نمی‌شود…به‌خدا نمی‌شود…

می‌نویسم نمی‌شود. می‌خوانم نمی‌شود. می‌خوابم نمی‌شود. سفر می‌کنم نمی‌شود. با خودم حرف می‌زنم نمی‌شود. سکوت می‌کنم نمی‌شود. فکر می‌کنم نمی‌شود.

فکر می‌کنم… نمی‌شود.

دیدگاه‌ها

  1. cydar

    در آموزشهای باطنی از بر زبان آوردن جملات منفی پرهیز میشود.
    ضمیر ناخوداگاه براحتی میپذیرد هر آنچه ما برایش تکرار میکنیم.و نیز انعکاس آن را دوباره به سوی خودمان برمیگرداند.
    جملات مثبت
    تصاویر مثبت
    کتابهای کاترین پاندر
    لوییز هی
    …………

  2. بهار

    کار سختی داره اما نشد نداره دوست من
    این آشفتگی رو درک میکنم اما این رو هم خوب می دونم که تا خودت از ته دلت نخوای نمیشه
    تسلیم نشو اگر نوشتی و نشد باز هم بنویس اگر با خواندی ونشد باز هم بخوان اگر با سفر کردن نشد باز هم برو
    ادامه بده!!!
    اما تسلیم نه!!!
    میدونم که ادامه دادن اون هم در این دنیایی که همه غرق خودشونن سخته همین طور شنا کردن بر خلاف جهت فکری خیلی از آدم ها !!قبول دارم که سخته اما نکته اصلی اینجاست که با وجود همه سختی هاش کاری نیست که نشه انجامش داد
    انگلیسی زبان ها جمله قشنگی دارند when there is will there is a way

  3. سعيد مطوري

    سلام جناب نور آقایی

    نمی شود خود حکایتی از راضی نبودن است از لحظه هایی که در افکار وعمل ماست وقتی مجموع کارها را انجام میدهیم ونمی شود نشان از راضی نبودن یک شخص است که این بر می گردد گاه به روح بزرگ شخص که تلاش میکند ولی راضی نیست خوب از این بحث بگذریم .

    من خوشحالم که در خانه احساس شما هستم و به من خوش گذشت،خوب ما آبادانی ها دست خالی جایی نمی رویم ومن جدید ترین شعرم را ازدفتر دوستانه به شما تقدیم میکنم.

    موفق وسربلند باشید.

    یک/دو/سه/شقایق

    دست می برم به چاه یوسفم

    بالا میکشم احساس زیبا یم را

    وبه او می گویم:متاسفم…

    غم را زندانی شادی میکنم

    تا مدت زمان ،امید…

    گوش می شوم

    در زمزمه ی روئیدن

    افکاری از دشت شقایقها

    ترانه و سرخی گلها

    یک

    دو

    سه

    شقایق ها متولد می شوند

    ومن پروانه ام

    در بالهایم تصویری از احساس شما

    پرواز می کنم

    در آسمان بودن تان

    من رسیده ام به عشق تان

    بهترین هدیه ی شما

    به من…

    در ابدیتم با شما

    در پروازم…

    سعید مطوری/شمع شبستان

    از دفتر دوستانه

  4. سمیه

    به قول شاملو :
    نومید مردان را معادی مقدر نیست

    چاووشی امید انگیز توست بی گمان که این قافله را به وطن می رساند

    گاهی وقتها برای رسیدن باید نرفت باید لحظه ای توقف کرد و به مسیر طی شده نگاه کرد

    تا بفهمیم که کجا هستیم و داریم چه کار می کنیم .

  5. بهار

    به قیمت حیات
    به قیمت زندگی نه زنده بودن
    سعید آقا
    اگر آدم راکد باشه کم کم وجودش مثل یک مرداب میشه و اون وقت خودش میمونه و یه دنیا آرزو و وهم و خیال اگر مرداب شدی راه برگشتش خیلی سخته پس باید جوشید وگاهی هم خروشید تا به جای مردگی زندگی کرد اینکه واقعا حس کنی زنده ای، وجود داری و خودت برای خودت ارزش قائل بشی برای این معجزه ای به نام دم و بازدم که انقدر برامون تکراری شده دیگه بهش توجهی هم نمیکنیم
    و این همون اراده است که آدم رو از راکد بودن و یکنواختی در میاره و راهی هم که جلوت پدیدار میشه نشون میده که باید حرکت داشته باشی نه اینکه راکد وایستی تا بپوسی!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *