میراث معنوی روزنامه‌نگاران

امروز به دفتر «انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران» رفتم تا ببینم اوضاع از چه قرار است و اگر امکانش هست کارت روزنامه‌‌‌نگاری‌ام را تمدید کنم. دفتر بسته بود… اندکی به این اندیشه‌ی تخریب اندیشه اندیشیدم… بعد، پشت در ایستادم و با موبایلم از میراث معنوی روزنامه‌نگاری ایران عکس گرفتم.

عدد، نماد، اسطوره

دیروز کتاب “عدد، نماد، اسطوره” چاپ شد و به دستم رسید. بدین‌وسیله از کسانی که در این کتاب با بنده همکاری نمودند کمال تشکر را دارم. این دوستان حقیقی و حقوقی عبارتند از: مریم مشهوری آذر، منصوره ابراهیمی، سیمین بهزادی‌پور، مریم حصارکی، ژاله کاظم‌زاده، ماندانا نوران، پرتو حسنی‌زاده، الهام طاهری، طاهره حسن‌زاده، منوچهر بهروان، ابراهیم …

سپاس / افسوس

۱- خیلی سعی کردم که مطلب تصادف در جاده، مربوط به متن “سفری که به پایان نرسید” را طوری بنویسم که باعث نگرانی دوستانم نشوم. با این حال از این‌که برخی از شما عزیزان را ناراحت کردم، عذرخواهی می‌کنم. در ضمن از تمامی دوستانی که با تلفن، ایمیل و کامنت، اظهار لطف کردند صمیمانه تشکر می‌کنم و …

سفری که به پایان نرسید: (بخش پایانی؛ بعد از تصادف تا برگشت به تهران)

قبل از هر چیز بگویم که بعد از تصادف روال عادی سفر به هم خورد و بقیه کارها از روی اجبار اتفاق افتاد. اما… همه چیز دست به دست هم داد تا ما تصادف کنیم (سرعت، تاریکی، عدم علائم راهنمایی و رانندگی، …) و همه‌چیز دست به دست هم داد تا آسیب جدی به خودمان …

سفری که به پایان نرسید: (بخش دوم؛ از میمند تا محل تصادف)

به میمند که رسیدیم دانستیم که چقدر هوا در این روستا سرد است. دو اتاق گرفته بودیم، یکی برای خانم‌ها و یکی برای آقایان. همان شب اول تا دیر وقت کنار آتشی که برپاکرده بودیم نشستیم و گپ زدیم و فردا صبح برای دیدار از نگارکنده‌های اطراف رهسپار شدیم:

سفری که به پایان نرسید: (بخش اول؛ تهران تا میمند)

قبل از شروع: این اولین مرتبه است که سفرم نیمه‌تمام باقی ماند، با این حال همچون سفرهای دیگر و شاید هم کمی بیش‌تر، شگفت‌انگیز بود.  قبلا گفته بودم: سفر ۹ روز به طول خواهد انجامید و به احتمال زیاد مسیر این‌گونه خواهد بود: تهران- یزد- روستای میمند – سیرجان – بافت – جیرفت – گل‌مورتی (با گذر از هامون جازموریان) …

مهمان، دشمن است

از آن‌جا که به ریشه و پیشینه مفاهیم اجتماعی علاقمندم عنوان فوق و مطلب زیر را مورد بررسی قرار دادم و به نتایجی رسیدم. قابل ذکر است‌ که انتقاد از این نوشته برای خوانندگان محفوظ است.

این‌بار

در این سال‌های زندگی، نه چنان بودم که در خاک ریشه دوانم، نه چنان‌که بی‌ریشه با باد همراه شوم. همواره همچون خسی بودم نه در رودی جاری بلکه اسیر حوض کوچک خانه‌ای. این بار اگر بادی برخیزد، رخت به صحرا فکنم و دل به دریا سپرم و هرگز دیگر به این حوض برنگردم.

احوال‌پرسی خودمانی

۱- بالاخره توانستم توافق‌های اولیه را برای چاپ کتاب “راهنمای موزه ملی ایران” انجام دهم. به زودی دست‌به کار می‌شویم و امید دارم که این پروژه را برای موزه‌های “رضا عباسی”، “آبگینه”، موزه شهر “شوش” و … هم انجام دهیم. ۲- قصد دارم در روزهای آینده با چند نفر از دوستان به آخرین سفر داخلی تحقیقاتی-گردشگری در سال …

پیشینه آئین‌ها و باورهای شب چله

اطلاع‌رسانی: چهارشنبه، ۲/۱۰/۱۳۸۸ از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در اتاق آبی فرهنگسرای شفق (فرهنگسرای دانشجو) درباره‌ی “پیشینه آئین‌ها و باورهای شب چله” صحبت خواهم کرد. آدرس: خیابان سید‌جمال‌الدین اسدآبادی، خیابان ۲۱، بوستان شفق، فرهنگسرای دانشجو (شفق)، اتاق آبی