یک موضوعی هست که این روزها مدام در ذهنم با آن کلنجار میروم و حتی در جلسات مختلف با دوستانم درمیان میگذارم:
به این اعتقاد رسیدهام که سوالهای ذهنمان کهنه است. برای همین به راهحلهایی که میخواهیم نمیرسیم. نوآوری نداریم، چراکه نوآوری در پی سوالهای جدید رخ مینماید.
فکر میکنم رسالتم جواب دادن به سوالهایی نیست که این روزها مطرح است. در عوض در اندیشه سوالهای نو هستم.
طراحی سوال تازه و مهندسی دغدغههایی با کیفیت متفاوت، همچون موریانهای است که دستانش را به پشت کمرش قلاب کرده در درون مغزم پیادهروی میکند.
شاید برخی از مشکلات ما از اینجا ناشی میشود که همیشه علاقمند به این بودهایم تا جواب سوالها را خیلی زود بیابیم. ظاهرا این روزها ذهن ما توانایی در تعلیق ماندن و عشقبازی با سرگشتگیهای نوین را ندارد.
این خوب نیست. میخواهم تغییر کند.
دیدگاهها
سلام. باید بازی ذهنت رو تغییر بدی و بازی جدیدی رو ابداع کنی.
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید. نمی دونم.
همه حرفها قبلاً زده شده عزیز. فقط نگاه می تونه تغییر کنه. شاید باید یه عصیان دیگه اتفاق بیافته، در آستان چهل سالگی!!!!
می گم:
گرد سفید بر سر نشسته را دست می کشم و دست می کشم از هر چه سپید
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
طراحی سوال های تازه و مهندسی دغدغههایی با کیفیت متفاوت، در تعلیق ماندن و
عشقبازی با سرگشتگیهای نوین , درکی جدید از دنیای پیرامون را نیاز دارد و این درک
نو , فقط با ذهنی متعادل اتفاق می افتد . ذهنی که دائما درگیر تعاریف گذشته اش نباشد
و مدام برچسب نزند , آن وقت دیدی نو و ایده هایی نو ارائه می کند . ذهن را باید متعادل کرد .
راه تعادل ذهن را هم که می دانی . هر چند که تو قبولش نداری .
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. اینطور نیست که من با روش هایی که تو میگی مشکل داشته باشم، بلکه روشهایی که بیشتر تجاری هستند تا کاربردی، حالم رو به هم می زنند.
کاملا حق داری , من روش های تجاری هم زیاد دیدم , اما این یکی هیچ تجارتی توش نیست .
کاملا هم کاربردی ست . اصلا مهمترین جنبه اش هم برای من , همین کاربردی بودنش در همه ی
عرصه های زندگی ست.
…………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سوالات نو
مثل شعر گفتنه
کلمات همونن
واژه ها تکراری ان
اما چینششون که عوض میشه، همه چیز تغییر می کنه
من ازین ذهن آزاد شما که هرگز دربند هیچی نیست، به شدت لذت میبرم.
ذهن شما اسیر نیست!
…………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از اینکه همراه هستید.
سلام
نمیدانم چرا با خواندن این روزنوشت یاد این نوشته از
جان ماکسول افتادم که می گوید: به خاطر بسپار زندگی بدون چالش مزرعه بدون حاصل است. تنها موجودی که با نشستن به موفقیت میرسد مرغ است.
زندگی ما با “تولد” شروع نمیشود؛
با تحول آغاز میشود.
لازم نیست “بزرگ” باشی تا “شروع” کنی،
شروع کن تا بزرگ شوی…
………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
لطف کنید اشتباه من را درست کنی
“جان ماکسول”
سپاس
………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. انجام شد.