اگر اشتباه نکنم یک کتاب هست با عنوان «تاریخ بیداری ایرانیان». حقیقتش این کتاب را نخواندهام تا بدانم در رابطه با چه موضوعی حرف میزند.
آنقدر هم در تاریخ تبحر ندارم که بتوانم کتاب تاریخ پر برگی بنویسم. اما اگر به من سفارش کتاب «تاریخ خواب ایرانیان» را سفارش بدهند، یک کتاب یک صفحهای مینویسم که جملاتش این است:
قبل از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ایرانیان خودشان را به خواب زده بودند. از ۲۳ بهمن به بعد واقعا برای مدت ۳۰ سال خوابیدند. تا اینکه در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ایرانیان خواب خوشی دیدند. در ۲۳ خرداد خوابشان چپ درآمد. بعد از این تاریخ…
متاسفانه غیبگو نیستم که تاریخ آینده را هم بتوانم بنویسم.
دیدگاهها
سلام.نظر شما و همه آدما محترم.اما من قائل به تقسیم بندی شما نیستم.خود رو به خواب زدن،خیلی بدتر از به خواب رفتنه.چون آدم خواب رو میشه بیدار کرد اما با کسی که خودش رو به خواب زده کاری نمی شه کرد.
شاید ایرانی ها سال ۷۶ خواب خوشی دیدند نه ۸۸ و اون خواب خوش اصلاحات بود…اما باور کن اصلاحات در مملکت استبدادزده ای چون ما تدریجیه،نباید خسته و نا امید شد…و اما بعد از این تاریخ شاید دولتمردا به این نتیجه برسند که زمان نظام شبان-رمگی به سر اومده و هرچیزی رو نمیشه به خورد این مردم داد.ضمن این که خیلی از خط قرمزا شکسته شده و این چیز کمی نیست.
http://www.debsh.com/archives/2009/06/30/003314.html
راستی سلام
درود بر همگی
اما من از یک غیبگو پرسیدم اما فکر شما نکنم به غیبگو باور داشته باشید !!!!!!
تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ی ناظم الاسلام کرمانی یکی از دو مرجع بسیار معتبر درباره ی انقلاب مشروطیت است. کتاب دوم هم مال کسروی است. به نام تاریخ مشروطیت.
این زهره خانم یک نکته ی کوچک بسیار بسیار مهم را اشاره کرده که گمان کنم ازکتاب های محمد مختاری بیرون کشیده باشد. خود محمد مختاری از هگل گرفته بود. درد اصلی تمام تاریخ و فرهنگ ما چه پیش از اسلام چه بعد از اسلام این است. شبان/رمگی یا خدایگان/بندگی.
زهره خانم دمت گرم. زدی به هدف.
خود فریبی………خیالبافی………تا هست این قصه هم ادامه دارد.
این به خواب زدن ها و خواب رفتن ها قسمتی از همان مازوخیمِ جمعی است «که خالق این واژه هم خودِ شما بودید»
همان خودآزاری که مدت هاست گرفتارش هستیم —-> مازوخیزم به وسیلۀ خواب زدگی
دقیقاً مثل همان آدم هایی که خوابیده اند و در کابوس می بینند که:
باید فــرار کنند… اما نمی توانند
باید فـــریاد بزنند…. اما نمی توانند
باید تغیـــر دهنـــد…. اما نمی توانند
ولی لحظه ای در همین کابوس تصمیم می گیرند که از خواب بپرند و از همه این فریادها و فرارهای بی سرانجام خلاص شوند
حالا نمی دانم که ملت ایران چه وقت می خواهد از این خواب چند صد ساله بیدار شود..!!
شاید غیر از خواب زدگی گرفتار اوهــام هم شده است!
شاید… نمی دانم..
ولی یک چیز را خوب می دانم، اینکه؛ اگر از این خواب و اوهـام رها شود، یعنی با دستان خود، خود را رها کند و پس از آن، مدتی به دنبال آگاهیِ جمعی برود، نیرو و درخششِ شعورِ چندهزار ساله اش را باز می یابد…
و همانی می شود که در قسمت شیرین رویاهایش نظاره گرِ آن بــود…
درود بر دوست عزیز نادیده مهدی فتوحی.سپاس از یادآوریت.بله زنده یاد مختاری در کتاب «انسان در شعر معاصر» به این نکته اشاره می کنه و ریشه این طرز تفکر رو به روزگار افلاطون نسبت میده..در ضمن ممنون از شعرها،ترجمه ها و مطالب خوب شما..به امید روزگاری بهتر
قبل از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ایرانیان خواب خوش(رویا) آزادی رو میدیدند ، پس از آن این خواب خوش تبدیل به کابوس شد و مدتی است که سعی دارند این کابوس را تبدیل به همان خواب خوش قبلی بکنند. اما افسوس که سراسر خواب و خیال است پس کی نوبت بیداری فراخواهد رسید.
نه تنها ایرانیها بلکه تمام مردم دنیا سالهاست که خوابند وهمین روزهاست که از خواب بیدار
شوند دیگر تا پایان فصل زمستان چیزی نمانده ، بهار نزدیک است.
سلام
حالا دیگه فکر نکنم خواب باشیم بیدار هستیم و قشنگ تمام اتفاقاتی را که از صبح تا شب میبینیم و می شنویم با جسم و روان مان لمس میکنیم
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. شاید اینطور باشه.