نزدیک

البته که به دلایل مختلف سفر به چین و اقامت یک‌ماهه در این کشور را پذیرفتم. از میان آن همه دلایل مادی و غیرمادی، یکی این بود که می‌خواستم غُر نزدن در شرایط نه‌چندان آسان را تمرین کنم.

چند روز دیگر چین را ترک خواهم کرد و به ایران برمی‌گردم و احتمالا (اگر همه چیز درست پیش برود) فقط ۲۰ روز می‌مانم و دوباره سفر خواهم کرد. فعلا سه سفر (نه به عنوان تورلیدر) به کشورهای ۱- هند، ۲- ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان ۳- ویتنام، لائوس و کامبوج تا آخر پاییز برنامه‌ریزی کرده‌ام.

با خودم قرار گذاشته‌ام که مرحله‌ی دیگری از زندگی را تجربه کنم و طرح دیگری دراندازم. باز هم از فعالیت‌های اجتماعی‌ام کم خواهم کرد و نوشتن کتاب‌ را برای مدتی کنار خواهم گذاشت و کمی دور خواهم شد از همه‌ی این‌ها. روش دیگری را بعد از اتمام ۳۵ سالگی‌ام شروع خواهم کرد.

تا جایی که می‌دانم در هر کاری که وارد شدم، آن را بدون تغییر باقی نگذاشتم. اکنون وقت آن رسیده که همه‌ی انجام داده‌ها را عقب برانم و یک فراموشی گسترده را به ذهنم القا کنم و …

دیدگاه‌ها

  1. رضا

    آرام باش عزیز من، آرام باش
    حکایت دریاست زندگی
    گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
    گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است،

    آرام باش عزیز من
    آرام باش
    دوباره سر از آب بیرون می آوریم
    و تلالو آفتاب را می بینیم
    زیر بوته ای از برف
    که این دفعه
    درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود …

    “شمس لنگرودی”

  2. جليل نوذري

    جان میلتون، شاعر بلند آوازه ی انگلیسی، نابینا بود. با این همه، به هر چه خواست رسید، حتی صدارت. اما در پایان، نشست و بهشت گمشده را نوشت.
    چند قرنی پیش از او، دانته آلیگیری، به هر چه در زندگی خواستش بود نرسید، جنگ و شکست خورد؛ خوب که از نفس افتاد، نشست و “کمدی” را نوشت، همان که به “کمدی الهی” نامبردار شد.
    شادروان ادوارد سعید از راهبی قرن سیزدهمی نقل کرده است که انسان ها تا سفر نکرده اند بر این گمانند که هیچ جا خانه ی خود آدم نمی شود. اینان هنوز نابالغند. قدری که بیش تر تجربه ی سفر می اندوزند، به این اندیشه می رسند که “چه فرق می کند، همه جا خانه ی من است.” اینان بزرگ تر شده اند، اما هنوز تا بلوغ راه ها دارند که به پیمایند. آخر کار، پس از همه ی آن سفرها، تازه به این فکر دست می یابند که “هیچ جا خانه ی من نیست” و ما مسافری بیش نیستیم و غریبیم. اینان به بلوغ رسیده اند.
    کازانتزاکیس، در اجرای سفارش جوزف کانراد، می گفت که “همه ی ما باید گزارش بدهیم، از آن چه کرده ایم، راه هایی که رفته ایم، دریاهایی که نوردیده ایم، و عشق هایی که ورزیده ایم.”

    غریب و تندرست باشی.

    جلیل نوذری

  3. مینو حسنی اصفهانی

    سلام آقای نورآقایی،
    امروز بعذ از مدتها و کاملا تصادفی به صفحه شما و این مطلب رسیدم،
    اولا بهتون غبطه میخورم بخاطر این همه سفر ،به هر شکل و دلیلی که هست…
    و دوما امیدوارم من هم وقتی ۳۵ ساله شدم به جایی برسم که بتونم و قدرت اینو داشته باشم که تصمیم به تغییر خیلی چیزها بگیرم ،
    روی نقطه خوبی ایستادید
    مینو حسنی

  4. سهيل

    سلام.نزدیکی به چی؟ به برگشتن؟به فراموشی؟فراموشی چی؟
    اما چرا القا؟القا کردن یعنی به زور فراموش کردن.مواظب باش ! ببین داری چی رو از دست می دی و چی می خوای به دست بیاری.۳۵ سالت داره تموم می شه ها؟سن سختیه برای تصمیم به این بزرگی .کسی منتظرت نیست؟دلبستگی نداری؟خوب فکر کن.فراموشی فرایند ساده ای نیست، می تونه یه روز از جایی سر دربیاره و دیر شده باشه.من تو رو به اندازه ی کافی می شناسم که دارم اینارو برات می نویسم.شاید درگیر چیزهایی شدی که مقدارش بیش از اندازه بوده.می دونی چه اتفاقی می افته؟ نمی تونی ابعاد دیگه رو خوب نمی بینی….ابعادی رو که حالا داری از دست می دی شاید زمانی نه چندان دور بخوای داشته باشی و نکنه دیر شده باشه! برای من این اتفاق افتاد توی سن و سالی که دوستام رو میبینم و حسرت می خورم و لعنت می فرستم به خودم
    سفر برو ، آزادی داشته باش،مکاشفه کن اما….
    امیدوارم بدونی چی گفتم بهت

  5. نیلوفر

    در ابتدا بابت جمله ای که می نویسم عذر می خواهم ولی ایا مطمئن هستید که “غر ” نزده اید؟
    …………………………………………………..
    جواب: سلام. نوشتم که سعی کردم غز نزنم، نگفتم که نزدم. فقط برای غز نزدن تمرن کردم.

  6. maryam

    salam arz mikonam aghaye nooraghayee, khaste nabashid, hamishe be gasht o gozar
    ba arze poozesh, mikhastam beporsam shoma enshaallah dar che tarikhi be iran bar migardin? agar masalee i nist va eshkali nadarad, khoshhal misham agar pasokh bedahid, baray e yek kare tahghighi jahat e porsesh mikhastam khedmat beresam.agar iradi nadarad albate …
    ba tashakkor
    ………………………………………………………………..
    جواب: سلام. آخر مرداد.

  7. سميه

    امیدوارم تو تمرین‌هایی که با خودت تو سفر می‌کنی سربلند بیرون بیای مثل همین که خودت گفتی.این مطلب تو منو یاد یکی از ابیات حافظ انداخت که بی ربط به این مسئله نیست و اینجا هم حافظ داره به یه جور تمرین اخلاقی اشاره می‌کنه:

    طریق کامیابی چیست،ترک کام خود کردن
    کلاه سروری آن است که از این ترک بردوزی
    ……………………………………………………..
    جواب: سلام. ممنون از تو و به امید دیدار.

  8. مهناز

    سلام
    چرا ایقدر به خودتان سخت میگیرید .شما اصلا”آدم اخمو وغرغرونیستید فقط کمی جدی ،که لازمه شرایط کاریتونه واگه هم به نظر خودت غرغرو باشی فکرکنم توی تمرینتون خیلی هم موفق بودین اگه باورتون نمیشه خودتونو باآدمای دیگه توی شرایط خودتون مقایسه کنید.امیدوارم همیشه موفق وشاد شاد شاد باشید.

  9. مریم

    سلام آرش خان

    رسیدنتون بخیر.مریم هستم از بچه های تور سری اول این سفر یکماهتون به چین. من امروز بالاخره موفق شدم از سایتتون دیدن کنم.بسیار مطالب عالی و جذاب و زیبا هستند.واقعاً بهتون تبریک می گم به چند علت: ذوق و طبع لطیفتون، دید و نگاه زیباتون به دنیا و از همه مهمتر انتخاب صحیحتون در مسیر زندگی.امیدوارم همیشه شاد و موفق باشید.
    ……………………………………………………….
    جواب: سلام به شما و سپاس از لطفی که دارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *