دوباره در سالن تئاتر ترن نشستهام و از پردهی شیشهایاش به بازی پر از جذبه و دلفریب طبیعت در صحنهی وسیع هستی مینگرم. دوباره همان طنازیها. دوباره همان موسیقی رنگها و دوباره همان احساسها… امروز صبح (چهارشنبه چهارم نوامبر) «مونیخ» را به مقصد «آخن» ترک کردم. ترنی که بر آن سوار شدهام از «مونیخ» به …
امروز هم روز بازدید از مونیخ بود. باران نمیبارید، ولی آفتابی هم نبود. صبح از هتل بیرون آمدم و به سوی رودخانهای که در شهر جریان دارد و نامش Isar است رفتم تا در جزیرهای که میان دو بخش از رودخانه ایجاد شده، از موزه آلمان (دویچ) یا Deutsches Museum بازدید کنم. این موزه کاملا …
ادامه از روز قبل (ادامهی نوشتهی قبل):
همانطور که قبلا گفتم من قرار است سه شب در مونیخ بمانم و دو روز کامل را در اختیار دارم، دوشنبه و سهشنبه. از آنجا که بیشتر موزهها روزهای دوشنبه تعطیل است، این روز را به پیادهروی و کشف شهر اختصاص دادم و روز سهشنبه را برای دیدار از موزهها. برای همین یکشنبه شب، یعنی همان شبی …
پیشبینی میکردم که در مونیخ به آرزویم برسم. به آرزوی پاییز. باید میدیدیمش و دیدمش امروز. صبح زود. تمام صبح امروز را زیر باران راه رفتم و در پاییز مونیخ خودم را گم کردم و زیباترین پاییز زندگیام را تجربه کردم. حرف برای گفتن زیاد است، اما وقت نیست. در هتلی که اقامت دارم اینترنت ندارم، …
اتریش: صبح روز یکشنبه، یکم نوامبر به همراه پیتر و همسرش، کنستانز را به مقصد یکی از شهرهای اتریش به نام BREGENZ ترک کردیم. یکم نوامبر تعطیل رسمی است و در این روز کاتولیکها به سر مزار اموات میروند. پیتر و تراودل هم به همین منظور به زادگاه و محل دفن والدینشان میرفتند و من با …
شهرهای اصفهان (ایران)، ایروان (ارمنستان)، سنپطرزبورگ (روسیه)، کویت (کویت)، شیان (چین)، کوالالامپور (مالزی)، فلورانس (ایتالیا)، یاش؟ (رومانی) و فرایبورگ (آلمان) خواهرخوانده هستند. قبلا شیان و کوالامپور را دیدهام و در این سفر موفق شدم که فلورانس و فرایبورگ را هم ببینم. به نظرم انتخاب این شهرها به عنوان خواهرخواندههای هم، انتخاب درستی بوده. من فرایبورگ را …
چند عکس از پشت صحنه اروپا ۶۳ ببینید. این عکسها را «پیتر» گرفته:
تمام روز در آغوش معشوق زرد:
به طور خلاصه: روز چهارشنبه، ۲۸ اکتبر به مهدی و نسترن خداحافظ گفتم و به خاطر لطف بیدریغی که در این چند روز نسبت به من ابراز کرده بودند، ازشان تشکر کردم. از «تری استه» به «ورونا» رفتم و بعد از صرف شام با دوستان ایتالیایی در «ورونا»، شب را در منزل یکی از آنها ماندم و روز پنجشنبه، این …
تیرماه سال ۱۳۸۷ تصمیم گرفتیم با «فرشاد تهمورثی» به مرزهای شمال غربی کشورمان سفر کنیم که سفرنامهاش در همین سایت و در آدرس http://nooraghayee.com/?p=71#more-71 موجود است. شب قبل از سفر، به فرشاد گفتم پاسپورت با خودش بیاورد و خودم هم پاسپورتم را برداشتم. در سفرمان، وقتی به «جلفا» رسیدیم، تصمیم گرفتیم برای چند ساعت هم …
در سفرهایم در ایران، شانس این را داشتهام که همهی مسیر «جادهی ابریشم» را بارها طی کنم. از جمله، شهرهای ابتدا و انتهای مسیر جادهی ابریشم در ایران را دیدهام، منظورم «سرخس» و «ماکو» است. و امروز با دیدار از «ونیز» میتوانم بگویم که در شهرهای ابتدا و انتهای کل جادهی ابریشم نیز نفس کشیدهام. چرا که در …
امروز هم به همراه مهدی و نسترن از جاذبههای شهر دیدار کردیم. دعوتتان میکنم به گزارش تصویری: