سایت تخصصی www.tripadvisor.co.uk که در حوزه گردشگری فعالیت میکند، در ماه آگوست سال ۲۰۰۸ گزارش جالبی را انتشار داده است. باوجود چند ماهی که از ارائه این گزارش گذشته، دانستن مفاد آن برای ما و گردشگریمان خالی از لطف نخواهد بود.
این سایت با توجه به تعداد گردشگرانی که سالانه با انگیزه ادبی نظیر دیدار از خانه یا آثار به جا مانده از نویسندگان و شاعران از شهرهای خاصی دیدار میکنند، ده شهر برتر ادبی جهان را شناسایی و معرفی کرده است که عبارتند از: لندن، استنفورد، ادینبورگ، دوبلین، نیویورک، کنکورد، پاریس، سانفرانسیسکو، رم و سنپترزبورگ.
چنانکه از این گزارش برمیآید لندن محل تولد بزرگترین نویسندگان همهی دورانهاست که عبارتند از چارلز دیکنز، جان میلتون، جان کیت، اچ.جی. ولز و …
در لندن گردشگران میتوانند از خانهی چارلز دیکنز دیدار کنند، خانهای را ببینند که بنیامین جانسون در آن اولین لغتنامه جامع انگلیسی را نوشت و در مکانهایی گام بردارند که لوکیشن داستانهای پلیسی شرلوک هلمز به شمار میآید.
استنفورد، کعبه مشتاقان ادبیات است و مهمترین ویژیگیاش این است که محل تولد شکسپیر است.
ادینبورگ، شهر نویسندگان مشهوری است که خالق کاراکترهای شرلوک هلمز و هریپاتر بودهاند. گردشگران میتوانند در بخش قدیمی قرون وسطایی ادینبورگ قدم بزنند و کاراکترهای تاریخی – داستانی را در ذهنشان مجسم کنند. این شهر یادآور نویسندگان بزرگی همچون والتر اسکات و روبرت لوئیس استیونسون است.
در دوبلین، گردشگران مشتاق این هستند که از خانه جیمز جویس دیدار کنند.
نیویورک به این خاطر در رده پنجم مقاصد ادبی جای گرفته که خاطرهی آرتور میلر، نورمن مایلر و جان اشبری را زنده میکند.
کنکورد در ایالت ماساچوست مقصد بعدی است، چرا که لوئیزا می آلکوت کتاب زنان کوچک خودش را در این شهر نوشت و همچنین به عنوان محل آرامش رالف والدو امرسون و ناتانیل هاوتورن قلمداد میشود.
پاریس، مکانی شاعرانهای است که داستان سرایی ویکتور هوگر، ولتر، الکساندر دوماس، ارنست همینگوی و اسکات فیتزجرالد را در خاطرهها زنده میکند و گردشگران دوست دارند همانجایی گام بردارند که همینگوی گام برمیداشت.
سانفرانسیسکو، به دلیل حضور گیسنبرگ و شاعری به نام لارنس فرلینگتی برای گردشگران ادبی جذابیت دارد.
رم، گردشگرانی را به سوی خودش فرامیخواند که ویرژیل و اثر باشکوهش انهائید را خوب میشناسند. گردشگران همچنین رم را به خاطر نویسندگان خارجی از جمله، کیتز، شلی و جیمز که روزگاری را در این شهر سپری کردهاند، میپرستند.
و در نهایت، گردشگران خود را به سنپترزبورگ میرسانند تا در فضایی تنفس کنند که داستایوفسکی و چخوف و تولستوی و پوشکین را درخاطرشان زنده میکند.
البته که ایران ما در این فهرست جایی ندارد، اما سوال این است که آیا ما گردشگری ادبی داریم یا خیر؟ برای جواب این سوال، خاطرهای را نقل میکنم.
از آنجا که راهنمای گردشگری هستم، در اردیبهشت سال جاری به همراه ۶ گردشگر ایتالیایی به برخی از شهرهای ایران سفر کردیم. شبی که در شیراز بودیم، آنها را به مقبره حافظ بردم. هر شش نفرشان از تجمع مردم بر سر مزار حافظ تعجب کرده بودند و باورشان نمیشد که ایرانیان اینچنین به شاعری که این گردشگران نمیشناختنش، ارادت داشته باشند. تقریبا احساس مشابهی را بر سر مزار سعدی تجربه کردند و همگی اذعان کردند که در هیچجای دنیا چنین چیزی ندیدهاند.
در واقع ما ایرانیان به شاعرانمان علاقه و ارادت داریم. هر کسی که یکمرتبه بر سر مزار عطار و خیام و سعدی و حافظ و فردوسی و باباطاهر و سهراب سپهری و مهدی اخوان ثالث حاضر شده باشد، درستی این سخن را درخواهد یافت. بنابراین اگر بگوییم که ما در ایران گردشگر ادبی و گردشگری ادبی نداریم، گزارهای است که خیلی صحیح نمینماید. ما میدانیم که ادبیات ایران در سالهای دور، بار بسیاری را بر دوش کشیده است و این چنین است که ایرانیان ادیبان و شاعران خود را دوست دارند.
اما اگر از زاویه گردشگری و به عنوان یک صنعت به آن بنگریم قضییه کمی متفاوت خواهد بود، و به طور مثال درخواهیم یافت که هرگز زحمت ساخت موزهای به نام ادبیات را به جان نخریدهایم تا این دستاورد گرانمایه پیشینیانمان را به گردشگران داخلی و خارجی بشناسانیم. حافظ و خیام و فردوسی را تنها نویسندگان و ادیبان دیگر کشورها میشناسند (اگر بشناسند)، ولی گردشگرانی که به ایران سفر میکنند کمترین اطلاعات را در مورد آنها ندارند.
از خود ما ایرانیان، واقعا چند نفر میدانند که سعدی و خیام و نیما در ملک و باغ شخصی خود به خاک سپرده شدهاند و احتمالا همانجایی که اکنون دفن شدهاند، نشستهاند و شعرهایشان را سرودهاند.
به جرات میتوان گفت کسانی که در صحنه گردشگری کشور فعالیت میکنند، هرگز توری را به نام تور ادبی طراحی و اجرا نکردهاند. چرا که اصلا این موضوع، دغدغه ما نیست.
بسیاری از ایتالیاییها و برخی از اروپائیان وقتی به ایران سفر میکنند سعی میکنند مسیر سفر مارکوپولو را بپیمایند، ولی در ایران ما، کسی اصلا نمیداند که ناصرخسرو در مسیر سفر خود از چه مکانهایی گذر کرده و سفرنامه گرانبهای خود را چند قرن قبل از مارکوپولو نوشته است. ما ایرانیان از منزلگاههای ابنسینا و مولانا خبر نداریم و نمیدانیم که سعدی به کدام شهرهای ایران سفر کرده است. بسیاری از ما از نشانی خانهای که شاعران و نویسندگان معاصرمان در آن زندگی کردهاند و آثار خود را پدید آوردهاند، اطلاعی نداریم. ما نمیدانیم که کلیدر محمود دولتآبادی کجا واقع شده و آیا قهرمانان این داستان بلند شگفت این نویسنده توانا، واقعی بودهاند یا نه؟
چند نفر از ما تهرانیها بر سر مزار دهخدا رفتهایم و از مکان خانهی او خبر داریم. واقعا چند نفر از کسانی که ایرانیاند و به فرهنگ ایران علاقمندند از بزرگمردان خفته در ملک ری خبر دارند.
گردشگری، هزاران چهره دارد و ما هنوز اندر خم چهره زخمآلود بناها و طبیعت ایران هستیم. به نظر میرسد امروزه گردشگری به موضوعات دیگری نظر دارد. گردشگران امروز کنجکاوند و ما باید برای ارضای کنجکاویاشان اندیشههای جدیدی داشته باشیم و طرحی نو دراندازیم.
آرش نورآقایی
دیدگاهها
متأسفانه ما در درانداختن همان طرحهای کهنه هم اندر خم کوچه بنبست ماندهایم…
فاصلهمان با دنیا و نگرش دنیا به گردشگری و انتظار گردشگران از کشور میزبان روزبهروز درهای عمیقتر میشود. مشکل این نیست که ما تلاش نمیکنیم یا پیش نمیرویم مشکل این است که آن طرف چنان شتاب و نوآوریهایی داردکه ما تا از موانع و هزارتوها و ذهنهای بسته بتوانیم برهیم، فرسنگها عقب ماندهایم.
واقعاً فکر میکنی چند نفر از هشتادمیلیون نفر مثل تو فکر میکنند؟ کوچکی این جمعیت دل آدم را به درد میآورد…
با سلام،
اگه ما به اطرافمون،امکانات و توانا ییهامون نگاهی بندازیم،اونوقت از خودمون انتظار معجزه نداریم .خودمون رو بیشتر دوست خواهیم داشت،در نتیجه یک نفر از شکنجه گرهای زمانمون کم میشه.
با آرزوی سلامتی و موفقیت
این گردشگری ادبی وقتی بیشتر به چشم می آید که نظری به سنگ قبر شکسته ی احمد شاملو در گورستان امامزاده طاهر کرج بیندازیم.
وقتی کسی نیست تو را دریابد دلت به نوشته ای که هنوز دلواپس است خوش می شود.
چه کسی می داند خانه ای که صادق هدایت از پشت همان پنجره ، پیرمرد خنزر پنزری و آن قصاب را دید و آن دستمایه نوشتن بوف کور شد دیروز مهدکودک صادقیه بود و امروز در گرو بیمارستان لقمان است و کسی نمی تواند از خانه این نویسنده بزرگ ایران دیدن کند!
می گویند خانه ناپلئون بناپارت و حتی قلمی که برای “آخرین بار” به دست گرفت و نوشت به همان شکل و به همان صورتی که زمین گذاشت هنوز باقی است و به صورت موزه در آمده است!ما کجائیم
معذرت می خوام اصلاح می کنم بیمارستان امیراعلم نه لقمان
سلام
من مطلب شما رو که در خبرآنلاین منتشر شده بود در پیج میراث فرهنگی در فیس بوک بازنشر کردم
یکی از مخاطبان پیج از من ایراد گرفتن که استنفورد درست نیست و استراتفورد درست هست.
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما که اطلاع دادید.
برخی از یادداشتهای این سایت رو باید بلند خوند؛
نه،
باید فریاد کشید!
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
امیدوارم با طرح نوسده، بشه کم کم جایی درخور برای گردشگری ادبی باز کرد، بهش پرداخت و بهش بال و پر داد.
من ایمان دارم این طرح گردشگری ادبی می تونه تحول خوبی در گردشگری بعد از کرونا در ایران ایجاد کنه .
کاش ایمان و عملمون توام باشه البته.
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. اگر خوب نگاه کنیم، کلی کار داریم برای انجام دادن. ولی مسخ شدیم و ناامید و بی انگیزه.