روبروی رودخانه نشستهام. هوا تاریک است، نمیبینمش، اما او آنجاست. مطمئنم.
پشهها گهگاهی به بدن غریبهی من در حد یک روبوسی خوشامد میگویند.
چند نوع میوهی ناشناس از شهر خریدهام و سعی میکنم مزهی لبخند باغبان را در آنها بیابم.
به این میاندیشم که چرا هر وقت به سفری میروم، دیگر دلتنگ نمیشوم.
حرفهای بسیاری دارم و کمکم یاد میگیرم که نگویم. و بعد با خودم میگویم، ای کاش هرگز…
اما میبینم من هنوز هرگز نشدهام، هنوز هنوزم.
دیدگاهها
هر بار به اینجا می آیم رسما لذت می برم! موفق باشید
این میوه های نازنین رنگ به رنگ آشنا اما با اسمهای ناآشنا خودش حکایتیه اونجاها نه ؟
…………………………………………..
جواب: سلام. دقیقا
salam arash jan ,barat email zadam lotfan check kon va be man khabar bede 🙂
سلام .
….و همین میشود که وقتی دوستی می رود دلت می خواهد بماند تا خوش باشد …..
مطئن باشید هنوز وقت هرگز شدنتان نرسیده.حتی هنوز شدنتان نیز به بار ننشسته.تازه طعم کال اندیشه هایی هستید که میوه هایی ناب خواهند داشت …
شاد باشید و سلامت .
انچه که از اخلاق خوش مردمان ان سرزمین میگویی احساس میکنم.چون کلامت را بسیار شیرین در این سفر بیان میکنی… ببار برای ما همیشه
می فهمم دلتنگ نشدن ات رو… نمی گم سعی کن جلوشو نگیری و خودت باشی اما یه چیزی هایی هست که حد داره و وقتی حدش پر می شه…
جاده ها “هنوز” می روند،
تا تو همچُنان هنـــوز بمانی
“ما زنده برآنیــم که آرام نگیریم..”
و تو دانی که “هرگز” ره را پایانی نیست…
گفت: آداب سفر آن است که هرگز از قدم نایستی تا دلت آرام گیرد.
آن جا که دل آرام گرفت، مقصد است….
تذکره الاولیا عطار
دلتنگ نشدن در سفر یک جنبه ی روانی و یک جنبه ی هورمونی داره (سروتونین و آدرنالین کارشونو خوب انجام میدن در سفر) که بنظرم هورمون ها روی روان ما هم اثر دارن!
همیشه و همیشه “هنوز” باشید استاد
…………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از همراهی شما در این فضای مجازی.