دو سوال اساسی از فرهنگ ایرانی

این سوال را از همه‌‌‌ی علاقمندان به فرهنگ ایرانی در کشورهای ازبکستان و افغانستان و تاجیکستان و ارمنستان و هند و ایران و … می‌پرسم:

۱- «ما» چگونه «من» شدیم؟

۲- «من» چگونه او شد؟

دیدگاه‌ها

  1. کاوه مرادي

    درود بر تو

    ضمن اینکه فکر میکنم چند کشور و منطقه دیگر را هم باید در دایره این سوال جالب قرار دهی نظر خودم در قالب این پاسخ می نویسم

    ضعف و ناتوانی سرزمین مادر به دلایل مختلف از جمله مبارزه با خرافات و دیکتاتوری مذهبی خصوصا در شرایطی که مبانی تمدنی ما را در مقابل اصول خود میدید و ثروت افسانه ای از داشته های مادی و معنوی که پنجه و دندان نظامی و سیاسی قدرتهای تازه شکل گرفته و نوگرا را در پشت و پهلویمان فرو میکرد باعث شد تا برای سرزمینی پویا که خود به خود در پرگذرترین چهارراه جهان قرارگرفته بود نقشه ها کشیده شود که صد البته بزرگترین ابزار را بی سوادی و کوته فکری و مذهب زدگی خود ما برای این قدرتها فراهم می کرد.
    این سیاست باعث میشد ترس از وجود اتحاد بین این قوم تاریخ ساز و پلشتی سوز زمینه جداسازی آنها را فراهم کند.مادر خود درگیر مسایل خویش شد و نمیتوانست پشتی برای فرزندان باشد و فرزندان هم از مادر دور مانده و ناپدری حافظه شان را به دور انداخته و از آنها مردمی درجه ۲ و ۳ ساخت.
    همانطور که گفتم ایران ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال پیش را حتی نمیتوانستیم امیدی به بقایش داشته باشیم ولی با سختی های فراوان مراحل نوزایی یعنی تثبیت مرز هرچند اندک و کوچکتر از ملک پدری و احیای نام و زبان با موفقیت انجام شد و در مسیر بزرگی در شاخه ای متوقف شد تا تکلیف خود را با غده ای آزار دهنده هم مشخص کند. البته در این ایام هم اتفاقات خوبی افتاد و آن هم بزرگ شدن بچه های در اسارت پدرخوانده و هویت طلبی آنها بود که در این برهه هم سرزمین مادر به دلیل آن توقف و مبارزه با بیماری همیشگی نمیتواند کمک حال آنها باشد. هرچند ناهمگونی هایی وجود دارد و بعضی از فرزندان کمی به دلیل نبود سایه مادر بی تربیت شده اند و بعضی در بغض بی مادری در انتظار توجه مادر هستند ولی اطمینان دارم که فرزندان در حال جستن راه خانه هستند و باز خواهند گشت و این مسلم است که با به محض بهبود مادر این روند زیر پر و بال او سرعت بیشتری خواهد گرفت

    سپاسگزارم
    کاوه مرادی

  2. نیلوفر مهر زمین

    هنگامیکه قبایل ترک و عرب به فلات ایران تاخت و اصالت و نژاد جای خود را به جنگ مذاهب داد نوشتار غروب حماسه سرایی را در تالار گفتمان هخامنشیان بخوانید تا سخنم را دریابید

  3. تندیس

    نیلوفر خانم شما که اینقدر با فصاحت جواب سوالات سخت که مدتها باید در موردش فکر و تحقیق کرد، رو مینویسین،پس لطفا به سوالات فلسفی من هم جواب بدین:

    ۱-خدا کیست؟ یا چیست؟

    ۲-منظور از آفرینش هستی چیست؟

    ۳- مرگ چیست؟
    ۴-زیبایی چیست؟
    ۵-حقیقت چیست؟
    ۶-رستگاری در چیست؟……………

    با تشکر

  4. سارا

    بابا این سوالات سخت چیه؟
    مسئله مذهب نیست که قبل از جدایی هم مذاهب متفاوتی داشتیم. ولی چرا من شدیم میتونه خیلی دلایل داشته باشه چون دلایلم علمی نیست و عقاید شخصی است نمی نویسم بابا بعضی از شماها خیلی اطلاعات دارید ها

  5. مهدی فتوحی

    این سوال دو لایه دارد.
    لایه ی اول این است که کشور ایران کهن که مشتمل بود بر ایران و عراق و تاجیکستان و افغانستان و ترکیه و آذربایجان و کویت و امارات و یمن و می رفت تا مرز رمانی و بلغارستان چرا از هم جدا م تکه تکه شد؟ که پاسخش روشن است. بنا به دلایل سیاسی و اقتصادی .
    لایه ی دوم. این که ما یعنی روح قبیله ی ایرانی چرا به مرحله ی فردیت ارتقاء پیدا کرده و کرده ایم که چه خوب که کرده ایم. چرا نباید می کردیم؟ تا باد چنین بادا. مگر سیر حرکت تمدن به این سمت نمی رود؟ مگر می بایست تا ابد در زیر قواعد شوم عرف و قبیله ای می سوختیم و می ساختیم. ببینید این قواعد قبیله ای چه به سر ما در این سالها آورده؟ هیچ چیز از فردیت ما باقی نگذاشته. هیچ. هر چه او بخواهد ما باید دربست بپذیریم. دو نمونه اش هنوز زنده است سنگسار و ختنه ی زنان . همین کفایت نمی کند برای رفتن به سمت من شدن؟

  6. نیلوفر مهر زمین

    درود بر همگی

    ببخشید ختنه و سنگسار چه ربطی به ایران بزرگ داره.ختنه ی دختران یک رسم آفریقایی و مصری هست که البته تا میان رودان و کردها رواج داشته کجا شنیدید ایرانیان دخترانشان را خننه می کردند پسرانشان را هم ختنه نمی کردند ختنه سنت ابراهیم است در میان رودان تا عربستان آن هم برای پسران ختنه دختران یک قربانی برای الهه ی آب بوده قبل از ازدواج و آن را به رود نیل می انداختند.سنگسار هم یک رسم یهودی هست زمان ابراهیم هم بوده آن هم در میان رودان

  7. نیلوفر مهر زمین

    بعدشم قبیله چیه اگه این بلا ها به سرمون نمی آمد همه یک اندیشه و یک زبان داشتیم نه این که این آش شعله قلمکار ترک و عرب و کشور ما اینقدر که عربستان و ترکستان هست ایرانی نیست ما ایرانی ها در کشورمان بیگانه ایم

  8. مهدی فتوحی

    این نلوفر خانم انگار منظور من را نفهمیده. بهش می گویم . متن بالا را دوباره بخواند. من لایه ی اول سوال را پاسخ داده ام. با لایه ی دوم به شدت مخالفم. در ضمن ختنه زنان در کردستان انجام می شود. هنوز هم می شود. نمی دانید بدانید. برای این هم می شودکه حس جنسی را در زن خفه کنند و فقط وقتی مرد خواست بتواند با او همبستر شود. این که پیشینه ی این سنت ها کجاست صحبت من نیست. من می گویم اینها را عرف و سنت های قبیله ای به ما تحمیل می کنند. در ضمن عزیز من بروید کمی ارداویراف نامه و وندیداد را بخوانید ببینید این رفتارهای تحقیرآمیز نسبت به زنان پیش از اسلام هم بوده و عمیقا ریشه در سیستم مالکیت سنتی در ایران داشته. من گویا یک مقاله در ین باره در وبلاگم نوشته ام .بنام پسرکشی که البته ادامه دارد. بعلاوه یک ضرب المثل هم هست می گوید: قاچ زین رو محکم بچسب سواری پیشکشت. مابتوانیم ایران را ازتجزیه شدن نجات بدهیم کاری کرده ایم کارستان. مابتوانیم خودمان را در این جهان بی دروپیکر نگه داریم کلی هنر کرده ایم. کشور های دگر خودشان از پس کارهای خودشان بر می آیند. اصلا حرف اصلی من همین بود . هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به انبار خودش. کسی منکر کثافتکاری های اعراب ومغولها و ترکها و افغانها و روسها و انگلیسها در تاریخ ایران نشده. ولی خواهر من مزدک و مانی را اعراب و مغولها که نکشته اند. کیرتیر موبد دوران ساسانی کم در حق مردم ایران یکپارچه ی قدیم ظلم کرد؟ من هم مثل شما ایران رادوست دارم ولی کثافت کاری های خودمان را نمی اندازم گردن اعراب و مغول. ما مسوول شکست خوردن های خودمانیم. نه کس دیگر.

  9. نیلوفر مهر زمین

    ببخشید جناب مهدی خان می دانید در این سی سال به جای اینکه با کشورهای هم فرهنگی به مانند ارمنستان تاجیکستان آذربایجان شمالی چین بدون ماچین رابطه داشته باشیم با آفریقا و گینه بی سائو و فلسطین و اعراب خلیج فارس و آمریکای جنوبی و باکو و عربستان رابطه داشتیم

    بعدشم پسر کشی را نشنیدم یعنی قربانی می کردند

    حالا شما می فرمایید این دختران که پس از اسلام سن ازدوجشان از ۱۵ سال به ۹ سال رسید خیلی با عزت شدند .ما هر چه بودیم حد اقل با توجه به شرایط فرهنگی و جغرافیایی خودمان سازگار بودیم
    من خیلی هم ملی گرا نیستم اما این را هم بدانید ایرانیان پیش از اسلام سوار کار نبودند هنرمند نبودند دلکش آوازه خوان یک هنرمند بود یا یک فاحشه از نظر شما در قرن ۲۱ یک زن آوازه خوان یک هنرمند است زنان در عهد ساسانی در گونه ای از ازدواج به چنان ثروتی می رسیدند که می توانستند بازرگانی کنند

  10. مهدی فتوحی

    قربون آدم چیز فهم. فقط حساب امروز از تاریخ جداست. مسوول امروز که دیگر جداً خودمانیم. در ضمن آرش هم برای جمع و جور کردن بحث ما و خلط مبحث نشدن صحبت ها اصلا جمله ی دوم را تغییر داد. پس بهتر است ما هم دهانمان را درز بگیریم. صحبت بیشتر داشتید بیایید در وب من بنویسید پاسختان را حتما خواهم داد. فقط یک نکته بگویم:
    دیشب داشتم حساب می کردم از شروع حکومت مادها یعنی قرن هفتم پیش از میلاد تا پایان ساسانی یعنی قرن هفتم پس از میلاد چیزی حدود ۱۴۰۰ سال ما تاریخ مکتوب پیش از اسلام داریم. از بعد از اسلام هم تا امروز حدود ۱۴۰۰ سال تاریخ پس از اسلام داریم. من نمی دانم چرا هیچ کس نم خواهد این ۱۴۰۰ سال ردوم ا جزء تاریخ خودش بداند. زمان ها که مساوی است. راستی چرا؟

  11. فرهنگيان

    سلام.وقت بخیر
    سؤال جالبی طرح کردین.
    اطلاعات درستی در مورد تاریخ و تفسیر این موضوع ندارم. اما از نوشته های دوستان استفاده میکنم.
    نظر خود را از نگاهی ساده و فردی مینویسم. به نظرم; از ابتدا “من” وجود نداشت و از هیچ” من” خلق شد و نیازهای این “من ” باعث که این”من” شکست و تجزیه شد و”من” دیگر ،آفریده شد. این دو “من” در یکدیگر حل شدند ودیگری، یعنی “ما “خلق شد. اما این “من” بودن در آنها باقی بود . این “من ” فردی در جستجوی کمال به جایی رسید که خود را فراموش کرد و این نسیان “من” دیگری چون “او ” خلق کرد. اما همچنان این “من” بودن باقی بود. از آن جایی که این”من”یت نهفته است و “من” ها قانع نمیشوند، ممکن است به “من” دیگر تبدیل و یا به ازل خود باز گردد.
    امیدوارم با این”من” ، “من” کردنها مطلبم رو رسونده باشم.
    درمورد سننی که هنوز باقیستگرهیچ ندارم بگویم، جز تأسف.
    موفق باشید

  12. نیلوفر مهر زمین

    درود بر تندیس خانم

    من نوشتار شما را در ابتدا نخواندم در بار دوم که باز کردم خواندم ببخشید باید بگویم من هم آنقدر می دانم که در کتابها نوشته به علاوه ی تجربه های شخصییم که بسیار برایم گرامی هستند خوب چه بگویم نمی شود به هر کسی گفت گاهی اوقات تجربیات مینویی ام را در نوشتار های دینی خود از زبان دیگران بازگو می کنم اما ترجیح می دهم نگویم خودم نگویم گاهی کتابی می خوانم که با تجربیاتم سازگار است می گویم این درست است اما از خودم چیزی نمی گویم در این روزگاری که اندیشه های امانیستی و خرد ورزی و چه و چه بیداد می کند واقعا سخن گفتن از معنویات بسیار سخت شده اما من با شجاعت سخنم را می گویم اما با احتیاط

    پیروز باشی دوست من اگر نوشتاری در این زمینه ها نوشتم خبرت می کنم

  13. سیما

    شب خوش
    به نظر من اگر همه ی آدم ها به خصوص اگر مردمان کشورهای در حال توسعه به این دو پرسش پاسخ می گفتند اوضاع بهتر از این می نمود.اما نظر شخصی من به صورت خیلی کوتاه:
    ۱ ما وقتی مغرور شود و دچار فراموشی می شود من!
    ۲ من وقتی شجاعتش را از دست بدهد می شود او!

  14. شراره

    نکتۀ گم شده و شاید فراموش شده و کم تر توجه شده این است که آیا اصولاً “مــا”ی حقیقی هیچ گاه وجود داشته است؟
    آیا اگر به قولی؛ این “مــا”، روزگاری هم وجود داشت ـاگر حقیقی بودـ تبدیل به “من” میشد؟!
    که اکنون برای یکدیگر تبدیل به “او” شده است؟!
    آیا “ما”یی که اکنون در ایرانِ کنونی زندگی می کنیم، به دلیل عشقِ افزونی که به مام وطن داریم دچار نارسیسیزم و خودشیفتگی نشده ایم که اقوام ازبک، ارمن، تاجیک، هند و… را جزئی از ایرانیان می دانیم؟

    می گویم “ایرانیان”؛ چون هرکس که فرهنگ خود را “فرهنگ ایرانی” بداند پس در درون، “ایرانی” است.
    زیرا که انسان “خود” را با “هویتِ خود” می شناسد و هویتِ خود را با “فرهنگی خاص” می شناساند.

    آیا ما اشتباه نمی کنیم که ارمنی را با فرهنگ ایرانی می شناسیم؟!
    شاید باید برویم و در نگاه یک ارمنی، تاجیک، هندی و… بنشینیم و فرهنگِ آنها را از دیـدِ خودِ آنها نظاره گر باشیم!
    شاید آنگاه دیگر هرگز ارمنی را با “فرهنگ ایرانی” نشناسیم، بلکه با فرهنگی که خود می گوید، و نام آن را فرهنگ ارمنی می گذارد، بشناسیم!

    آیا آنچه که در گذشته های دور به اسم زبان پارسی وارد بر نژادهای مختلفِ تاجیک و هند و… شد ناشی از برتریِ سیاسی ـ نظامی ـ فرهنگیِ آن دورانِ ایران نبود؟
    همان اتفاقی که برای زبان پارسی در هندوستان افتاد که بعد از آن جای خود را به زبان انگلیسی داد!
    و اگر “هندی” خود را با “فرهنگ ایران” یگانه می دید، پس چــرا پس از گــانـدی، به این یگانگی بازنگشت و برای خود فرهنگی جدا ـ هرچند با تأثیراتی به سزا از دوران های گذشته ـ را برگزید؟ «فرهنگی که اکنون آن را با “فرهنگ هندی” می شناسیم!

    شاید نکته اینجا باشد که این احساسِ ما به فرهنگ ایرانی و علاقه به گسترۀ آن، احساسی است به دلیل عشق عمیق امان به وطــن و نیز حقیقتی به نامِ فـــرهـنگ غنیِ ایران که هیچ قومی، حتی اکنون هم، نمی تواند آن را در پرده بپوشاند
    فرهنگی که در دوهزاروپانصد سالِ پیش، در آن امپراطوریِ درخشان، مولودِ مهــد دموکراسیِ جهان شد…
    فرهنگی که روزگاری آنان به همسایگی و حتی، جزئی از آن شدن هم افتخار می کردند…

    و اکنون سوال اینجاست که آیا اگر این افتخاری که روزگاری دیگران از جزئی از “مای ایرانی شدن” داشتند را دیگر ندارند، تقصیر خود ما نیست که این فرهنگ غنیِ زیبا را لگدکوب نمودیم که حتی به پایمال شدنِ بیشترش هم ـ با سکــوتمان ـ یاری رساندیم؟!
    آیا این همان اتفاقی نیست که اکنون هم دارد برای تـه مانده های فرهنگ ما می افتد؟!

    کاش هرچه زودتر، هم ازاین نارسیسیزم خلاص شویم و هم خود را به نجاتِ آنچه که برایمان باقی مانده است بشتابانیم…
    تا شاید روزی باز هم “مـا”ی حقیقی ای را تشکیل دهیم که دیگراقوام و نژادها به مانندِ ازبک و ارمن و هند و تاجیک و… به جزئی از این “مــا” شدن افتخار کنند.

    آیا نباید فقط از افتخار نمودن به داشتم داشتم ها رها شویم و به آنچه که گذشتگانمان «آنانی که فرزندان خوبِ مامِ این خاک بودند» برایمان باقی گذارده اند، جامۀ عمل بپوشانیم؟!
    شاید واقعاً در جایی در ادراکمان در حال اشتباه نمودن هستیم!
    شاید واقعاً داریـــم اشتباه می کنیم…!

  15. حامد قربانی

    با سلام و درود :

    من دو سئوال اساسی رو از بچه ها می پرسم اگه بتونید بگید :
    ۱- “من” چگونه “ما” شد ؟ و
    ۲-“او” چگونه “من “شد ؟

    انوقت می تونیم به سئوال جالب شما هم پاسخ بدیم .

  16. عباس محجوب

    ۱- هنگامیکه گذشته خویش را فراموش کردیم ما ، من شد
    ۲- هنگامیکه برای آینده خویش هیچ اندیشه و برنامه ای نداشتیم من ، او شد

  17. سیما سلمان‌زاده

    همیشه حفظ کردن از به‌دست آوردن سخت‌تره.
    چه در اهداف فردی، اجتناعی چه ملی.
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موافقم.

  18. لیلا

    سلام
    شاید عقب ماندگی یکی از دلایلش هست!!!
    نیاز به تفکر بیشتر داره این نوشته
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قطعا باید بیشتر و عمیق‌تر فکر کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *