هفت و هشت در میترائیسم

مقدمه:
قبلا عرض کرده‌ام که بعد از اتمام کتاب “عدد، نماد، اسطوره” و از شش ماه پیش تاکنون، همواره سوال زیر برایم مطرح بوده:
“چگونه است که بشر برای مراحل کمال زندگی‌اش از زوایای مختلف، هفت مرحله را در نظر می‌گیرد، ولی گویی گذر از این هفت مرحله فقط مدتی کوتاه ذهن او را به خود مشغول می‌سازد و به مرحله‌ی هشتم می‌اندیشد. تازه این مرحله‌ی را نیز برنمی‌تابد و برای مراحل بعدتر فلسفه‌ی جدیدی را پی‌ریزی می‌کند.”

بنده قصد ندارم که مراحل بعدی، یعنی از هشت به نُه و … را نیز مورد بررسی قرار دهم، چراکه فکر می‌کنم اگر به جواب این سوال که “چگونه بشر از هفت به هشت رسید؟” نزدیک شوم، مراحل دیگر به خودی خود روشن خواهد شد.

در این میان، یکی از موضوعاتی که در مورد سوال “چگونه بشر از هفت به هشت رسید؟” ذهن را به خود مشغول می‌سازد، طرح آن از دیدگاه میترائیسم است.

هفت در میترائیسم
در آئین مهری رقم هفت اهمیت اساسی دارد. روی برخی از نقوش برجسته یافت‌شده در اطراف رود دانوب هفت سرو می‌بینیم که به طور متناوب با هفت خنجر آمده‌اند. در مهرکده‌ی ناحیه‌ی دورا، هفت پله می‌بینیم که به محرابی مخصوص منتهی می‌شود.
روی حاشیه‌ی نقش برجسته‌ای که در بولونیا یافته شده، سیارات هفت‌گانه دیده می‌شود که به ترتیب روزهای هفته نقر گردیده‌اند.
روی موزائیک مرکزی هفت سپهر اُستی، هفت در به شکل نیم‌دایره نقر شده که همه محیط راهرو مرکزی را اشغال کرده است. در مهرکده‌ی «فلی‌سی‌سی موس» سطح موزائیک شده راهروی مرکزی هفت در را نشان می‌دهد که معرف هفت مقام هستند. در بخش هشتمی از آن ظرفی می‌بینیم که محصور از خار و خاشاک است.
یک نقش برجشته در شهر «مانهایم» آلمان هست که آثار ابتدائی بودن و قدمت دیرینش هویداست. روی آن هفت مذبح نقاشی شده وجود دارد که همگی در یک ردیف قرار گرفته‌اند.
مهرپرستان معتقد بودند که روح انسانی می‌تواند از سیارات هفت‌گانه عبور کند و همین‌طور می‌پنداشتند که ایزدان باد قادر به تسهیل یا ممانعت از این عبور و انتقال هستند. 

در کتاب «میترا (آیین و تاریخ)» اثر «راینهولد مرکلباخ» نیز آمده است:
“بر روی شنل میترا، در لحظه‌ی قربانی هفت ستاره می‌درخشد و در زمینه‌ی پشت (بالای سر میترا) اغلب هفت ستاره دیده می‌شود. افزون بر آن، در بسیاری از سنگ‌نگاره‌ها هفت مذبح برای آیین خدایان مرئی (ستاره‌ها) کشیده شده است.
در بسیاری از مهرکده‌ها نیم‌تنه یا تصویر هفت خدای سیاره‌ای حک شده است. در برخی موارد سیاره‌ها در ردیف روزهای هفته تنظیم شده‌اند.”

هفت مرحله‌ی مهری شدن و ارتباط آن‌ها با سیارات، عناصر و فلزات
میرچا الیاده در کتاب “رساله در تاریخ ادیان” می‌نویسد:
در رموز میتراپرستی، نردبان آیینی هفت پله داشت و هر پله از فلزی خاص ساخته شده بود. ارتباط این پله‌ها با فلزلت و سیارات به طریق زیر بود:
نخستین پله: سربی در ارتباط با سیاره کیوان (زحل)
دومین پله: رویین در ارتباط با زهره
سومین پله: برنجین در ارتباط با مشتری (ژوپیتر)
چهارمین پله: آهنین مرتبط با مریخ
پنجمین پله: فلز ممزوج مسکوکات در ارتباط با عطارد
ششمین پله: سیمین در ارتباط با ماه
هفتمین پله: زرین مرتبط با خورشید
رازآموز با بالا رفتن از این نردبان، هفت آسمان را درمی‌نوردید و به جایگاه رفیع می‌رسید.

«راینهولد مرکلباخ» نیز هنگامی‌که در مورد مقام‌های هفت‌گانه مهری سخن به میان می‌آورد اشاره می‌کند:
“هریک از مقام‌های مقدس، تحت قیمومیت یک خدای سیاره‌ای قرار داشت:
۱- کلاغ (Corax)- تحت قیمومیت خدای عطارد
۲- همسر (Nymphus)- (شفیره، عروسک، داماد) تحت قیمومیت زهره
۳- سرباز (Miles)- تحت قیمومیت مریخ
۴- شیر (Leo)- تحت قیمومیت مشتری
۵- پارسی  (Perser)- الهه‌ی ماه (لونا) 
۶- پیک خورشید (Heliodromus) – تحت قیمومیت خدای خورشید، سُل (Sol)
۷- پدر (Pater)- بلندپایه‌ترین روحانی- تحت قیمومیت زحل”

از طرف دیگر، اوریژنا (Horigenes) متکلم بزرگ مسیحی، در دفاع خود از مسیحیت در برابر حمله‌‌ی کٍلٍسوس Celsus افلاطونی می‌گوید، کٍلٍسوس درباره‌ی آیین رازورزی میترا ابراز داشته است که:
“در آیین میترا برای هر دو گردش در آسمان یک نماد وجود دارد، یک گردش (دایره‌ای) به فلک ثوابت و دیگری به سیاره ها تعلق دارد و راه روح نیز از میان هر دو می‌گذرد. این نماد چنین است: نردبانی هفت دروازه که به دروازه‌ی هشتم منتهی می‌شود.
نخستین دروازه از سرب است،
دومین از جیوه،
سومین از مس،
چهارمین از آهن،
پنجمین از زر آمیخته (آلیاژی از زر- سیم)،
ششمی از نقره و
هفتمین از طلا.
و ادامه می‌دهد:
نخستین دروازه از آن زحل است و در آن سرب به مفهوم آهستگی است،
دومین دروازه زهره است که با روشنی و نرمی جیوه سنجیده می‌شود،
سومین، مشتری سنگینی و سختی،
چهارمین عطارد،
پنجمین مریخ (از فلز آمیخته و رنگارنگ)،
ششمین – سیمین – ماه، و
هفتمین – زرین‌گونه – به خورشید تعلق دارد.” 

برخی دیگر از کارشناسان هم چنین ذکر کرده‌اند که مراحل هفت‌گانه سیر و سلوک در میترائیسم عبارتند از:
۱- کلاغ (Korax): مقام خدمتگزاران است. با عطارد و  عنصر هوا مربوط است.
۲- عروس یا همسر (Nymphus): کنایه از ازدواج عرفانی با میتراس (میترا) است. با زهره و عنصر آب ارتباط دارد.
۳- سرباز (Miles): در این مرحله فرد جزو رزمندگان میتراس (میترا) قلمداد می‌شد. با مریخ و عنصر خاک مرتبط می‌شود.
۴- شیر (Leo): مقام مقرٌبان است. با کیوان و با عنصر آتش مرتبط است.
۵- پارسی (Perses): مقام آزادگی و دلیری است. با ماه ارتباط دارد.
۶- پیک خورشید ((Heliodromus: مقام اطمینان است. با خورشید در ارتباط است.
۷- پدر یا پیر (Pater): استاد مقدس و نماینده‌ی میتراس (میترا) بر روی زمین است. با زحل در ارتباط است. 

می‌بینیم که، گرچه در ترتیب مقام‌ها و پله‌ها، و ارتباط آن‌ها با عناصر و فلزات و سیارات نظرات با هم انطباق کامل ندارند، اما اسامی و تعداد سیارات در همه موارد یکسان هستند.

هفت مقام مهری به چه معنایی بودند
«فرانتس کومون» که نظریاتش در مورد مهرپرستی و میترائیسم برای مدت طولانی مورد قبول بود عقیده دارد:
“آسمان دارای هفت وادی، یا هفت طبقه و قلمرو پنداشته می‌شد و هر طبقه یا قلمرو به نام و وابسته به سیاره‌ای بود. تصور نردبانی بود به هفت پله یا هفت در که به روی هم افراشته رو به بالا بود و هر یک از فلزی ساخته شده که کنایه به راه‌های رسیدن به طبقات آسمانی یا ستارگان را بیان می‌کرد.
سالکی که وارد گروه می‌شد برای سلوک باید از این درها یا پله‌ها یا طبقات عبور می‌کرد. روان در طول زمانی که این وادی‌ها را می‌پیمود به تدریج پالایش می‌یافت. هواهای نفسانی را فرو می‌نهاد و سبک‌بار می‌شد و از آن‌چه که هنگام فرود آمدن به زمین از تمایلات و غرایز انسانی کسب کرده بود به تدریج رها می‌شد.
نیروی اصلی و محرکه‌ی خود را در ماه می‌گذاشت. تمایلات و آرزوهایش را به مرکوری و دیگر خواست‌ها را به ونوس و نیرومندی و هشیاری را به خورشید، ستیزه‌جویی و پیکارگری را به مارس، آرزوهای جاه‌طلبی را به ژوپیتر و آرزوهای دیگر را به ساتورن می‌بخشید. چون به تدریج در هفت مرحله از گناهان و غرایز و نفسانیات تهی و عاری می‌شد، جوهره اصلی وجود وی باقی می‌ماند که در خور و شایسته‌ی ورود به وادی هشتم یا هشتمین آسمان (اقلیم هشتم) می‌شد تا در روشنایی بی‌کرانه «اَنَغرَ رَئوچَنگَه» مقیم شود.” 

اگر کمی دقت کنیم، تشابهی میان برداشت فرانتس «کومون» از آئین مهرپرستی، و هفت مرحله‌ی عرفان ایرانی درمی‌یابیم.

«راینهولد مرکلباخ» می‌نویسد:
“ستون فقرات سازماندهی آیین رازوری میترا، نظامی با هفت مقام بود که ارتباط محکمی با خدایان سیاره‌ها داشت. بالا رفتن رازورها از هفت پله‌ی نردبان مقدس، نماد صعود از راه فضای سیاره‌ها به ابدیت، به فلک ثوابت بود.
نظام هفت گام مقدس و هفت خدای سیاره‌ها -که هم‌زمان خدایان هفت روز هفته هم هستند- ثابت بوده و کمتر جابه‌جا می‌شوند. این امر نمی‌تواند در درازمدت، تحول‌ یافته باشد، بلکه باید یکباره و به صورت یکپارچه اندیشیده و ساخته شده باشد. گمان نیلسون که: “آیین رازوری میترا آفرینش یگانه‌ی نابغه‌های دینی ناشناخته” بود، دیدگاهی است که می‌توانیم بر آن تأکید کنیم.

همچنین «کٍلٍسوس» هفت دروازه را با خدایان هفت سیاره مربوط می‌داند. فرفوریوس (Porohyrios) نیز می‌گوید که در غار میترا، با فاصله‌های همسان، نمادهای سیارات وجود داشتند. در موزاییک اوستیا (Ostia)  هر در به یک سیاره اختصاص دارد.

هفت در تصاویر مربوط به میترا
مهم‌ترین بنا برای شناخت مقام‌های هفت‌‌گانه میترا، موزاییک کف در اوستیا (Ostia)  است که می‌توان آن را «نردبانی با هفت در» نامید.
سمت راست و چپ موزاییک زمینی هفت دروازه‌ی قوسی‌شکل در اوستیا (Ostia) را نمادهای جانورانِ صور فلکی دربرمی‌گیرند، قابل توجه است که در سمت راست، میان ردیف دروازه‌ها و صورت‌های فلکی، راه باریکی آزاد گذاشته شده است. این راه باید این امکان را فراهم آورد که یک رازور مقام بالاتر، بی‌آن‌که دوباره از دروازه و مقام مقدس پیشین بگذرد، درجای خود قرار بگیرد.
مقام مقدس در تصاویر قربانیِ گاو نر: در تصاویر قربانی گاو نر نیز همه‌ی هفت مقام مقدس دیده می‌شوند. پیرامون گاو نر همواره شماری از تندیس‌ها وجود دارند که متغیرند، اما هفت تندیس در همه دیده می‌شوند. شمار فراوانی از تصاویر آیین میترایی وجود دارند که در آن‌ها تنها این هفت تندیس به تصویر درآمده‌اند: میترا (۱)، دو تن مشعل‌دار با پوشش ایرانی (۲ و۳)، سگی (۴) در زیر تصویر گاو نرِ کشته شده، عقرب (۵) و مار (۶)، و در هوا، بر فراز سرِ میترا، کلاغ (۷). برای نمونه در نقاشی دیواری مذکور: میترا گاو نر سفیدی را قربانی می‌کند که هستی از آن پدید می‌آید. شنلِ آبی خدا به سوی آسمان در اهتزاز است که بر روی آن هفت ستاره می‌درخشند. سیاره‌ها و خدایان هفت روزِ هفته و نمایندگان آن‌ها در تصویری که ما از آن سخن گفتیم دیده می‌شوند. 
هفت مقام به گونه‌ی زیر با تندیس‌ها تصویر می‌شوند:
۱- کلاغ (همان کلاغ)
۲- همسر با مار
۳- سرباز با عقرب
۴- شیر با سگ
۵- پارسی با کاتوپاتس cautopates
۶- پیک خورشید با کائوتس Cautes
۷- پدر با خود میترا
دروازه هفت در: تصویر هفت مقام موزاییک‌های کف، همان دروازه‌ی هفت‌در میترا در اوستیا (Ostia) است. آستانه‌ی ورودیِ دروازه همانند ورودی نیایشگاه‌ها تصویر می‌شود، با دروازه‌ی میانیِ بزرگ که در هرسوی آن سه دروازه وجود دارند که دوباره آن‌چه را کلسوس (Celsus) درباره‌ی هفت دروازه و پیوند آن‌ها با هفت مقام مقدس و خدایان سیاره‌ای گفته است به یاد می‌آورد. 

در کتاب « پژوهشی نو در منشا‌ء میتراپرستی»، اثر«ـدیوید اولانسی» می‌خوانیم که در تصویرپردازی‌های مربوط به میترا، “سیارات به صورت هفت تندیس نیم‌تنه یا به صورت هفت سیاره روی کلاه میتراس (میترا) یا در فضای پیرامون او نمایان می‌شوند. نمادهای سیارات بر نیمکت‌های میتراوه هفت سپهر (Sette Sfere) دیده می‌شود.” 

از هفت به هشت
در میترا پرستی عقیده بر این است که “روح انسان هنگام نزول به جهان مادی از افلاک هفت‌گانه می‌گذرد و از هریک صفتی را که در حیات دنیوی لازم است به خود می‌گیرد. اما این صفات که مایه رنج و آلام اوست باید با ریاضت، تصفیه و تزکیه شود. پس مراحل هفت‌گانه سیر و سلوک را در حیات زمینی خویش پی می‌گیرد. پس از مرگ نیز روح از همین نردبان افلاک می‌گذرد و بالا می‌رود و خود را از احساسات و کیفیاتی که در نزولش به زمین آورده بود، رها می‌کند. او به تدریج پالایش می‌‌یابد تا این‌که به نور محض یا فلک هشتم می‌رسد و بدینسان همچون یک موجود لطیف از سعادت جاودانه برخوردار می‌شود.”

بسیاری از کارشناسان امر، بر اهمیت ستارگان در میتراپرستی صحه می‌گذارند. کلسوس (Celsus) می‌گوید: “این حقایق به طور مبهم و سربسته‌ای در تعالیم پارسیان و آیین سری میتراس که منشایی ایرانی دارد، بیان شده‌اند. زیرا در آیین میتراس (میترا) نمادی از دو مدار در آسمان یافت می‌شود، یکی مربوط به ثوابت و دیگری که اختصاص به سیارات دارد و مدار سیر روح از میان این دو می‌گذرد. نماد همین است، نردبانی با هفت دروازه و در راس آن دروازه هشتمی وجود دارد.”

«راینهولد مرکلباخ» هم در بخشی از کتاب خود آورده است:
“پس از یک میدان ورودی، نردبان سیاهی دیده می‌شود که هفت عرصه دارد و در انتها محوطه بزرگ هشتمی نیز با کتیبه‌ی بانی فلیسیسموس Felicissimus وجود دارد. از طریق فیلسوف افلاطونی، سلسیوس Celsus می‌دانیم که در آیین رازوری میترا یک چنین نردبانی با هفت دروازه وجود داشته است که دروازه‌ی هشتمی هم به آن پیوند می‌خورده است.” 

پی‌نوشت: احتمالا دوستان خواننده متوجه شده‌اند که این متن تنها بخشی از تحقیقی با عنوان “چگونه بشر از هفت به هشت رسید؟” است. بنابراین اگر ابهامی در کل قضییه دیده می‌شود به این خاطر است که می‌بایستی مابقی رابطه‌‌های میان هفت و هشت و به طور مثال، “هفت اقلیم و اقلیم هشتم” ذکر شود تا طرح کلی روشن‌تر گردد.

تحقیق از: آرش نورآقایی

منابع:
– پژوهشی نو در منشا‌ء میتراپرستی: کیهان‌شناسی و نجات و رستگاری در دنیای باستان، دیوید اولانسی، ترجمه و تحقیق مریم امینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۰.
– آئین پر رمز و راز میترایی (رازهای میترا)، فرانتس کومون، ترجمه و پژوهش: هاشم رضی، انتشارات بهجت، چاپ دوم، ۱۳۸۳
– آئین میترا، مارتین ورمارزن؛ ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران، نشر چشمه، ۱۳۷۵، ۲۵۵ ص، مصور.
– رساله در تاریخ ادیان، میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری، تهران، سروش، ۱۳۷۶، ۴۳۴ص
– میترا (آیین و تاریخ)، راینهولد مرکلباخ، ترجمه‌ی: توفیق گلی‌زاده، تهران، نقش اختران، ۱۳۸۷، ۴۴۰ص

دیدگاه‌ها

  1. Nahid Saadatian

    سلام .
    فکر می کردم فراموش کرده اید . خوش حالم که دوباه به ۷ و ۸ می اندیشید .
    شاد باشید و سلامت .
    …………………………
    جواب: سلام و سپاس

  2. شراره

    مثال هایی دیگر:
    ۱/ وجود هفت در، در جهنم در مقابلِ هشت دروازه، در بهشت که آخرین در، همواره برای خاصان توصیف شده (در قرآن)
    ۲/ وجود هفت مرحله ی عرفان و شاید هم هشت مرحله؛
    (هشتمین مرحله در عرفان به نیستی و نابودیِ سالک اشاره داره و پیوستن با وحدت که همان مرحلۀ فنا است) —> نوعی رهایی
    مراحل عرفان:
    ۱- طلب ۲-عشق ۳- معرفت ۴- استغنا ۵- توحید ۶-حیرت ۷ -فقر و ۸- فنا…
    که همواره مرحله ی هفتم اشاره به فقر و فنا، توامان، دارد در صورتی که میان فقر و فنا تفاوت وجود دارد و فنا —> نوعی رهایی است
    ۳/ هفت چاکرا یا مرکز انرژی در بدن —> که رساندن انرژی به چاکرای آخر، که سمبل آن نیلوفر آبی و باز هم رهایی
    ۴/ هفت دورۀ چهل روزه مدت آبستنی زن برای زایمان
    ۵/ توصیفِ رهاییِ جسم عیسی از درد و شکنجۀ بر صلیب بودن در ساعت هفتم (در انجیل لوقا و مرقس) —> بازهم نوعی رهایی بعد از عدد هفت
    ۴/ در مکاشفۀ یوحنا در انجیل چهارگانه که استعاره ای ترین قسمت در انجیل میباشد (که آگاه از تاثیر آئین میترائیسم بر مسیحیت نیز میباشیم) دائــــماً به عدد هفت برخورد میکنیم:
    پیام مسیح به هفت فرشتۀ هفت کلیسا داده میشود.
    کلیساها:
    اِفِسُس، اِزمیر، پِرگاموم، تیاتیرا، ساردِس، فیلادلفیه، لائودیکیه
    که دربارۀ کلیسای اِفِسُس چنین آمده است:
    به فرشتۀ کلیسای افسس بنویس:
    “آن که هفت ستاره در دست راست دارد و در میان هفت چراغدانِ طلا گام میزند، چنین میگوید …” و الی آخر
    و در پیام به به کلیسای ساردس چنین آمده است:
    به فرشتۀ کلیسای ساردس بنویس:
    “آن که هفت روح خدا و هفت ستاره را دارد. چنین میگوید:…” و الی آخر
    در همان مکاشفۀ یوحنا؛
    باب ۴ آیه ۵ در قسمت »تخت و تخت نشین« اینطور آمده:
    “و از تخت، برقِ آذرخش برمی خاست و غریو غرش رعد.
    پیشاپیش تخت هفت مشعلِ مشتعل بود. اینها هفت روح خدایند.”
    و در باب ۵ آیۀ ۱ و ۶ در قسمت »طومار و بره« چنین آمده:
    آنگاه در دست راستِ آن تخت نشین طوماری دیدم با نوشته هایی بر پشت و روی آن، و طومار به هفت مهر ممهور بود.
    آنگاه بره ای دیدم که گویی ذبح شده باشد، ایستاده در مرکز تخت و محصور میان آن چهار موجود زنده و پیران. هفت شاخ داشت و هفت چشم که هفت روح خدایند که به تمام زمین فرستاده شده اند.
    در باب ششم و هشتم، از گشودن هر هفت مُهر و رخدادهای پس از گشودنِ هر مُهر، سخن به میان آمده.
    در همان باب هشتم، و نیز باب نهم در قسمت شیپورها از هفت عدد شیپور و نواختن آن و رخدادهای پس از آن سخن به میان آمده.
    و در باب دهم، از هفت رعد و در باب یازدهم آیۀ ۱۳ که آمده:
    “درست در همان ساعت زمین لرزه ای بزرگ در گرفت و هفت هزارتن در آن زمین لرزه کشته شدند”
    در باب دوازدهم در قسمت »زن و اژدها« آیات ۱ تا ۴ آمده:
    آنگاه نشانی عظیم و شگرف در آسمان پدیدار شد:
    زنی که خورشید به تن داشت و ماه زیر پا داشت و تاجی از دوازده ستاره بر سر داشت. زن آبستن بود و فریادش از درد زایمان بلند بود. آنگاه نشانی دیگر در آسمان پدیدار شد: اژدهایی سرخ فام و عظیم که هفت سر داشت و ده شاخ و هفت تاج بر سرهایش بود.
    درباب پانزدهم از هفت فرشته با هفت بلا سخن آمده
    و در باب شانزدهم از هفت پیالۀ خشم خداو رخدادهای آنها
    در باب هفدهم آیۀ ۹:
    “این همه را ذهن حکیم میطلبد تا دریابد.
    آن هفت سر، هفت کوهند که آن زن برآنها قرار دارد. همانها هفت پادشاه نیز هستند. از آن پنج تن سقوط کرده اند یکی باقی است و آن آخری هنوز نیامده اما وقتی که بواقع بیاید، باید اندک زمانی بپاید. آن وحش که زمانی بود و اکنون نیست، پادشاه هشتم است. او به همان هفت تن تعلق دارد و به هلاکت خود میرسد.”

    (فقط مثال هایی پراکنده بود از برخوردهایی که با عدد هفت داشتم و در ذهنم بود)
    …………………………………………………….
    جواب: سپاس و تبریک برای حضور ذهن شما

  3. پسر ایران

    هفت سلام به حکیم و دوستانش.. و هشتم انکه ایا با استناد به قران که میگوید ابراهیم فقط کعبه را بازسازی کرد و رجال حدیث که میگویند ادم نبی کسی بود که بدستور حق بنای کعبه را نهاد ایا میتوان گفت کعبه از چغا زنبیل قدیمیتر است ؟با توجه که میدانیم ابراهیم خیلی پش تر از موسی میزیسته.این سوالی بود که امروز از استادی پرسیدم و پاسخی نداد.
    ………………………………….
    جواب: اول این‌که بدانیم به فرض کعبه قدیمی‌تر از چغازنبیل است، چه مشکلی را حل می‌کند و اصولا بعدش چه سوالی پیش خواهد آمد؟ کعبه یک مکعب ساده است، اما چغازنبیل یک زیگورات با ارتفاع ۵۲ متر بوده. این‌ها چه سنخیتی با هم دارند؟ البته از یک لحاظ کعبه و چغازنبیل با هم در ارتباطند و آن هم این است که هر دو بناهایی با سطح مربعی هستند که زائران به دورشان دایره‌وار می‌چرخیدند و می‌چرخند. دوم این‌که آیا کعبه به همان شکلی که قبلا داشته بازسازی شده، یا این‌که شکل کنونی، طرحی جدید است؟ اصولا باید بپرسیم که در سرزمین عربستان معماری این‌گونه (به شکل خانه‌ی کعبه) دیگر در کجا یافت می‌شود؟ سوم این‌که من نفهمیدم چرا کعبه و چغازنبیل را به ابراهیم و موسی ربط دادی؟ این دو را با آن دو چه کار؟ آیا می‌خواهی بگویی که کعبه در زمان ابراهیم ساخته شده و چغازنبیل در زمان موسی ساخته شده؟ تا آن‌جایی که من می‌دانم موسی در سرزمین ایلام نبوده و در اطراف مصر کنونی زندگی می‌کرده، چنان‌که موسی را هم‌عصر رامسس دوم می‌پندارند و به این ترتیب موسی قبل از ساخته‌شده چغازنبیل زندگی می‌کرده.
    به هر حال، این تاخت و تاز اندیشه را دوست دارم.

  4. شراره

    معذرت از آقای نورآقایی عزیز برای جسارت در پاسخ:
    درود بر پسر ایران
    به نظرم، خارج از اعتقادات هر شخص به اماکن مقدس دینی، اگر از لحاظ قدمت تاریخی بخواهیم بسنجیم، تا حال، کعبه آنقدر بازسازی شده است که فکر نمیکنم بتوان اثری یافت برای تعیین قدمت حقیقی آن.
    منظور همان آثاری است که گویای زمانی از ساختمان کعبه باشد که داستان آن در ذهن همگان میباشد.
    !!!
    شاید..نمیدانم!!!

  5. س.فریدونی

    با درود

    آرش جان کار جالبیه این که چنین پرسش هایی رو مطرح کنی و دیگران رو هم به یاری بگیری.

    به نظرم اگه در ابتدا تاریخچه ای از عدد هفت و هشت در اعتقادات مذهبی پیش از میترا داده بشه بهتر میشه در مورد چگونگی آن در میتراییسم بحث بشه.
    ( البته نظر شخصیه !! )

    یه نظر دیگه :
    در عرفان و آیین ها و مسالک این چنینی میبینیم که اغلب تا مراحل چهارم یا پنجم ، سالک با مسایل فیزیکی در ارتباط می باشد و از مرحله ی بعد وارد مراحل متافیزیکی و ماورایی می شود.
    بعنوان مثال :
    ۱. خودآگاه —> آگاهی روزمره
    ۲. ناخودآگاه —> شخصیت پنهان و عصیانگر
    ۳. وجدان —> به تعبیر فروید ، من برتر
    ۴. خلاقیت —>بارقه ای خدایی در درون بشر
    ۵. نیروی معالجه کننده انسان —> از اینجا به بعد وارد حوزه ی متافیزیک و ماورا می شویم
    ۶. آگاهی شهودی —> که منجر به کشف و شهود می شود
    ۷. آگاهی کیهانی — > در آسمان بروی سالک باز می شود و شعور هستی با تمام نیرویش بر او نمود می کند .

    حال اگر بتوانیم بررسی انجام دهیم در باب اینکه چرا در چنین مسالک ی نیمی از راه فیزیکی و نیمی دیگر متافیزیکی یا ماورایی است (با توجه به اینکه اکثریت دارای هفت مرحله می باشند) شاید بتوان تا نیمی از راه را پیمود.
    ( البته نظر شخصیه !! )

    فکر کنم خیلی کتابی نوشتم.
    به هر حال کار جالبیه ( متاسفانه بیشتر نمی تونم بنویسم و باید برم )

    شاد باشید
    ……………………………………………………
    جواب: جالب بود.

  6. فرهنگيان

    سلام و وقت بخیر

    با وجود همۀ این چیزهای که مطرح شد ، با وجود اینکه اعدادی با معنا درپیش و در پس عدد هفت وجود دارند و از آنجایی که میشه برداشت کرد که عدد هفت نه عددی است زمینی و نه عددی است آسمانی، این عدد را میشه از شگفت انگیز ترین اعداد دانست.(این نظر شخصی است)

    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *