اسیریم، اسیر

“تا بشر نتواند به زندگی بدون آب بیاندیشد، هزار سال دیگر هم که بگذرد فقط به مریخ می اندیشد.”

جمله ای که در بالا نوشتم هرچند که نشدنی و غیرواقعی به نطر می رسد، با این حال یک پیام مهم دارد و آن اینکه آدمی در بیشتر موارد اسیر اندیشه ها و پیش فرض های خویش است. به همین علت است که شهر، کشور، یا سیاره ی دیگری را برای زندگی بهتر درنظر می گیرد، اما همچنان با مشکلات روحی خود دست و پنجه نرم می کند.

این شهرها و کشورها و سیاره ها نیستند که مشکل دارند، این ذهن و فکر ماست که دچار توهم است. ظاهرا برای افراد بشر تغییر جغرافیای ذهنی خیلی سخت تر از جغرافیای طبیعی است.

دیدگاه‌ها

  1. زهره سادات

    سلام جناب نورآقایی

    من تجربه اش را دارم. گاهی تغییر در یکی لازم است و گاهی تغییر در هر دو.

    تغییر جغرافیایی بزرگترین هدیه ی من به خودم بود.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خیلی هم خوب. موفق باشید.

  2. مجتبی گهستونی

    با درو به آرش عزیز و خواننده های گلش. دوست عزیز واقعا حق مطلب را ادا کردی وای که چقدر سخته رها شدن و قانع کردن آدم هایی که اسیر ذهنیات غیر واقعی و پیش فرض های نا حسابی هستند. آدم حذفشان کند می گویند طرف بی رحمه و تحمل اصلاح کردن دیگران را ندارد. حذفشان نکنی وقت آدم را می گیرند. چنین آدم هایی دچار تناقض های بی حدی هستند. من تو این چند روز درگیری های بسیاری با کسانی داشتم که واقعا درگیر اندیشه ها و پیش فرض های جزیی خود هستند و البته این افراد ظاهرا خوشبخت هستند چون غمشان کوچک است و به مسائل بزرگ فکر نمی کنند
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از نوشته ات.

  3. کوروش

    با گفته خانم سادات موافقم ولی منظور آرش گمان می کنم بیش تر این بود که به گفته سهراب آب در یک قدمی ما بود و ما نمی دانستیم مشکلاتی که به آن دچاریم در درون ذهن مان می باید حل گردد نه در بیرون زیرا دومی اثرگذاریش کم است …. ولی مساله ای که وجود دارد این است که پیش فرض ها ابتدا این گونه نبوده انگار اندیشه بوده ولی به مرور زمان قالب به خود گرفت. سفر می تواند این قالب را به هم بریزد و فرد را مجبور نماید تا ساختارهای ذهنی اش را دوباره ساماندهی نماید
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از اظهار نظر شما.

  4. ......

    قبول دارید تغییر در اولی سختره؟ “نیاز” نیاز آدمیزاد در همه موارد ،این تغییروسختر می کنه.ولی رسیدن به بی نیازی غیر ممکن نیست.
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. شاید اینطور باشه.

  5. مهناز

    سلام
    به نظر شما راه حل این مشکل(به نظر من فاجعه!!!!!!)چیه؟
    یکی از خواننده های گل شما!نوشته من سعی کردم دیگران را تغییر بدم!خودشون چی؟فکر میکنند احتیاجی به تغییر ندارند؟(البته من اصلا ایشونو نمیشناسم ولی میدونم بیشتر وقتا ما فقط عیبهای دیگرانو میبینیم و خودمونو کاملا”فراموش میکنیم و این در حالیه که مشکل اصلی خود ما هستیم نه دیگران!!!!!!)
    سلامت و موفق باشید.
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  6. حامی

    ذهن همیشه دچار توهم است و ..

    اندیشه ورز …. برده ی اندیشه هاست . ( نیچه )

    تجربه ی ذهنی ، تجربه ی سایه هاست . ( اشو )
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  7. مریم

    سلام استاد
    من دیشب داشتم به همین موضوع فکر می کردم ولی آیا با حرص خوردن یه تعداد کم میشه ذهنیت یه دنیا رو تغییر داد؟
    دارم دیونه میشم ……………………………
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  8. بهزاد

    سلام و درود فراوان
    به نظر من این کشش به اسمان ریشه در درون انسانها داره یعنی میشه گفت یک غریزه نا شناخته است ما در طول تاریخ نشانه هایش را به خوبی میبینیم و میشناسیم در هر گوشه عالم برویم عجایبی میبینیم که ربط دارد به اسمان بالای سرمان
    و این افکار باعث تکامل زندگی انسان در طول تاریخ چند میلیون ساله حیاط اوست اگر این حس اکتشاف نبود به نظرم تمدن بشر اهسته تر به پیشرفت میرسید جالب اینکه تمام این حرکتها ابتدا با توهم همراه بود و جهان امروز ما محصول توهم نسل های قبل بوده و اگر از ابتدا انسان میتوانست به جای جغرافیای طبیعی جغرافیای ذهنی اش را تغییر دهد و به انچه هست قانع شود دیگر این همه کشمکش و ساختن ها و ویران کردنها وجود نداشت و ما اگر در غار هم زندگی میکردیم و میتوانستیم ذهن و فکرمان را قانع کنیم تکاملی به وجود نمی امد در تارخ بسیار میبینیم که تکامل با توهم در کنار هم معجزه کرده اند!!
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام بهزاد. جالب بود. همیشه موفق و سرزنده باشی.

  9. شکورا آذرخشی

    درود
    “تغییر جغرافیایی ذهن”
    برداشت اول:
    از “کوچه علی چپ” بیرون آمدن، به راهی که باید رفتن…
    برداشت دوم:
    روشن شدن، متوجه شدن، واکنش نشان دادن
    برداشت سوم:
    رهایی از مخمصه،تفکر و تفعلّ آزاد
    برداشت چهام:
    سفر از قعر تا عرش آرزوها،ازهر سمتی هجوم و جهیدن(نقد وبررسی) به نظریه ها،تئوری ه ها، اصول و مقررات
    برداشت آخر:
    شناختن و شناختن و بازهم شناختنِ “درست”
    حرکت…
    سپاس
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  10. Masi

    این رویکرد من در زندگی بود! اینکه الان تا چه حد بهش معتقدم رو باید بررسی کنم…
    ولی بگمانم هیچ جا به جایی فیزیکی توان تغییر در نگرش و ذهن ما رو نداره تا وقتی ذهن از توهمات و چینش های قدیمی خودش خلاص نشه!
    قطعا همه چیز از درون ما باید آغاز بشه…هیچ شروعی در بیرون منتظر ما نیست.
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. نمی‌دونم.

  11. لیلا

    سلام
    در یک کلام تغییر جغرافیایی ذهنی سخت است آدم باید خیلی روی ذهن و فکرش کار کند یا بتوانه تغییرش بده.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. موافقم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *