توصیف کوتاهی از یک واقعهٔ تاریخی مهم در دل شهری که نبوغ در آن موج میزند و در تمام سالهایی که سفر کردهام، عزیزترین شهری بوده که زیارتش کردهام. «جرولامو ساوونارولا» (Girolamo Savonarola) کشیش دومنیکن اهل فلورانس بود (۱۴۵۲–۱۴۹۸ میلادی) که در خطبههایش با فساد اخلاقی و تجملگرایی کلیسا و حکومت «مدیچی»ها به شدت …
با نی مازندران، نفس از قفسش جدا میشود و وصل میشود به کهکشان. با دف کردستان، صدای گردش کهکشان میرسد به کوهستان. با کمانچهٔ آذربایجان، پژواک کوهستان برمیگردد به بیابان. با قیچک بلوچستان، باد بیابان میوزد به سوی دریای عمان. با نیانبان بوشهر، موج دریای عمان میرقصد تا ساحل هرمزگان. با سنتور اصفهان، پرندهٔ کاکایی …
به عطر «بوستان» آغشته است پیراهنت ورق ورق به دفتر «گلستان» میماند دامنت در هر گامت، «نظم» جان در هر نگاهت، «نثر» روان «استاد سخن» دیگر چه بگوید، که تو، سعدیْ!
در عقدا، آفتابْ زودتر بیدار میشود، بر دیوارهای کاهگلی میتابد، و میان باغهای انار، رنگ زندگی را صیقل میدهد. در این شهر، آب آرام میگذرد، و صدایش قرنهاست که در گوش خاک ماندگار است. در سایهٔ ساباطهایش، پیوسته صدای قدمها به گوش میرسد و در کاروانسرایش، باد، قصهٔ مسافران دور را بازگو میکند و شیههٔ …
باران، ای پیامآور ببار، نازل شو! کتابت کن زمین را با واژههایت.
پاییز، ای پرسهزنِ زردِ زمان! ای پردهپوشِ پریشانیِ درختان! تو چگونه به برگ آموختهای که راهی جز پریدن و پذیرش پرپر شدنش ندارد! پاییز، ای پایانِ تابستانِ پرشور! چگونه در پسِ پردهی پرغبارِ سپیده پیکر باغ را کمکم پذیرای زمستان میکنی! پاییز، تو که از راه میرسی لحظهها از پسِ هم بر زمین میریزند و …
در زبان اوستایی واژهٔ xā (خا) به معنی «چاه» است. در همین زبان واژهٔ kan به معنی (کندن) است. در زبان سانسکریت khánati به معنی «او حفر میکند» است. همچنین واژهٔ «خندق» در زبان عربی، از فارسی میانه kandag (کندگ، کندک) آمده است که واژهٔ kan در ابتدای آن قابل تشخیص است. بر اساس این …
یکی از موضوعاتی که در رابطه با رستم در شاهنامه به آن برمیخوریم، «پنهان کردن هویت» اوست. رستم در چندین مورد در هنگامهٔ نبرد، نام خود را فاش نمیکند که مهمترین آن در زمان رویارویی با سهراب است و نتیجهاش مرگ فرزند را برای او به همراه دارد. در همین بخش مبارزهٔ رستم و سهراب …
هستی، هلهله و همهمهی هنرمندانهی هزارها راز همگون و همزاد است که همزمان هراس و هشدار و هوس و هجران و هدیه دارد. برای هضم حال همآغوشیاش همیشه هشیاری و همراهی لازم است. ……………………………………………… بگذار و بگذر، همچون ابری سبکبار در خاطرۀ آسمان ……………………………………………… سیگار عمرم در میان لبهای زمانبا پُکهای پیدرپیمیسوزد آرام،تا ته …
در جزر و مدِ جهان، جایی میانِ جنونِ دریا و جزمِ ساحل، به امواج چشم دوختهام. هر موج، جوانهایست در جُستوجوی جاودانگی، ولی زایشی است که به زوال میرسد. هر جزئی از آب میجنبد به تبع جوهرش، اما جبر هم زخمش را خواهد زد. و در این جدال جاوید است که جهان زاده میشود؛ نه …
از تو، توبه کرده بودم. از آن توبه، توبه! که تو بِه ز توبه.
گندم، گواهِ گذرِ گاوآهن از گرمای خاک است؛ گنجی است که تا از گریبانِ زمین بروید هر روز با آفتاب گفتوگو میکند. گندم، گوهرِ گِل است، گُلِ خاک است، که در گرمی گهوارهٔ زمین جان میگیرد تا در قامتِ نانْ جانْ ببخشد. گاه که گندمْ با گذرِ باد، در گودِ دشت، گیسوانش را در هنگامهٔ …
استخدام به یک کارگر سادهٔ حرف گوشکن برای کار در مطب روانشناسی نیازمندیم. ……………………………………………………………………………… گمشده یک کودک درون گم شده است! تحویل دهید و مژدگانی دریافت کنید. ………………………………………………………………………………. خرید ضایعات نامههای عاشقانهٔ قدیمی شما را خریداریم. ……………………………………………………………………………… ثبت نام شروع شد! خرید «امید» قسطی فقط با ارائهٔ کارت ملی ……………………………………………………………………………… رستوران «ایران» افتتاح شد! بدون …