سرو هرزویل

در ابتدای شهر منجیل، درست همان جایی که همه‌ی سرها به سمت آسیاب‌های بادی و دریاچه‌ زیبا و خوش منظره‌ای که از انباشت آب پشت سد شکل گرفته، می‌چرخد و همه به فکر بادی هستند که همیشه در منجیل می‌وزد، در سمت چپ جاده، راهی نمایان می‌شود که به سمت روستایی در شمال منجیل می‌رود. روستایی به نام هرزویل، و سروی است در آن به همین نام.

گویا این سرو را ناصرخسرو در حدود ۱۰ قرن پیش دیده و از آن نوشته، ولی تنها در حدود ۲۰ سال پیش در فهرست آثار ملی ـ طبیعی به ثبت رسیده است.

وقتی از جاده فرعی به سمت روستای هرزویل می‌روی، چشم‌انداز سرسبزی را تجربه می‌کنی که قرار است تو را برای دیدار گونه‌ای از گیاه که قدیمی‌ترین موجود زنده جهان است، آماده کند.

در مسیری که می‌روی، درختان اطراف جاده همگی به یک سو خم شده‌اند. در واقع به همین حالت خمیدگی رشد کرده‌اند و تو خیلی زود درمی‌یابی که دلیلش همان باد همیشگی منجیل است.

انتظار طولانی نیست. زود می‌بینی‌اش. بلندایش را تشخیص می‌دهی و وقتی نزدیکش می‌شوی قدمتش را و قداستش را بیشتر درمی‌یابی.

دورش را حصار کشیده‌اند و تو نمی‌توانی لمسش کنی. تنها می‌توانی به نظاره بنشینی و بیندیشی که این از کدامین نوع سرو است. سرو ناز، سرو سهی یا سرو آزاد.

به این می‌اندیشی که این درختی است که هم در آیین‌های سوگواری با ما بوده است و هم در جشن‌ها و شادخواری‌ها. در دسته‌های عزاداری روزهای ماه محرم به شکل علامت عزاداران و چهل‌چراغ‌ها درآمده و در مراسم بزرگداشت عزیز از دست رفته، به شکل تاج گلی که در نزدیکی ورودی مساجد دیده می‌شود. حتی می‌گویند نخلی که در مراسم نخل گردانی شهرهای کویری می‌گردانند، همان سرو است.

نقش بته جقه را هر ایرانی می‌شناسد. می‌گویند این نقش همان نقش سرو است.

در نقوش تخت جمشید هم دیده می‌شود. و از آ‌ن‌جا که عمر طولانی دارد و قدمتش به زمان “از ازل تا به ابد” طعنه می‌زند، نمادی از اهورامزداست.

در هر باغ ایرانی هم سرو هست چراکه با بلندی‌اش، حجم همیشه سبزی را به رخ می‌کشد.  سرو در روایات عامیانه، هم‌قد یار ماست و همیشه با آزادگی توام. لفظ “ایران” به معنای جایگاه مردم آزاده و فروتن است و از این رو سرو که سمبل آزادگی است و راست می‌روید و ایستاده می‌میرد، نماد ایران است و ایرانی.

سرو، درختی است که در هنگام سوختن خوشبوست و به همین سبب از زمان‌های دور مورد توجه بوده است. سرو همان درختی است که می‌گویند کشتی نوح از آن ساخته شده بود و بسیاری از مجسمه‌ها و کشتی‌ها و گردونه‌ها نیز.

سرو…

وقت گذشت. سرو هرزویل روبروی ماست. آزاده و بلند و تنها. باید برویم و او خواهد ماند. پیش از ما بوده و بعد از ما نیز خواهد بود.

 آرش نورآقایی

دیدگاه‌ها

  1. *

    با سلام ،
    باز جای شکرش باقیه که هنوز چنین سروهایی وجود دارن و هنوز بهانه ای برای نابودیشون پیدا نشده .خوبه کسی نمیگه که زیست این نو ع درخت به ضرر محیط زیسته.
    با آرزوی سلامتی و موفقیت.

  2. مهدی فتوحی

    گویا یک کتاب درباره ی سرو ایرانی به زبان فرانسه نوشته شده . این را مسعود پوراحمد به من گفت. نمی دانم نام کتاب چیست و چاپ چه سالی است. او می داند. تازگی ها در یکی از مصاحبه های خسرو سینایی هم که گویا قیلمی درباره ی جواهرات سلطنتی ساخته از دهان او شنیدم که ارتباطی هم میان سرو و مزدکیان است. جا دارد در این باره بیشتر مطالعه کنم. درباره ی سرو و رابطه اش با کاج کریسمس هم باید مفصل چیز نوشت. یک نکته ی دیگر این که کلا تاکنون احترام و تکریم به درخت و گیاه در ایران باستان مبنای پژوهش قرار نگرفته. کاش فرصتی باشد تا این نکته را بیشتر وا رسیم.

  3. سیما سلمان‌زاده

    ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
    هر که دید آن سرو سیم اندام را

    “…سرو که سمبل آزادگی است و راست می‌روید و ایستاده می‌میرد، نماد ایران است و ایرانی.”

    زنده‌باد شما
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از شما بابت ارائه نظر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *