روزنوشت زد و بند توسط آرش نورآقائی در جمعه, دی 6, 1387 او دف میزد و من کادر میبستم. نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط روزنوشت نقشۀ اردیبهشت روزنوشت ۰۳/۰۲/۰۱ روزنوشت همسن
م.ج ۶ دی ۱۳۸۷ در ۴:۰۳ ب٫ظ خیلی باحال بود. حیف که وقت ندارم. بار دیگه با دوستم قراره بیایم. راستی شما به اونا چیچی درس میدادین؟ (منظورم شاگردتونه.. آخه اولش ممنوع کرده از کسی اسمی ببریم{ *}…
مهدی فتوحی ۷ دی ۱۳۸۷ در ۱:۵۹ ب٫ظ این را می گویند دیالوگ. گفتگوی هگلی. تز و آنتی تز و سنتزش در ذهن مخاطب است که نطفه می بندد.
سیما سلمانزاده ۲۸ مهر ۱۳۹۷ در ۰:۳۷ ق٫ظ مهم اینه که هر کسی داشته کارشو درست انجام میداده و به همین دلیل نتیجه حتما خوب بوده ………………………………………………………………………………………………………… جواب: سلام.
لیلا ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ در ۴:۴۴ ب٫ظ سلام چه زد و بند عالی بوده کادر و عکس زیبایی خلق کردی ………………………………………………………………………………………………………. جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
دیدگاهها
خیلی باحال بود. حیف که وقت ندارم. بار دیگه با دوستم قراره بیایم. راستی شما به اونا چیچی درس میدادین؟ (منظورم شاگردتونه.. آخه اولش ممنوع کرده از کسی اسمی ببریم{ *}…
این را می گویند دیالوگ. گفتگوی هگلی. تز و آنتی تز و سنتزش در ذهن مخاطب است که نطفه می بندد.
مهم اینه که هر کسی داشته کارشو درست انجام میداده و به همین دلیل نتیجه حتما خوب بوده
…………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام
چه زد و بند عالی بوده
کادر و عکس زیبایی خلق کردی
……………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.