ماه: شهریور ۱۳۸۸

آیا تو هرگز بر سر پیمان با معشوقی ایستاده‌ای؟

“تو بیش از در شکسته‌ای که باد از آن می‌گذرد، نمی‌ارزی. و نه بیش از کاخی در شرف ویرانی،… و یا عطری که بپرد، یا پایوشی که پایی را بفشارد.” “آیا تو هرگز بر سر پیمان با معشوقی ایستاده‌ای؟” متن بالا بخشی از گفتگوی میان گیلگمش و ایشتار است. و چه زیباست، چه زیباست.

پشت هم اتفاق افتادند

گاهی اتفاقات جالبند. حالا ببینید این اتفاق برای شما هم جالب است یا نه؟ ۱- مقاله‌ی «دشمن، خشکسالی، دروغ» را نوشتم. ۲- دوستان اطلاع دادند که اتفاقا تئاتری با نام «خشکسالی و دروغ» همین روزها بر روی صحنه است. ۳- پی‌گیر شدم و سایت و ایمیل «محمد یعقوبی» را پیدا کردم و برایش ایمیل زدم …

«روان» درخت

«مهدی فتوحی» در این آدرس:  http://www.mahdifotuhi.blogfa.com/post-582.aspx  یک نوشتار تحقیقی جالب توجه ارائه کرده است که من را برای مدتی به فکر فرو برد. او در نوشتارش از «درخت سخنگو»، گفته است. قبل از هر چیز، توجه «مهدی» را به سخن‌گویی و سخن‌وری «درخت آسوریک» جلب می‌کنم.‌ اما بعد، وقتی که به این موضوع (سخن‌گویی درخت) …

نوشته‌ای از آن‌وقت‌تر ها

این متن را حدود سه سال پیش برای روزنامه همشهری نوشته بودم. به طور اتفاقی در اینترنت پیدایش کردم و به قولی “برای خالی نبودن عریضه” این‌جا آوردمش. در پرانتز بگویم که اگر امروز می‌خواستم این متن را بنویسم حتما جور دیگر می‌نوشتم.

شنبه؛ ۱۴ شهریور

شهریور را اصولا به یاد دارم. ۱۴ شهریور و ۲۸ شهریور را بیش‌تر. شهریور ماه تولد من است. منٍ خودم و منٍ سایتم. دیشب ماه کامل بود، ماه شب چهارده. امروز، هم شنبه (روز شروع) است و هم ۱۴ روز از شهریور گذشته. یکسال پیش در چنین روزی (۱۴ شهریور) اولین مطالبم را در همین سایت و در …

دشمن، خشکسالی، دروغ

قبلا و در جلسه‌ای از جلسات انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران، از ارتباط میان واژه‌های دشمن، خشکسالی و دروغ صحبت کرده بودم، اما آن را به طور کامل ننوشته بودم. امروز اتفاقی پیش آمد که تصمیم گرفتم این نوشتار را تمام کنم. اکنون تقدیم به شما.

من عاشق این‌ دریاچه‌ام

اصولا میانه‌ی من با آب خوب است. یک حمام خوب، همشه اعتماد به نفس از دست رفته را به من باز‌می‌گرداند. دوستان نزدیکم می‌دانند که حمام‌های من چقدر طول می‌کشد. و یکی از بزرگترین آرزوهایم این است که در همه‌ی دریا‌ها و اقیانوس‌ها و خلیج‌ها و دریاچه‌های دنیا شنا کنم. اما این مقدمه را گفتم …

دشمن

سوالی مطرح کرده‌اند که “این «دشمن» که در ادبیات سیاسی ایران از آن استفاده می‌شود، کیست یا چیست؟” جواب من: این «دشمن» واژه‌ای نیست که فکر کنیم تنها همین امروز از آن استفاده می‌شود. این «دشمن» همان «لولوخورخوره» کودکی ماست. «لولوخورخوره» نمرد، بلکه با ما بزرگ شد. قبل از این‌که ما به دنیا بیاییم هم این …

این روزها

این روزها: به ذهنم استراحت داده‌ام و از هجوم افکار برای نوشتن مقاله‌ای جدید جلوگیری می‌کنم. کمتر برای روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها می‌نویسم. کارم نصف شده است. فعلا بعد از ظهرها کار نمی‌کنم. تا آخر شهریور هم کار صبح‌ را رها خواهم کرد.  چندی است که با رادیو (شبکه فرهنگ) و تلویزیون (شبکه آموزش) برنامه دارم. …