به میمند که رسیدیم دانستیم که چقدر هوا در این روستا سرد است. دو اتاق گرفته بودیم، یکی برای خانمها و یکی برای آقایان. همان شب اول تا دیر وقت کنار آتشی که برپاکرده بودیم نشستیم و گپ زدیم و فردا صبح برای دیدار از نگارکندههای اطراف رهسپار شدیم:
ماه: دی ۱۳۸۸
قبل از شروع: این اولین مرتبه است که سفرم نیمهتمام باقی ماند، با این حال همچون سفرهای دیگر و شاید هم کمی بیشتر، شگفتانگیز بود. قبلا گفته بودم: سفر ۹ روز به طول خواهد انجامید و به احتمال زیاد مسیر اینگونه خواهد بود: تهران- یزد- روستای میمند – سیرجان – بافت – جیرفت – گلمورتی (با گذر از هامون جازموریان) …
از آنجا که به ریشه و پیشینه مفاهیم اجتماعی علاقمندم عنوان فوق و مطلب زیر را مورد بررسی قرار دادم و به نتایجی رسیدم. قابل ذکر است که انتقاد از این نوشته برای خوانندگان محفوظ است.
در این سالهای زندگی، نه چنان بودم که در خاک ریشه دوانم، نه چنانکه بیریشه با باد همراه شوم. همواره همچون خسی بودم نه در رودی جاری بلکه اسیر حوض کوچک خانهای. این بار اگر بادی برخیزد، رخت به صحرا فکنم و دل به دریا سپرم و هرگز دیگر به این حوض برنگردم.