تا حالا دقت کردید که در خیلی از میوه های ما، واژه “آلو” به کار رفته:
آلو (هُلو) – آلوچه – آلبالو (که ظاهرا در اصل “آلوبالو” بوده و “آلوبالو” هم از “آلوی بوعلی” گرفته شده) – زردآلو – شفتالو – خرمالو
پی نوشت: یک دسته با عنوان “زبان فارسی” در سایت درست کردم که بعد از این دانسته ها و دریافت های مربوط به زبان فارسی را در آن بنویسم. نوشته کوتاه امروز، پیش درآمدی بود برای نوشته های بعدی در این دسته.
دیدگاهها
خیلی هم عالو 🙂
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. زنده بادالو.
منو یاد دو پیازه آلو انداختید:-)
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. چه خوب.
و از این دست است پشمالو و خوابالو و چاقالو … 😉
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. جالبه. اما بد نیست بدونید “آلو” در این مواردی که شما ذکر کردید از “آلوده” میاد. مثلا “خوابالو” یعنی “خواب آلوده” و …
سلام استاد
تا اونجایی که علم آشپزی بنده قد می ده دو پیازه آلو یک غذای شیرازیست که شامل سیب زمینی پوره شده / پیاز داغ فراوان/ مقداری کره / نعنا و گاهی شوید که البته این دستور اختراعی خود بنده است و نمی دونم چقدر با نسخه اصلی توفیر داره! اما مخلص کلام آنکه آلو در این غذا به معنای سیب زمینی است که نمی دانم مجازا به کار رفته، استعارا به کار رفته، تشبیه بوده و یا نه واقعن شیرازی های گرام به سیب زمینی می گن آلو! فکر کنم استاد باید از یک استاد زبان دان آشپز شیرازی طلب همفکری نمایی!
پ.ن ۱: توصیه می کنم حتمن این غذا رو طبخ بفرماید در عین سادگی فوق العاده خوشمزه است ولی فقط با کره طبخ شود!
پ.ن ۲ : راستی پس شیرازی ها به آلو چی می گن؟ بخوان هم سیب زمینی بخرن و هم آلو از یک مغازه چه جوری مغازه دار می فهمه از چی چقدر بده؟!
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. متاسفانه جواب سوالات شما در تخصص من نیست.
سلام
به عنوان یه شیرازی خدمت خانم مریم ناوی عرض کنم که شیرازیها واقعاً به سیب زمینی میگن آلو (استعاره، تشبیه یا مجاز نیست). اگه یه شیرازی بخواد همزمان هر دوی اینا رو از یه مغازه خرید کنه معمولاً پسوندی به کار میبره که تمیزدهنده نوع اون باشه: مثل آلوزرد، آلوسیاه، آلوبخارا و … (برای انواع آلوی واقعی) و آلو زمینی !! (برای سیبزمینی). اما منظور از کلمه آلو به تنهایی و بدون پسوند معمولاً سیبزمینی هستش.
در مورد دوپیازه آلو باید بگم که ورژن شما شبیه ورژن شیرازی هستش فقط شیرازیها معمولاً (تا جایی که میدونم) نعناع و شوید به کار نمیبرن ولی حتما به غذا مقداری زردچوبه اضافه میکنن.
و اما دوپیازه آلو ورژنهای پیشرفتهتری هم داره مثل “خاگ آلو” (که تخم مرغ هم به غذا اضافه شده) و “آلو تمامه” (که گوجه فرنگی به غذا اضافه شده) که امیدوارم این ورژنهای پیشرفته (!!) رو هم طبخ بفرمایید.
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
سلام استاد
با تشکر فراوان از مهرزاد گرامی! برا چی این طفلی سیب زمینی رو بردین تو زیر گروه آلوها؟! بیچاره مگه از خودش خانواده و گروه نداره! اون خاگ آلو هم آلوش که آلو سیب زمینی، خاگ هم باید احتمالن به معنای خایه بیضه تخم باشد که ترکیبش می شه سیب زمینی تخم مرغ. آلو تمامه هم که می شه سیب زمینی بعلاوه tomato گوجه فزنگی؟ مهرزاد عزیز کاش اگه بتونی دستور طبخ رو برام ایمیل کنی تا گنجینه غذاییمون غنی تر شود! شرمنده استاد که کامنت اندکی خصوصی شد. جسارت بنده را عفو فرماید.ایمیلم maryamnavi@yahoo.com
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
استاد یک پیشنهاد:
از آنجایی که غذاهای محلی و سنتی هم بخشی از جاذبه های گردشگریست کاشکی گروهی رو تحت عنوان غذاهای محلی ایجاد فرماید تا با درج نام غذا و محتویات آن و اگر مراسمی برای تهیه و آماده سازی آن وجود دارد و یا مناسبت خاص در آنجا ذکر شود. حتی سوغاتی که خوراکیست و معرف اون منطقه می تواند در این رده قرار گیرد.
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. پیشنهاد بدی نیست اما فعلا بزارید به همین کارهایی که دارم برسم.
یک زمانی مطلبی نوشتم در مورد کلماتی که با ش شروع می شوند و همه کلمه ها شور و شعف داشتند به جز یک استثنا کلمه شر و کلماتی که با خ شروع می شوند همه عبوس و زشت بودند به جز کلمه خیر و خدا و این تقابل خیر و شر در دو جبهه برایم جالب بود
گفتم حالا که شما بیشتر فکر میکنید این سرنخ را داشته باشید شاید به جاهای خوبی برسید
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. خیلی جالبه. لطفا برام بفرستید بخونم.
سلام
نوشته من داخل وبلاگم بود که فعلا به دلیل تخریب ساختاری بلاگفا امکان لینک دادن نیست عین نوشته ها را اینجا ذکر می کنم :
حرف شین و خ
چند روز است که به حرف شین فکر می کنم ش ش ش ش ش
شلوغ ترین حرف است بیشترین دندانه و بیشترین نقطه را با هم دارد .
به کلماتی فکر کردم که با شین شروع می شود :
شاد شادی شعف شعور شیرین شیر شور شور این شور با قبلی فرق می کند شرر شرارت شیطان شلوغ شاه شر شیهه شبیه شیراز شیخ شب
شما به چه فکر می کنید شین حرف شلوغی هست یا نه ؟ همه چیز با این حرف جنب و جوش دارد کلمات خاصی با شین شروع می شوند ،نظر شما چیست؟
امروز به حرف خ هم فکر کردم حرف خشمگین تصورم از این حرف این است . مثل خشم خرداد به نظرم خرداد عبوس است خرداد خشم دارد ادمها به مهربانی اردیبهشت نیستند . به نوشته های خودتان در اردیبهشت یک نگاه بیندازید ببینید چقدر مهربان بودید دلم برای همه شما در اردیبهشت تنگ شده است .
اخمها را باز کنید در خرداد چقدر جدی به زندگی نگاه می کنید.
خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ
خرداد خرمن خشم خیانت خاک خاکستر خاموش خود خویش خواهش خواب خیابان خیال خاشاک خس خش خوراک خامه خون خانه خباثت خم خال خیس خیش خیط خط خصیص خزر خراسان (خراسان هم عبوس است)
حیوان : خر خرگوش خرس خرچنگ خرمگس خروس خوک ( توجه کنید غیر از خوک همه با خر شروع می شوند)
—–خدا خورشید خوب خیر خنده خوش —- حکمت اینها چیست ؟ متفاوتند !!
نوشته های قبلی یادتون هست ش ش ش ش و کمی از خ گفتم
*الهی شکر داره خرداد تموم میشه ماه عبوس ماه پر از تشویش
به یک نکته رسیدم در تمام لغتهای خوبی که با ش شروع می شدند یک کلمه از جنس بقیه نبود شـــــــــــــــــــر
امروز ظهر کلافه از صدای بلند تلوزیون که خواب را از من گرفته بود به خ فکر کردم و همه کلمات که مطلع ان خ بود را مرور کردم و چه جالب به خیر رسیدم و این کلمه نیز با بقیه هم جنس نبود
خــــــــــــــــــــــــــــــــــیر و شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
حالا فکرم خیلی مشغول شده نوری از جایی می تابد که نمی دانم کجاست
ببخشید که طولانی شد
……………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. هرچند جای نقد داره، ولی جالبه. ضمن اینکه بد نیست بدانید در سرگذشت زبان فارسی و روند تغییرات آن از فارسی باستان تا فارسی میانه و فارسی دری، بسیاری از حرف های خ قبل از حرف های ش افتاده اند. مثلا خشترویره که شده شهریور. از این نمونه زیاد داریم.
سلام و سپاس از راهنمایی شما
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ارادتمندم.
سلام
افغانی ها هم به سیب زمینی می گویند آلو و به گوجه فرنگی می گویند کچ آلو.
باید بدانیم که گوجه فرنگی واژه ای (واگه ای یا واگویه ای) من درآوردی است.
آن را نخستین بار در زمان فتحعلی شاه یا یکی دیگر از پادشاهان قاجار از گرجستان آوردند و به گرچه نامور شد و هنوز هم در بسیاری از شهرها به همان نام است.
ایرانی ها در گذشته نام هرچیز نو و خوب را با پسوند فرنگی می آوردند و در این سال ها با پسوند اسرائیلی.
یکی از استادان افغانی اگر اشتباه نکنم استاد فکرت می گوید کچ همان کج است و کچ آلو یعنی آن چیزی که در خوراک های روزانه کاربرد دارد اما سیب زمینی نیست.
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از ارائه اطلاعات.
سلام …
مطلبی که گندم عزیز نقل کرد مربوط به نظریه ای میشه که در زبانشناسی به اون sound symbolism میگن.
بر طبق این نظریه بین “اصوات” و “معانی” یک رابطه غیرارادی و غیردلخواه وجود داره. این رابطه غیرارادی میتونه بر اساس ارتباط “معانی” با “اصوات” موجود در پدیدههای مختلف (طبیعی و غیرطبیعی) به وجود اومده باشه یا اینکه نوع حرکت و “اشارات حرکتی” اندامهای گویایی انسان هنگام ادای اون صوت، معنی خاصی رو منتقل کنه. بههرحال بشر اولیه هنگامی که سخن گفتن رو با زبانهای ابتدایی شروع کرده این اصوات خاص رو برای بیان معانی خاص به کار میبرده که شواهدش هنوز هم در زبانهای امروزی قابل مشاهدهست.
حالا چند تا مثال:
– آوای “خ” یک آوای سایشی هستش که بر اثر سایش شدید هوا با ابتدای لوله صوتی (حنجره) ایجاد میشه. حالا تصور کنین که در یک غروب پاییزی در یه جنگل یا بیشهزار نیمه تاریک با درختای بلند وایسادین. باد شدید زوره کشان از لابهلای درختها میوزه و شاخهها رو به هم میزنه، آوای غالبی که از طبیعت میشنوین چیزیه شبیه “خششش” (این آوا رو میتونیم با عبور شدید هوا از حنجره هم ایجاد کنیم).
… این باد در میان شاخهها میپیچد و صدای “خش خش” ایجاد میکند، انگار که با “خشونت” صورت طبیعت را “میخراشد” و بر گونههای وی “خَش” میاندازد. در همان حال صدای رود “خروشانی” را میشنویم که “خشم” طبیعت را دو چندان جلوه میدهد …
– تصور کنید که در یک آمفی تئاتر بزرگ پر از جمعیت یا در یک استادیوم ورزشی یا جایی مثل کلوسئوم دارین یک رویداد مهیج رو تماشا میکنین. صدای غالبی که از “شور” و هلهله جمعیت شنیده میشه چیزیه شبیه “ش”. در واقع “شور” و “شعف” و “شادی” این جمعیت “شلوغ” رو با صدای “ش” میشنویم که دارن فرد یا تیم مورد نظرشون رو “تشویق” میکنن …
– واژه “مادر” در خیلی از زبانهای هندواروپایی (و حتی سامی) دارای آوای “م” هستش. به اعتقاد خود من آوای “م” با “مکیدن” مربوطه و در واقع صوت حاصل از “مکیدن” پستان مادر “م” هستش.
– آوای “ک” در زبانهای ایرانی با مفهوم کوچک بودن در ارتباطه. “ک” علاوه بر اینکه پسوند تصغیر هستش در کلماتی مثل “کوچک” (کوچیک)، “گنجشک” (گنجیشک)، “جیک جیک”، “تیک تاک”، “چک چک” و … مفهوم کوچیک بودن رو القا میکنه. شاید این صوت از صدای “چکه” قطرات بارون الهام گرفته شده …
با عرض معذرت از طولانی شدن نظر.
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی خیلی جالب بود. زنده باد. اگر دوست داشتی این دو نوشتار رو هم بخون:
http://nooraghayee.com/1387/12/%D8%AD%D8%B1%D9%88%D9%81-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%DA%AF%D8%8C-%D8%AC%D8%8C-%D8%B2%D8%8C-%D9%83%D8%8C-%D8%AE%D8%8C-%DA%98/
http://nooraghayee.com/1387/06/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%D9%8A-%D8%AD%D8%B1%D9%81-m-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%86/
چه باحالو 😋🙈👌
……………………………………………………………………………………
جواب: سلام. بلو.