در خیالم خیره شدهام به خطوطِ خستهٔ چهرهات، به خندهات که محو شده. ناگاه خمرهٔ خالی دلم پُر میشود از آن همه خاطراتِ خجستهٔ خلوتمان. خاموش میمانم در خویشتنِ خویش و پندارهایم که دائم در هم میخَلَند، در خلأیی خفقانآور فرو میبَرَندم. با این حال در همان آن، به یاد میآورم که روزگاری، هر روز، …
واتیکان و روسیه؛ پنداری از مقایسهٔ کوچکترین و بزرگترین کشورهای دنیا «واتیکان» انگار یک صفحهٔ «اقلیدسی» است که در آن، ستونهای «برنینی»، با نظمی عاشقانه، نگاه را به افقی بینهایت میدوزند. انگار در این کشور، در یک تابلوی مینیاتوری، هندسهای مقدس در فضایی فشرده به تصویر کشیده شده است و گویی هر گوشهاش، بیکرانگی را …
گردشگران در «آربات»، -یکی از قدیمیترین و البته مشهورترین خیابانهای مسکو- قدم میزنند، در کافهها مینشینند و در فروشگاهها پولهایشان را خرج میکنند.این بخش از فعالیت این مردمان با بخش اول یکی از جملات «الکساندر ایوانوویچ هِرزِن» -اندیشمند و نویسندهٔ قرن نوزدهم روسیه- مطابقت دارد که گفته بود: «انسان برای خوشبختی آفریده شده است…».اما چیزی …
مسکو، مردی است با قامتی استوار و ردایی که از شانههایش تا زانوهایش را پوشانده.نگاهش همچون رودخانهٔ موسکوا، چنان در تو جاری میشود که همزمان هیبت تزار و آتش انقلاب را تداعی میکند.وقتی سخن میگوید، صدایش پرطنین و شاعرانه است؛ گویی هر واژه بخشی از خاطرهٔ روزهای جنگ و رؤیای شبهای صلح را نمایندگی میکند.او …
قبلا هم باغ سنگی واقع در نزدیکی شهر سیرجان -که درویش خان اسفندیارپور، کشاورزی که از نعمت شنوایی و گفتار بیبهره بود، در اعتراض به از دست رفتن زمینهایش در جریان اصلاحات ارضی در دههٔ ۴۰ خورشیدی ساخته است- را دیده بودم.باغ سنگی عبارت است از حدود ۲۰۰ درختِ خشک که سنگهایی با سیمهایی از …
«پیرو مانزونی» (Piero Manzoni) نام هنرمندی است که تنها ۳۰ سال زندگی کرد. او ۲ سال قبل از مرگش در سال ۱۹۶۱، اتفاق عجیبی را رقم زد.مانزونی مجموعهای شامل ۹۰ قوطی فلزی (به شکل قوطی کنسرو، تصویر بالا) را منتشر کرد که هر یک شامل ادعای «۳۰ گرم مدفوع هنرمند» بود. این قوطیها با برچسبهایی …
ماهِ مرموزْ امشب هم مغزم را مملو از مکالمهٔ مبهمی کرده بود. من، انگار مرد مستی شده بودم در پی حلِ معمای معنای مقصدِ محوی در مسیری ممتد، که آن را مدام مرور میکردم تا شاید مرهمی یابم. اما همهٔ آنچه در سرم میپیچید موسیقی مردابی بود که مرا به مرزِ مرگِ موجهای مفقود میرساند. …
در این روزهای دراز دلگیر دلم در دوردست دور از دامانِ دوست، دیگر انگار نمیتپد. دست بر دیوارههای پر از درد درهی دلتنگی میکشم که در آن گرفتارم. دریغ از ذرهای دلخوشی، که همه دود شد در دالان دلواپسی. و این دقیقههای دلزده، همچو دریا دچارِ دگرگونی میکند مرا که دهانم پر از داد و …
آوازهاش گرچه در همهٔ آفاق پیچیده، اما آهیست آویخته بر آینهٔ افق، از هر شفق تا هر فلق. آهوی گریزپای ایام است که با آذین بستن آسمان آبی هم، به آغوش درنمیآید. او آواز آغازین آکنده از اندوه در هر آشیان است که انعکاس آرام آبش، آسان به دست نمیآید، و ابریست که در اعماق …
به جای بارون از چشم رشتت، اشک میباره، وطن … تو که لبت تفتان، تنت لوتِ وطن افق دماوند نگاهت، چه غمی داره، وطن … کارون زلفت رو چرا ما شونه نکردیم، وطن بازوی البرز و شونههای زاگرست رو خسته کردیم که وطن قدر پستهٔ خنده و زعفرون صورتت رو ندونستیم که وطن نفس یوزت …
برهنه به خواب رفتهای، چون میوهای رسیده بر شاخهی تاریک شب. و من، با هراسی شیرین، بر کنارهی تنت پاسبانی میدهم. نمیخواهم نه تکانی، نه صدایی و نه حتی نسیمی تو را بیدار کند، زیرا هر نفس خوابِ تو، مانند آتشی پنهان، در رگهایم شعله میکشد و مرا میسوزاند. تو خوابیدهای و حضورت همچون گرمای …
الفبا در باغ کاغذ کاشته شده بودند، باغی پر از حرف و نقطه. برخی از حرفها نقطه داشتند، برخی نه؛ نقطههایی که هم نقش دانه را به عهده داشتند و هم نقش میوه را. در تمام باغ ۳۲ حرف وجود داشت و ۲۹ نقطه. نقطهها به هیچ وجه عادلانه توزیع نشده بودند؛ اولین و آخرین …
در تصاویر زیر -که در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است-، یک یوزپلنگ و یک گورخر -دو گونهٔ نادر و در معرض انقراض ایران-، در کنار یک «منبع آب مشترک» قرار دارند. این لحظهٔ کمنظیر، تنش و آرامش را همزمان به تصویر میکشد؛ تنش به دلیل تضاد ذاتی بین شکار و شکارچی، و آرامش به دلیل …