پدرم پلیس سازمان تربیت بدنی (زیر نظر شهربانی سابق) بود. به دلیل شغل او مکان اقامت ما برای چند سال در محوطهی “مجموعهی ورزشی آزادی” قرار داشت. بد نیست بدانید که بنده و این مجموعه ورزشی همسن (۱۳۵۳) هستیم و حتی در یک ماه (شهریور) متولد شدهایم. درواقع لوکیشن بیشتر خاطراتی که من از دوران قبل از مدرسه رفتن به یاد دارم، همین مجموعه ورزشی آزادی است. همهی وقت من در آن زمان به دوچرخهسواری و ورزش کردن و گشتزدن در محوطه به همراه پدرم، عمویم و پلیسهای همکار پدرم میگذشت.
به هرحال اینکه ما در مجموعهی ورزشی آزادی زندگی میکردیم فرصتی بود برای من که از شش سالگی هر روز ورزشهایی همچون ژیمناستیک، شنا، فوتبال و بعدتر تنیس و والیبال و کشتی و … را انجام دهم و در این میان با ورزشکاران و مخصوصا فوتبالیستها و کشتیگیرهای مطرح، آشنایی پیدا کنم. بعدها (بعد از بازیهای آسیایی ۱۳۵۳ و بعد از انقلاب) هم که آپارتمانهای “دهکده المپیک” به کارمندان تربیت بدنی تحویل داده شد، خانوادهی ما به اینجا آمد و ماندگار شدیم و هنوز هم هستیم. بسیاری از ورزشکاران و حتی مربیان مطرح تیم ملی منزلشان در نزدیکی خانهامان بود و باز هم این فرصت برای بنده و خیلی از بچه محلهایمان بود تا از دیدار بزرگان ورزش ایران بهرهمند شویم.
دیگر اینکه در تمام دوران نونهالی و نوجوانی تقریبا همهی بازیهای تیمهای فوتبال مطرح آن زمان را میدیدم. استقلال و پرسپولیس و هما و شاهین و راهآهن و بانک ملی و تهران جوان، نام تیمهای فوتبالی هستند که به خاطر میآورم بازیهایشان را خیلی تماشا کردهام.
تا وقتیکه هنوز در مدرسه ابتدایی و حتی راهنمایی درس میخواندم، در زمان “هافتایم” با پدرم به رختکن استقلال میرفتیم و من دوستانم را از نزدیک میدیدم. عبدالعلی چنگیز، سعید مراغهچیان، اصغر حاجیلو، بهتاش فریبا، پرویز مظلومی، حسن روشن و البته ناصر حجازی جزو کسانی بودند که من عاشقشان بودم. جعفر مختاریفر و فنونیزاده و همهی دیگرانی که بعدتر در استقلال و حتی پرسپولیس بازی کردند و میکنند هنوز در ذهن من جزو کسانی هستند که تازهواردند.
امروز که خبر فوت ناصر حجازی را شندیم یاد آنروزها افتادم. دو صحنه از او در خاطرم مانده:
۱- یک مرتبه که به رختکن رفته بودم، دیدمش که کسی پاهایش را ماساژ میدهد و و او در حالیکه با شکم روی تخت دراز کشیده، با همتیمیهایش صحبت میکرد. آنوقت در یک گوشه ایستاده بودم و نگاهش میکردم. حالا را نمیدانم اما در آن زمان، بوی رختکن، بوی عرق بدن ورزشکاران و ویسک بود. هنوز هم بوی ویسک من را به یاد رختکن میاندازد و به یاد ناصر حجازی.
۲- مرتبهی دیگری که در رختکن بودم، بستهی آدامس “شیک” را باز کرد و یکی از آن شش آدامس را در دهانش قرار داد و توپ را برداشت که با تیم به سمت زمین بروند.
یادم هست که ناصرحجازی از همه قدبلندتر و خوشتیپتر بود و من دوست داشتم نگاهش کنم.
در آن زمان، هیچ چیز در زندگی من باشکوهتر از بیرون آمدن بازیکنان فوتبال از رختکن نبود. و شانس این را داشتم که در برخی از مواقع با تیم استقلال به وسط زمین بروم تا قبل از شروع بازی، عکاسان از ما عکس بگیرند.
فوت ناصر حجازی ناراحتم کرد و به یادم آورد که پیر شدهام.
دیدگاهها
خاطره قشنگ و زیبایی بود … روحشون شاد
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
با سلام بر شما دوست عزیز
آری،عمر شتابان درگذر است و لازم است هراز چند گاهی، نگاهی به مسیر طی شده بیندازیم
امیدوارم ایمیل ارسالی با عنوان “زیبایی غفلت شده” توصیفی از وضع موجود امثال ما باشد و باعث تغییر نگرش بشود
پاینده باشی آرش عزیز
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما و موفق باشید.
با درود به آرش عزیز. بابا به همین دلیل خوش استیل هستی دیگه. خدا همه چیزهای خوب را به آدمهای خوب می ده. خدا پدر شما را و مادرتان را حفظ کند که خیلی مهربان هستند. اما یاد ناصرحجازی این اسطوره فوتبال به خیر من هم افتخار کار کردن با او را در باشگاه استقلال اهواز داشتم. روحش شاد
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام مجتبی.
SALAM,VAAAAAAAAAAAAAAY KHEILI NARAHAT SHODAM AZ INKE FOOTBALE IRAN IN AZIZ RO AZ DAST DAD,HEUF SHOD.
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. بله، این اتفاق افتاده.
سلام. روحش شاد. معلوم شد که طرفدار تیم استقلالی
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. جوان تر که بودم، بله. اما حالا اتفاقات فوتبال برم مهم نیست.
هوای حوصله ام ابریست…
یادش گرامی و ممنون از شما.
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادتمندم.
هاف تایم پرباری بود
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
راستی که این نوشته ریشه همه آتش سوزاندنهای (!! ) تو را بر ملا کرد. پس این همه روحیه ورزشکاری و رهایی از همینجاست! کسی که کودکی هایش در ورزشگاه شکل بگیرد در بزرگسالی همین می شود که هست. سلام. این خاطره خیلی سینمایی بود. پلان به پلان. اگه کسی روزی خواست از زندگی یک تور لیدر شرور!! فیلمی بسازد گذشته تو خیلی کمک می کند.
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. آره دیگه.
سلام
زیبا بود و پر احساس
یادش گرامی و روحش شاد باد .
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام پسر.
سلام
به نظر من ناصر حجازی هنوز جوان بود. اگر بیمار نمی شد حالا حالاها زنده می ماند.
تو که هنوز خیلی جوانی. درست مثل خودم.
پیروز باشی
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. نه عباس، من واقعا احساس پیری می کنم.
سلام،
ریشه باوری که باعث شد عنوان این نوشته بشود “هاف تایم” زنده است…
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
شما پسرک دقیق و باریک بینی بودین ….
و من چقدر خاطره ها رو با ” بو” های مخصوصشون دوست دارم …
روح ناصر خان حجازی شاد…
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. زنده باشید.
سلام
فکر کنم مرحوم حجازی اولین کسی بود که گفت فوتبال ایران ناپاک است. روحش شاد
من خیلی از تیپ و قیافه اش خوشم می آمد.
به جرآت می توان گفت اسطوره فوتبال بود.
……………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. روحشون شاد.