همهٔ علائم حیاتم به تو ختم میشود. نبضی نمانده، فشارم افتاده، اما تو پروتکل احیاء را بلدی. اورژانسی پذیرشم کن در آغوشت تنفس دهان به دهان فشار سینه به سینه تنفس دهان به دهان فشار سینه به سینه … تکرار و تکرار و تکرار ای درمانِ دردِ مزمنِ من! هر روز انجام بده این آیین …
فرودگاه مهرآباد، دیگر نه آباد است و نه مهری در آن میتوان یافت. هنگام دریافت کارت پرواز به متصدی سلام میکنم، جوابی نمیدهد، حتی نگاهم نمیکند. مأموری که قرار است بدن افراد را پس از عبور از (گیت) دروازهٔ تشخیص اشیای فلزی و ممنوعه بازرسی کند، چنان جلوی صورتت میایستد که انگار قرار است دهانت …
در مطالعۀ شهرها، یکی از مهمترین مؤلفهها، تعامل میان رودخانهها و زندگی شهری است. رودخانهها علاوه بر اینکه منابع آب و انرژیاند، کارکرد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم دارند و نقطهای در شهر هستند که برای شهروندان فرصتی برای گردش، تعامل، خاطرهسازی و شکلدهی به هویت شهری میدهند. همانطور که «لوفور»، جامعهشناس شهری، میگوید: فضای …
میزبانان خانۀ بَرزُک (کاشان) در ششمین پادکست از رادیو بومگردی پای صحبت آرش نورآقایی، از اعضای خوشهسار بومگردی و مدیرمسئول فصلنامۀ میراث و گردشگری گیلگمش و نشر نوسده نشستند تا از سیر تکاملی و مفهومی اقامتگاههای بومگردی و گردشگری در ایران صحبت کنند. ترگل انورینژاد، همبنیانگذار این خانه پس از مرور رزومۀ حرفهای نورآقایی و اشاره …
توصیف کوتاهی از یک واقعهٔ تاریخی مهم در دل شهری که نبوغ در آن موج میزند و در تمام سالهایی که سفر کردهام، عزیزترین شهری بوده که زیارتش کردهام. «جرولامو ساوونارولا» (Girolamo Savonarola) کشیش دومنیکن اهل فلورانس بود (۱۴۵۲–۱۴۹۸ میلادی) که در خطبههایش با فساد اخلاقی و تجملگرایی کلیسا و حکومت «مدیچی»ها به شدت …
با نی مازندران، نفس از قفسش جدا میشود و وصل میشود به کهکشان. با دف کردستان، صدای گردش کهکشان میرسد به کوهستان. با کمانچهٔ آذربایجان، پژواک کوهستان برمیگردد به بیابان. با قیچک بلوچستان، باد بیابان میوزد به سوی دریای عمان. با نیانبان بوشهر، موج دریای عمان میرقصد تا ساحل هرمزگان. با سنتور اصفهان، پرندهٔ کاکایی …
به عطر «بوستان» آغشته است پیراهنت ورق ورق به دفتر «گلستان» میماند دامنت در هر گامت، «نظم» جان در هر نگاهت، «نثر» روان «استاد سخن» دیگر چه بگوید، که تو، سعدیْ!
در عقدا، آفتابْ زودتر بیدار میشود، بر دیوارهای کاهگلی میتابد، و میان باغهای انار، رنگ زندگی را صیقل میدهد. در این شهر، آب آرام میگذرد، و صدایش قرنهاست که در گوش خاک ماندگار است. در سایهٔ ساباطهایش، پیوسته صدای قدمها به گوش میرسد و در کاروانسرایش، باد، قصهٔ مسافران دور را بازگو میکند و شیههٔ …
باران، ای پیامآور ببار، نازل شو! کتابت کن زمین را با واژههایت.
پاییز، ای پرسهزنِ زردِ زمان! ای پردهپوشِ پریشانیِ درختان! تو چگونه به برگ آموختهای که راهی جز پریدن و پذیرش پرپر شدنش ندارد! پاییز، ای پایانِ تابستانِ پرشور! چگونه در پسِ پردهی پرغبارِ سپیده پیکر باغ را کمکم پذیرای زمستان میکنی! پاییز، تو که از راه میرسی لحظهها از پسِ هم بر زمین میریزند و …
در زبان اوستایی واژهٔ xā (خا) به معنی «چاه» است. در همین زبان واژهٔ kan به معنی (کندن) است. در زبان سانسکریت khánati به معنی «او حفر میکند» است. همچنین واژهٔ «خندق» در زبان عربی، از فارسی میانه kandag (کندگ، کندک) آمده است که واژهٔ kan در ابتدای آن قابل تشخیص است. بر اساس این …
یکی از موضوعاتی که در رابطه با رستم در شاهنامه به آن برمیخوریم، «پنهان کردن هویت» اوست. رستم در چندین مورد در هنگامهٔ نبرد، نام خود را فاش نمیکند که مهمترین آن در زمان رویارویی با سهراب است و نتیجهاش مرگ فرزند را برای او به همراه دارد. در همین بخش مبارزهٔ رستم و سهراب …
هستی، هلهله و همهمهی هنرمندانهی هزارها راز همگون و همزاد است که همزمان هراس و هشدار و هوس و هجران و هدیه دارد. برای هضم حال همآغوشیاش همیشه هشیاری و همراهی لازم است. ……………………………………………… بگذار و بگذر، همچون ابری سبکبار در خاطرۀ آسمان ……………………………………………… سیگار عمرم در میان لبهای زمانبا پُکهای پیدرپیمیسوزد آرام،تا ته …