هتل موسیقی

از جلسه‌ی مشاوره‌ای کمپین تبلیغاتی بانک گردشگری برمی‌گشتم و در چهارراه پارک‌وی منتظر ماشین بودم…
یک پراید ترمز کرد. پشت فرمان، جوانی در حدود بیست و یکی دو سال نشسته بود. گفتم آریاشهر، سرش را به علامت مثبت تکان داد و سوار شدم.
معلوم بود خیلی هم اهل مسافرکشی نیست و همین‌طوری برای گذران وقت و احتمالا کسب اندکی درآمد، پشت رُل نشسته است. من و یک نفر دیگر تنها مسافرانش بودیم. در نیمه‌ی راه آن نفر دیگر زودتر پیاده شد و با راننده تنها شدیم.
در حین رانندگی همه‌اش دستش به دستگاه پخش بود و موسیقی عوض می‌کرد. از طرفی، بدش نمی آمد با من گفتگو کند. وقتی به میدان شهرک غرب رسیدیم (راهش را از آن سمت انتخاب کرده بود و من هم اعتراضی نداشتم) گفت: حالا که هم‌مسیر هستیم می‌خواهم یکی از کارهای خودمان را برایت بگذارم تا نظرت را بگویی. من روی خوش نشان دادم و او یک سی‌دی را پخش کرد…
در حین پخش آهنگ‌های (رَپ) برایم گفت که دانشجوی رشته‌ی هتلداری است و با دوستان هم‌رشته‌اش که همگی در یکی از هتل‌های پنج ستاره تهران کار می‌کنند (و می‌کردند) این آهنگ‌ها را ساخته‌اند. گفت که خودش نظافتچی رستوران هتل بوده، یکی دیگر در لابی هتل کار می‌کند و دیگری در بخش ظرف‌شویی مشغول به کار است.
برایم گفت که بعد از انتشار این سی‌دی موسیقی، برایشان مشکلاتی به وجود آمده بود ولی ختم به خیر شد. بعد گفت که حالا این گروه از هم دور شده‌اند و ارتباط کمتری با هم دارند.
با این‌که نتوانستم با موسیقی‌اشان خیلی ارتباط برقرار کنم اما به او گفتم، کارشان و جسارتشان برایم خیلی جالب است و بهتر است آن را دنبال کنند.
بعد به او پیشنهاد دادم که فعالیتشان را در دنیای مجازی پیگیری کنند. گفتم یک سایت راه‌اندازی کنند و نامش را “هتل موسیقی” یا همان Music Hotel بگذارند.
ایده‌ام این بود که در این هتل مجازی، هم در لابی و هم در هر یک از اتاق‌ها، موسیقی و درواقع همان موسیقی‌ای که خودشان می‌سازند را “سِرو” کنند. به عبارت دیگر، خدمات این هتل در اتاق‌ها می‌تواند موسیقی باشد. ورودی این سایت، همانند میز پذیرش خواهد بود و الی آخر…
حتی شاید بتوان این کار را در دنیای حقیقی هم با یک شیوه‌ی خاص اجرا کرد.
هتل لابی دارد، اتاق تک‌نفره دارد، اتاق دوتخته Double و Twin دارد، سوئیت دارد، برای خانواده‌ها Connected room دارد، اتاق لوکس و رویال و … دارد. بنابراین این گروه می‌توانند آهنگ‌های متناسب برای یک نفر، دو نفر، زوج‌ها، خانواده‌ها، یک جماعت چند ده‌نفری و … بسازند و در اتاق‌ها و لابی هتل مجازی‌اشان موسیقی ارائه دهند.

پی‌نوشت: این ایده بسیار خام است اما جای کار دارد. از طرفی این ایده‌ها را برای این نمی‌نویسم که حتما عملی شوند، بلکه دوست دارم این پیام را منتقل کنم که ذهن را باید هشیار نگه داشت. شاید گاهی بتوان از اتفاقات دم‌دستی برای کارهای بزرگ استفاده کرد.

دیدگاه‌ها

  1. سمیه

    خیلی خوبه که ذهنت همیشه ON LINE
    و جمله آخری که نوشتی برای من کاملا قابل درکه چون تجربه اش کردم
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  2. S

    سلام

    زنده باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد !
    تور لیدری که، منتقل کننده ی چنین پیام بسیار بارزشیست. با این پیام ،بسیار موافقم.

    آری! معتقدم ، ذهن را ،باید هشیار نگه داشت و همواره، از غفلت،جهالت و بی خبری، بیدار ماند.و نظاره گر تمامی لحظات خویش گردید.
    چراکه! لحظات، بسیار باارزشند. و لایق و سزاوار این نیستند ، که به فراموشی بسپاریم.

    پس همه باهم، بشتابیم، بسوی ؟؟؟

    اکنون! می پرسید، به چه سویی ؟؟؟

    جواب من : پیش بسوی ش + ک + ا + ر = شکار لحظه ها

    شکاری که منجر به : برنده شدن دوسویه، گردد. و نه اینکه، بازندگی یکسویه یا هردو سویه.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام به شما.

  3. Masi

    شما با نوشتن فکرهاتون، دغدغه هاتون، ایده ها و طرح هاتون دقیقا همین کار رو می کنین
    امروز دقیقا با یک استوریتون راجع به ” ضد تکامل” همین کارو رو که قصدش رو داشتین با ذهن من انجام دادین استاد….
    نوشته هاتونو دقیقا برای همین دوست دارم….
    بیدارن و در حرکت

    و من “فکر کردن” خودم رو هنگام خوندنتون به روشنی ” می فهمم” .
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خوشحالم از این گفتۀ شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *