جشن سده، نمادی از مقاومت انسان در برابر طبیعت

آتش به همراه آب و خاک و هوا، یکی از چهار عنصر مقدس در طبیعت است که در بسیاری از فرهنگ‌ها و از جمله در فرهنگ آریایی مورد احترام و تکریم واقع شده‌است و برایش جشن‌ها و آدابی برگزار می‌شود.

جشن سده یکی از جشن‌های باستانی و آیینی ایرانیان در رابطه با آتش است.

آتش به همراه آب و خاک و هوا، یکی از چهار عنصر مقدس در طبیعت است که در بسیاری از فرهنگ‌ها و از جمله در فرهنگ آریایی مورد احترام و تکریم واقع شده‌است. 

مسلم است که تقدس آتش با خورشید و نیروی حیات بخش آن که در آتش به ودیعه نهاده شده، مرتبط است.

آتش با باروری در ارتباط است. این گونه از اندیشه باروری را در عمل پراکندن خاکستر برخاک یا زمین زراعی می‌یابیم. از آن‌جا که خاکستر نماد رستاخیز است،خواست رویش دوباره غلات و گیاهان در این عمل، دور از ذهن نیست.

همچنین آتش زدن ساقه خرد غلات باقی مانده در کشتزارها بعد از کشت محصول، نمادی از باور به نیروی باروری آتش است. هرچند که این رسم اکنون در بسیاری از نقاط منسوخ شده است، ولی اعتقاد بر این بود که این آتش، زمین را تطهیر می‌کند و رطوبت اضافی‌اش را می‌خشکاند و منافذ و مجاری بسته زیرزمینی را می‌گشاید و عمل رویش را بهتر و فراوان‌تر می‌کند.

 

آتش در کنار آب یکی از مصادیق پاک کنندگی و تطهیر به شمار می‌رود، برای اثبات بی‌گناهی و گناهکاری از موارد آزمون متهم است (هم‌چنان که در اسطوره سیاوش به آن برمی‌خوریم)، سوگند به نور و گرمای آتش هنوز در فرهنگ ایرانی مشاهده می‌شود و اجاق خانه‌ها از تقدس برخوردار است.

 

رسم سوزاندن مرده در آتش از رسم‌های قدیمی است که تا دوره ما هم در برخی از فرهنگ‌ها مشاهده می‌شود. همچنین آیینی که در هند با نام “ساتی” یا “ستی” معروف است و در آن بیوه‌گان بعد از مرگ شوهر، خود را در آتش می‌سوزانند تا اثبات کنند که بانوی وفاداری هستند کماکان در عصر حاضر دیده می‌شود. “ستی” هم نام این رسم است و از طرفی هم به معنی “دوست” و هم به معنی “بانو” به کار برده می‌شود. این واژه در نام‌های ایرانی هم مشاهده می‌شود و پیشینه مشترک ایرانیان و هندیان را یادآوری می‌کند. “مهستی” در واقع “مه ستی” (به کسر میم) و به معنای بانوی بزرگ است.

 

آتش همچنین با جاودانگی و مرگ و خون و آداب رازآموزی و عرفانی در ارتباط مستقیم است.

 

آتش با اسطوره‌های ایرانی و ادیان پیش از اسلام در این سرزمین، پیوندی عمیق دارد.  

ققنوس که یکی از پرندگان اساطیری ایرانیان و برخی دیگر از فرهنگ‌ها به شمار می‌رود، گونه‌ای از مرغ آتش و در عین حال بسیار رمزگونه است. کاوه که یکی از قهرمانان افسانه‌ای ایران به شمار می‌رود و ایرانیان را از چنگ ضحاک رهانید، آهنگر بود و با آتش کوره در تماس مستقیم. اصولا کوره آتش و چکش و سندان در اساطیر رموز بسیاری را در خود نهفته دارند و اعمال جادویی خاصی به آن‌ها نسبت داده می‌شود.

 

وجود آتشکده و آتشگاه در سراسر سرزمین ایران و آدابی که به آن‌ها منتسب است از موارد دیگر احترام و اعتقاد به آتش در میان ایرانیان و زرتشتیان در همه‌جای گیتی است.

 

همان طور که در ابتدای این نوشتار اشاره شد جشن سده یکی از جشن‌های آتش محسوب می‌شود. این‌گونه جشن‌ها تنها مخصوص ایران نیست بلکه در جای‌جای دنیا جشن و سروری که با آتش همراه است مشاهده می‌شود. جشن هالووین و جشن روز می (May day) از این جمله‌اند. همچنین آداب بسیاری را هم در ایران و هم در نقاط دیگر دنیا سراغ داریم که مردمان از روی آتش می‌پرند و به دور آتش می‌رقصند و بازی‌هایی را با آن ترتیب می‌دهند.

 

افسانه پیدایش آتش در ایران را به هوشنگ پیشدادی نسبت می‌دهند. روزی وی به همراه یاران خود از کوهی می‌گذشت که ناگهان ماری( اژدهایی) را در راه می‌بیند. به عزم کشتن مار، سنگی به طرف مار پرتاب می‌کند. سنگ به سنگ آتش‌زنه‌ای برخورد می‌کند و آتشی از آن میان می‌جهد. هوشنگ و یارانش آن را پرتوی از جانب خدا می‌یابند و در برابر‌ش به سجده می‌افتند. به این ترتیب آتش توسط هوشنگ کشف می‌شود و از آن پس جشن سده هرساله توسط ایرانیان برگزار می‌شود.

 

در رابطه با زمان برگزاری این جشن، باید به دورانی اشاره کنیم که در تقویم کهن ایرانی، سال تنها به دو فصل تابستان(هفت ماه) و زمستان(پنج ماه) تقسیم می‌شد. تابستان از ماه فروردین آغاز می‌شد و تا آخر مهر ادامه داشت و زمستان از ابتدای آبان بود تا پایان اسفند. 

به این ترتیب جشن سده که در ۱۰ بهمن برگزار می‌شود مصادف با صدمین روز از آغاز زمستان است. ارتباط جشن سده با صد به این خاطر است که بعضی از پژوهشگران واژه سده را از ریشه “ست” در زبان پهلوی به معنای عدد “صد” می‌دانند.

برخی نیز عقیده دارند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول است.

از طرفی جشن سده چهل روز پس از شب چله بزرگ( شب یلدا) و هم‌زمان با آغاز چله کوچک است.

مهرداد بهار هم عقیده دارد که: ” چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را می‌بینیم که مربوط به سده است. اما توجیه آن با عدد “صد” اشتقاقی عامیانه است، چنان‌که پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را “سده” فرض کرده‌اند. به گمان من، سده از ریشه sand اوستایی و به معنای “ظاهر شدن” است.

 

در رابطه با فلسفه جشن سده باید ذکر کنیم که در تفکر مدم عامی سرمای فصل زمستان در بهمن ماه به اوج می‌رسد و انسان باید به هر شیوه‌ای که می‌داند در برابر آن مقاومت کند. چله بزرگ در ده بهمن به پایان می‌رسد و چله کوچک به مدت ۲۰ روز آغاز می‌شود. بنابراین مردم به صورت نمادین آتش روشن می‌کنند تا وسیله و کمکی برای مقاومت آنان در برابر سرما باشد.

 

هم‌زمان با جشن سده و فرا رسیدن دهم بهمن ماه، اصطلاح “چارچار” و “اهمن و بهمن” در برخی از مناظق ایران به گوش می‌رسد. روزهای “چارچار” و “اهمن و بهمن”، هشت روز است که چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را در بر می‌گیرد. 

 سنگسری‌ها عقیده دارند که بین چله کوچک و چله بزرگ رقابت شدیدی برای سرد کردن هوا وجود دارد. با این که چله کوچک از برادر خود، چله بزرک کوچکتر و تعداد روزهایش کمتر است، اما می‌خواهد که در سردی و برودت هوا بر او پیشی بگیرد و با او رقابت می‌کند. سرمای چارچار نتیجه درگیری این دو رقیب است.  

به این ترتیب جشن سده که یکی از جشن‌های فصلی است که مرحله گذر از چله بزرگ به چله کوچک و در نهایت رسیدن به بهار را تداعی می‌کند.

 

“مری بویس” موضوع جالب دیگری را مطرح می‌کند. وی فلسفه افروختن آتش در جشن سده را در ارتباط با “رپیهوین” می‌داند. رپیهوین یا آن‌طور که در اوستایی مشهور است، ” رپیتوین” ایزد تابستان و نیمروز و رویاننده محصول است که بر هفت ماه تابستان فرمانروایی می‌کند و از جمله ایزدانی است که می‌میرند و زنده می‌شوند.

به زعم “مری بویس” مردم با افروختن آتش، صد روز بعد از رفتن رپیهوین و پنجاه روز پیش از بازگشتش، برای گرم کردن گیاهان و چیرگی بر سرمای سخت به او یاری می‌رسانند.

   

جشن سده در پیش از اسلام در بسیاری از شهرهای ایران برپا می‌شد. ظاهرا بزرگترین جشن سده پس از ورود اسلام به ایران در سال ۳۲۳ هجری قمری و در روزگار مرداویچ بن زیار دیلمی و در کنار زاینده رود در شهر اصفهان برگزار می‌شده است.

 

امروزه جشن سده بیشتر در برخی از شهرهای استان یزد و کرمان و توسط زرتشتیان برگزار می‌شود. در این مناطق از چند روز قبل از جشن، جوانان و نوجوانان هیزم مورد نیاز را فراهم می‌کنند و توده بزرگی از هیزم را روی هم انباشته می‌کنند. از بامداد روز جشن سده بانوان در محل برگزاری جشن حضور می یابند و با کمک یکدیگر آش مخصوص و خوراکی‌های سنتی تهیه می‌کنند و نهایتا همگی مردم با حضور روحانیون زرتشتی مراسم جشن سده را برگزار می‌کنند.

 

یکی از آیین‌هایی که در ارتباط با جشن محسوب می شود، آیین پیر شالیار است که در روستای “اورامان تخت” برگزار می‌شود. جشن عروسی پیر شالیار (زماون) در روستای “اورامان تخت” در ۲ نوبت برگزار می‌شود که یکی از آن‌ها مصادف با جشن سده است.

در رابطه با برگزاری این جشن، افسانه‌ای وجود دارد که به طور خلاصه چنین است:

حدود ۱۰۰۰ سال پیش، در بخارا پادشاهی زندگی می‌کرد که دختری کر و لال داشت و هیچ حکیم و جادوگری نتوانسته بود او را معالجه کند، از سوی دیگر در منطقه اورامان کردستان، مردی مقدس به اسم پیرشالیار زندگی می‌کرد که دارای معجزه و کرامات بود و شهرتش عالمگیر.

چون خبرش به پادشاه رسید، دخترش را به همراه برادرش (برادر پادشاه) راهی منطقه کرد. آن دو وقتی به نزدیکی روستا می‌رسند، دختر احساس می‌کند که شنوایی‌اش را به دست آورده است.

پیر شالیا از ورود آن‌ها با خبر بود و به پیشواز آن‌ها می‌آمد. در هنگامی‌که آن دو تن به خانه پیر نزدیک می‌شدند ناگهان از بالای کوه نزدیک آبادی، دیوی نعره‌کشان به درون دره می‌افتد و با افتادن دیو، زبان دختر نیز بهبود پیدا می‌کند.

در این هنگام پیر شالیار به برادر پادشاه می‌گوید: دو دیو گوش و زبان دختر را جادو کرده بودند و من با تیرهای غیبی آن‌ها را نابود کردم.

از آن‌جا که پادشاه گفته بود هر کس بیماری دختر را معالجه کند می‌تواند با او ازدواج نماید، دختر به همسری پیر در می‌آید. چون پیر شالیار از مال دنیا چیزی نداشته، اهالی کمک می‌کنند و براش عروسی مفصلی می‌گیرند.در این عروسی هرکدام از طوایف، بخشی از هزینه‌ها و کارهای عروسی را برعهده می‌گیرند. پیر نیز قبل از مرگش وصیت می‌کند که تا آخر دنیا مراسم سالگرد عروسی‌اش را همه ساله برگزار کنند.

امروزه هم، روز مراسم عروسی پیر شالیار به اطلاع همگان می‌رسد و با همیاری مردم، با روشن کردن آتش و پختن غذا بر روی آن‌ و جشن و سرور و شادمانی و اجرای گونه‌ای رقص آیینی توسط دراویش، زمستان سرد اورامان به گرمی دل‌انگیزی بدل می‌شود.

 

در کتاب “چند چهره کلیدی در اساطیر گاه‌شماری ایرانی” آمده است: “در استان‌های غربی و مرکزی ایران، در روز دهم بهمن ماه نوعی نمایش مرکب از آیین‌های جادویی همراه با گردآوری پول و هدیه برگزار می‌شده است. این نمایش‌ها که شباهت قابل توجهی با جشن‌های شاد و پر سر و صدای اروپائیان دارد، با این هدف برگزار می‌شود که با رفتن به در هر خانه‌ای برای آن برکت و فراوانی به ارمغان بیاورد و بالاتر از آن سلامت و افزونی گله و رمه را موجب شود.”

 

 

آرش نورآقایی

 

منابع:

*رمزپردازی آتش، ژان پیر بایار، ترجمه جلال ستاری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۶

*تجلی دوازده ماه در آیینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، نوشته دکتر جابر عناصری، نشرقمری مرند، ۱۳۷۴

*آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز، نوشته محمود روح‌الامینی، تهران، آگاه، ۱۳۷۶  

*چند چهره کلیدی در اساطیر گاه‌شماری ایرانی، انا کراسنوولسکا، ژاله متحدین، چاپ اول بهار ۱۳۸۲ 

*ازنوروز تا نوروز؛آیین‌ها و مراسم سنتی زرتشتیان، پژوهش و نگارش کورش نیکنام، تهران، فروهر، ۱۳۸۲

* از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیل پور،ویرایش ۲،تهران،نشر چشمه، ۱۳۷۷

 

 

دیدگاه‌ها

  1. لیلا

    جشن سده هیچگاه به هیچ یک از اقوام یا ادیان باستانی ارتباط نداشته و همواره جشنی ملی و برگرفته از شرایط اقلیمی و رویدادهای کیهانی بوده است.
    حکیم عمر خیام در کتاب نوروزنامه می نویسد:
    “هر سال تا به امروز جشن سده راپادشاهان نیک عهددر ایران و توران به جای می آورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن ها به دست فراموشی سپرده شده و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می داشتند.”
    از این مطالب بیشتر بنویس. بهروز و بهکام باشی

  2. مهدی فتوحی

    این قصیده از منوچهری دامغانی را درباره ی جشن سده بخوان و کیف کن. اصلا منوچهری خداوند توصیف جشن ها در ادب پارسی است.

    آمد ای سید احرار! شب جشن سده

    شب جشن سده را حرمت، بسیار بود

    برفروز آتش برزین که درین فصل شتا

    آذر برزین پیغمبر آذار بود

    آتشی باید چونانکه فراز علمش

    برتر از دایره گنبد دوار بود

    چون ز گردون بر ازین سلسلهء زر اندود

    قرص خورشید، فرو خفته، نگونسار بود

    آتش و دود چو دنبال یکی طاووسی

    که بر اندوده به طرف دم او قار بود

    وان شرر گویی طاووس به گرد دم خویش

    لؤلؤ خرد فتالیده به منقار بود

    چون یکی خیمهء مرجان ز برش نافهء مشک

    که سمنبرگ بر آن نافهء عطار بود

    یا چو زرین شجری در شده اطراف شجر

    که بر او بر ثمر از لؤلؤ شهوار بود

    باغبان این شجر از جای بجنباند سخت

    تا فرو بارد باری که براشجار بود

    می خور ای سید احرار، شب جشن سده

    باده خوردن بلی از عادت احرار بود

    زان می ناب، که تا داری در دست و چراغ

    باز دانستنشان از هم دشوار بود

    هرکه را کیسه گران ، سخت گرانمایه بود

    هرکه را کیسه سبک ، سخت سبکسار بود

    من بر خواجه روم تا دهدم سیم بسی

    تا مرا نیز به نزدیک تو مقدار بود

    هست جبار ولیکن متواضع گه جود

    متواضع که شنیده‌ست که جبار بود

    طالب شعر و جوانمردترین همه خلق

    آن جوانمردست کو طالب اشعار بود

  3. سیما سلمان زاده

    چقدر دلنشین و خوب بود
    اعتقاد سنگسریها و ارتباط پیرشالیار با سده عالی بود
    زنده باد شما
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از اینکه مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *