساطیری و دوره های تاریخی در هم تنیده شده اند چنانکه دیوها و دلبرها در هم می لولند” و تضادها یگانه می شوند.
    – “خادم این پانتئون، این خانه خدایان” فردی است به نام عادل یزدی.

    .و این همه “در میان انباشتی از سکوتی گیرا” در ذهن من از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت شد.
    ………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. عالی. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *