گشت و گذار در جشن بیکران
داستانها این فرصت را در اختیار آدمها قرار میدهند که بیواسطه و دلبخواه به شهرهایی که از آنها گفته شده، به خیابانها، جاهای دیدنی، کافهها و رستورانها سر بزنی و لذت ببری. داستانها و ادبیات لذت گردشگری را صدچندان میکنند. کم نیستند نویسندگانی که ناخواسته گردشگری را رونق بخشیدند و به نیرویی کمککننده تبدیل شوند. حالا گردشگری بیشتر از پیش سراغ هنر رفته است. مکانهایی که نویسندگان از آنها نوشتهاند، لوکیشنهایی که سینماگران در آنها فیلم ساختهاند، شهرها و خیابانهایی که آدمهای مشهور در آنها قدم زدهاند همه و همه در گردشگری اهمیت پیدا کردهاند و تورهایی که گردشگران را به این نقاط میبرند رونق گرفتهاند.
آثار به جا مانده از نویسندگان و هنرمندان درگذشته راهی موزههای شخصی آنها شدهاند و محل زندگی آنها به جاذبهای توریستی برای گردشگران تبدیل شدهاند. یکی از نویسندگانی که در گردشگری اهمیت فراوان دارد ارنست همینگوی است. کتاب او “پاریس جشن بیکران” در ستایش این شهر به معرفی نقاط مختلف پاریس میپردازد و هر آدم علاقهمند به سفری را برای سفر به پاریس وسوسه میکند. علاوه بر این در باقی داستانهای او “شهر” هویتی زنده و جذاب دارد.
پاریس جشن بیکران
پاریس اوایل قرن پیش فضایی رویایی برای هنرمندان بود. پس از جنگ جهانی اول، به خاطر فضای خالی از روح و ناامنیهایی که مافیا به وجود آورده بودند، آمریکا جای مناسبی برای زندگی هنرمندان نبود. برای همین ارنست همینگوی قهرمان جنگ و همسرش “هدلی” به توصیه “شروود اندرسن” به پاریس مهاجرت کردند. شهری با «حالتی از احساس» در فضا، با کافههای ارزان و در جنبوجوش شکلگیری جریان مدرنیسم. همینگوی در پاریس زندگی خوشیداشت، همسر و پسرش را دوست داشت، به اسکی و مسابقههای اسبسواری میرفت، غذای خوب میخورد و با هنرِ روز در ارتباط بود. «پاریس جشن بیکران» را مجموعه نوشتههای کوتاهی تشکیل میدهد که همینگوی در اواخر عمر خود درباره روزهای خوش جوانیاش نوشت. آهی است که از نهاد پیرمردی برآمده وقتی شور و نشاط جوانی را به یاد میآرد. او با اندوه از پاریس شهری که روزگار خوش را در آن سپری کرده بود یاد میکند چرا که سالها بعد دوباره به پاریس بازگشته بود و شهر را آنطور که در گذشته میدید نیافته بود. مینویسد: «این پایان نخستین بخش پاریس بود. پاریس دیگر آن شهر سابق نشد، هرچند که همیشه پاریس بود و با تغییرش تو هم تغییر میکردی. پاریس را هرگز پایانی نیست و خاطره هر کسی که در آن زیسته باشد با خاطره دیگری فرق دارد.»
در دهه ۳۰ کتابهایی نوشت درباره گاوبازی اسپانیاییها، شکار در آفریقا و جنگهای داخلی اسپانیا. و در دهه ۴۰ هیچ چیزی چاپ نکرد. آن مردِ سختکوش و مبارزهجوی پاریس که از جمعهای روشنفکری دوری میکرد و میخواست زندگی را تجربه کند و برای تجربه زندگی در جنگ جهانی اول هم شرکت کرده و زخمی شده بود، تبدیل شد به انسانی ماجراجو. در اسپانیا به تماشای گاوبازی میرفت، در کوبا ماهیگیری میکرد و در جریان جنگهای داخلی اسپانیا حضور پراکندهای داشت.
«پیرمرد و دریا» کتابی کمحجم که در سال ۱۹۵۲ چاپ شد، یکی از سه بخش مربوط به پروژه بزرگ زمینی، هوایی، دریاییاش بود. همینگوی در «پیرمرد و دریا» به نثر شفاف و البته خشن خود باز میگردد، جملههایی «حقیقی» مینویسد و تجربه زندگی پیرمرد را بیواسطه و تراشخورده مینویسد. «پیرمرد و دریا» درباره شجاعت پیرمردی است که برای شکار ماهیای بزرگتر از همه ماهیها به دریا میزند و تا آخرین توان میجنگد تا شکست نخورد و ماهی بزرگ را صید کند- هر چند میداند بمبکها نخواهند گذاشت ماهی به ساحل برسد.
میراث به جا مانده از نویسنده
همینگوی آنقدر به سفر رفته و در جاهای مختلفی زندگی کرده است که حالاحالاها سوژه خوبی برای گردشگرانی است که به ادبیات هم علاقه دارند. یکی از جاذبه ها آثار به جامانده از او و نامههایش است.
چهار سال پیش نوه همینگوی نامههای شخصی او را به موزه داد. همینگوی این نامهها را در فاصله سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۹ برای دوستان و عزیزان خود نوشته بود.
نامههای مذکور که همینگوی تعدادی از آنها را در سال ۱۹۵۰ برای “مارلنه دیتریش” هنرپیشه و خواننده آلمانی نوشته بود، در کتابخانه موزه “جان اف کندی” در معرض دید عموم قرار گرفته است.
شهر “کیشوم” زادگاه ارنست همینگوی در آمریکا هرساله جشنهایی را برای بزرگداشت این نویسنده برگزار میکند. “ماری” همسر چهارم همینگوی در خانهای در این شهر با او زندگی می کرد و در همین جا از دنیا رفت. او بسیاری از وسایل شخصی ارنست همینگوی مثل خودکار، اسلحه، وسایل خانه، دوربین و بعضی از عکسها را نگهداری کرد. ماری پس از مرگ همینگوی در ژوییه ۱۹۶۱، ۳۵ سال در این خانه زندگی کرد. موسسه همینگوی وسایل شخصی دیگر همینگوی را گردآوری و در این مکان به تماشا گذاشته است.
این نویسنده موزهای هم در هاوانای کوبا دارد. همینگوی و فیدل کاسترو بیش از پنجاه سال پیش در مسابقه ماهیگیری در هاوانا یکدیگر را ملاقات کردند و به مناسبت پنجاه سالگی این دیدار چندی پیش جشنی برگزار شد. مراسم در دهکدهای به نام “کوجیمار” در شرق هاوانا برگزار شد. وقایع دو رمان «پیرمرد و دریا» و «جزایر در طوفان» همینگوی در همین روستا شکل گرفتهاند.
زمانی که قرار بود اقتباسی از رمان «پیرمرد و دریا» ساخته شود، همینگوی اصرار داشت که لوکیشن فیلم همان دهکده “کوجیمار” باشد تا مردم دهکده نیز از آن مقداری پول درآورند. همینگوی سالهای زیادی را در این روستا گذرانده است. او از سال ۱۹۳۹ تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ در این روستا اقامت داشت. مزرعهای که همینگوی در آن زندگی میکرد سال ۱۹۶۲ به موزه همینگوی تبدیل شد و ۲۲ هزار اثر و وسایل شخصی او از جمله کتاب، عکس و فیلم در آن به نمایش درآمد.
همچنین خانه همینگوی در “کیوست” در ایالت فلوریدای آمریکا، پس از تبدیل شدن به موزه بهعنوان میراث ادبی برگزیده شده. همینگوی از دهه ۳۰ میلادی سالها در این خانه که تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ میلادی در مالکیتش بود، همراه همسر دوم و دو فرزند پسرش زندگی میکرد. این خانه در سال ۱۹۶۴ میلادی به افتخار این نویسنده که برنده جایزه نوبل ادبی و پولیتزر است، به موزه تبدیل شد. همینگوی به احتمال زیاد، نخستین و مشهورترین نویسندهای است که در شهر “کیوست” اقامت کرده است. هرچند او فقط نه سال در این خانه بود، اما ۷۰ درصد آثارش را در اینجا نوشت که از آن جمله میتوان به رمانهای «زنگها برای که به صدا درمیآیند»، «برفهای کلیمانجارو» و «داشتن و نداشتن» اشاره کرد. خانه همینگوی، هشتمین میراث ادبی شهر کیوست آمریکاست. از دیگر خانههای شهر کیوست که بهعنوان میراث ادبی برگزیده شدهاند، میتوان به خانه سابق “تنسی ویلیامز” اشاره کرد.
کی شبیه همینگوی است
هر ساله در ۲۱ جولای همزمان با تولد همینگوی مسابقهای در زادگاه او برگزار میشود تا شبیهترین آدم به او از لحاظ چهره انتخاب شود. این مسابقه سالهاست که در حال برگزاری است و گردشگران بسیاری را جذب خود کرده است و در هر دوره بیش از صد نفر از کسانی که شبیه به همینگوی هستند در آن شرکت میکنند.
“لوریان” نوه همینگوی میگوید پدربزرگش حتما از این مسابقه خوشش میآمد: “تصور میکنم اگر او اینجا بود و میدید مردم امیدوارند شبیه او باشند، به خود افتخار میکرد و حتی فکر میکنم اشکش در میآمد زیرا ارتباط با او در اینجا، در کیوست، بسیار عمیق است و همه افراد شبیه او عاشقش هستند.”
به نقل از هفته نام تعطیلات نو: فاطمه شاهچراغی
دیدگاهها
فاطمه ی عزیز سلام
این متن به نظر من خیلی جالبه به خاطر اینکه دو تا نکته ی تقریبا متضاد رو در خودش داره
اول اینکه “همینگوی” و آثارش به خصوص “شهر بیکران” همونطور که در متن بهشون اشاره شده قابلیت های فراوونی در زمینه ی گردشگری ادبی دارن. ولی از طرف دوم یه چیزی هست در مورد این موزه ها که در متن ازشون یاد شده که به نظر من کمی ناخوشایند هست و اون تعدد موزه هایی با نام همینگوی با استفاده از خونه هاش هست، با اینکه قبول دارم که هر یک از اون خونه ها ویژگی ها و حال و هوای خاص خودشون رو دارن ولی فکر می کنم که آدم ها نسبت به بازدید از جاهایی که تک و بی نظیر باشن همشه مشتاق تر خواهند بود و اگر قراره در مورد یک نویسنده کاری در زمینه ی گردشگری ادبی انجام بشه و این امکان هم هست که این بزرگداشت در جاهای مختلف دنیا انجام بشه بهتره که شکل ها و حتی کاربری های متفاوتی هم داشته باشه. نمی دونم منظورم رو خوب توضیح دادم یا نه؟
به هر حال این به نظرم یکی از خوبی های این مطلب در مورد همینگوی هست چون حداقل یه آدم مثل من با خوندنش متوجه می شه که از یک جاذبه ی گردشگری ادبی چه چیزی می خواد و چه چیز براش جذاب تر و چه چیز ناخوشاینده!
بازهم ممنون و موفق باشید
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
یک دوره مشغول جمع آوری رد خوزستان و اهواز در ادبیات معاصر بودم
از احمد محمود نویسنده تا فروغ شاعر و نویسنده های متاخرتر مثل مهدی ربی و حتی خاطره استادانم از آبادان و همنشینی هایشان با نویسندگان آن دوره ناب ادبی
طی این مدت بالکن مهدیان، خانه فروغ در اهواز از دست رفت و مکانهایی در آبادان که خاطرات ادبی بسیاری در آن شکل گرفت.
موندم با یک مجموعه از نوشته های پراکنده که نمی دونم فرصت می کنم سامانشون بدم یا نه
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. می تونی برای گردشگری ادبی مقاله بدی.
خیلی گزارش خوبی بود. آشنایی با گردشگری ادبی ، لذت خوندن کتاب ها رو هم چند برابر می کنه، به امید اینکه شاید روزی به جایی سر بزنی که قبلا توی ذهنت تصورش کرده بودی. مکانی رو ببینی که قبلا توی کتابی درباره ش نوشته شده و تو رو همراه خودش کرده.
کتاب”زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟” قطور بود و مفصل، یادمه که توی یک سفر جاده ایی می خوندمش و با تمام وزنش همراه خودم بردمش و تمومش کردم.
به امید اون روزی که با کتابای دوست داشتنی مون به لوکیشن های کتابامون سفر کنیم و لذتشو ببریم.
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از شما.