چرا…

چرا گندم می‌روید.

چرا نی می‌نوازد.

چرا ماهی می‌رقصد.

چرا خورشید می‌تابد.

چرا رود می‌رود.

چرا آسمان آبی است.

چرا دوست هست.

چرا پرنده می‌خواند.

چرا…

چرا همه‌ی این‌ها هست، وقتی که عشق چنین بی‌رحم است و مرگ چنین ماتم‌برانگیز.

دیدگاه‌ها

  1. ne

    درود بر شما

    مرگ هم همراه با همه اینها که نوشتی

    می‌روید.

    می‌نوازد.

    می‌رقصد.

    می‌تابد.

    می‌رود.

    آبی است.

    دوست هست.

    می‌خواند.

    به دلایل بالا…

    چون همه‌ی آنها هست، و وقتی که عشق چنین بی‌رحم است- مرگ هم زیباست.

    چون مرگ پایان نیست…

  2. زمینی

    دلیل را در سخنت می گویی:
    با مرگ یک دانه گندم، خوشه ایی متولد می شود
    با قطع نی از نیستان، صدایش رساتر می شود
    عشق مانند رودخانه پویاست و تغییر شکل می دهد و سبب بالندگی و پوست اندازی انسان می شود و این پوست اندازی با درد و رنج همراه است. پروانه به راحتی از پیله خود خارج نمی شود.
    مرگ پایان نیست، تغییر ماهیت است و نوع مردن آدم ها جزیی از حیات و پیام آنها در این دنیاست.
    آدم ها بیهوده سر راه هم قرار نمی گیرند حتی اگر برای یک دیدار باشد.

  3. آناهیتا

    به نظرم عشق بی رحم نیست عشق هدیه خداست. تجربه کردن عشق بهتر از تجربه نکردن اونه.
    عشق های مختلفی وجود داره مثل عشق به مادر پدر همسر دوست و….هر کدام قشنگیه خاص خودشو داره .
    همیشه اون جبر زمانه هستش که عشقها رو به نظر بی رحم می کنه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *