نگاهی گذرا به اتمسفر “هیچ”

می‎گوید: عزرائیل جانش را گرفت.
نگاهش می‎‌کنم و با خودم فکر می‌‎کنم: آدمیان یا خیلی احمقند یا خیلی بزرگوار. آن‎ها تصمیم گرفته‌‎اند به مرگ که ضد زندگی است، جان ببخشند. جسم بدهند.
و نامی برایش انتحاب کنند: “عزرائیل” در اسلام، “شمائیل” در یهودیت و “تاناتوس” در یونان قدیم

دیدگاه‌ها

  1. الهام منصور

    نمیدونم چرا ما آدما اصرار داریم در مورد مسایلی که هیچ اطلاعی ازش نداریم اظهار نظر کنیم مثل مرگ که همیشه دنبال دلایلی قانع کننده برای هضم بهترش میگردیم و حتی بعضی وقتها با این دلایل دل داغدیده هارو بیشتر میشکونیم…
    وقتی که اظهار نظر اطرافیانم رو برای توجیه مرگ زود هنگام برادرم میشنیدم دلم میخواست سر همشون فریاد بزنم و بگم آخه مگه مجبورید اظهار نظر کنید !!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. برای فوت برادرتون متاسفم و در مورد چیزهای دیگه نظر نمی دم.

  2. افسانه حسنی

    به هر حال در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی کنه…. مرگ، مرگه ….(شما الان کلا عصبانی هستی!)
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بله، مرگ مرگه، اما با این تقاسیر خیلی چیزها برای زنده ها تغییر می کنه. نه، عصبی نیستم، اما ناراحا چرا.

  3. بهار

    چرا می گی ضد زندگی؟
    بعضی وقتها فکر می کنم شاید مرگ یه جور تولد دیگه باشه! شاید این دنیا یه پیله است که باید به وقتش دریده بشه …
    از دید جنین تو شکم مادرش هم شاید اون بیرون امدن یه جور مرگ باشه !!! نغییره! اما مایی که بیرونیم بهش می گیم تولد…
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بهاره عزیز، ماهیت جنین توی شکم مادر با ماهیت مرگ خیلی فرق داره. این حرفا یک جور کلیشه است که به خورد ما دادند. بدبختی ما از همین جا شروع میشه که فکر می کنیم این دنیا یک پیله است. این همه موهبت در این دنیا رو با یک جمله مزخرف و تکراری که برای استثمار ما بهمون یاد دادن، ندیده گرفتن، خیلی من رو عصبانی میکنه.

  4. درست میشه

    سلام
    در این مورد آدمها خیلی احمقند.
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  5. ستوده

    سلام
    بهتر نیست چون از مرگ و ماهیت آن چیزی نمی دانیم چیزی هم نگوییم.
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. نه، به نظرم بهتر نیست. باید حرف زد. باد دانست.

  6. گندم

    سلام اومدیم و معاد و زندگی بعد از مرگ را نادیده گرفتیم باشه اونوقت خیلی از سوالها بی جواب میشه جزا و پاداش بعد از مرگ امید به دوام خیلی از ادماست اگه این امید را نداشته باشند که وحشتناکه اونوقت فرق یک قاتل زنجیره ای با یک اربده کشی که از مستی کسی رو کشته چی میشه باید به عدالت شک کرد و خدا و شک به خدا !!!!
    باید خیلی هنجار شکنی کرد تا به این نتیجه رسید اونوقت تیشه برداشت و همه بنیان اعتقادی را از بین برد و ساختنش برای من که از محالاته …
    حداقل نمی تونید اروم بشید به خودتون بگید میمیریم چون باید بمیریم و نوبتمون به سر رسیده و باید جامون رو به یکی دیگه بدیم پس در این دوره کوتاه زندگی باید با منش اخلاق و افکار خوب زندگی کرد مرگ را می پذیریم هر وقت خواست بیاید زیرا هر سفری آغاز و پایانی داره . جمله میمیرم و تمام می شوم را اصلا نمی توانم بفهمم
    بگذار مرگ جان داشته باشد و جانم بستاند
    حداقل می دانم جایش امن است
    مرگ هیچ وقت به سراغ خودش نمی آید م.ا
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. راستش من که نفهمیدم شما چی گفتی یا چی میخواستی بگی.

  7. گندم

    جدی میگین اینقدر در هم برهم نوشتم راستش جوابی که برای بهار جان گذاشته بودید خیلی مشغولم کرد . یک چیزی که میشه ازش فهمید .
    به نظرم رسید شما زندگی بعد از مرگ را قبول ندارید
    شاید هم این اندیشه که به هوای زندگی بعد از مرگ و شیرینی های اون تلخی های دنیا را بپذیریم
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. این موردی که شما مطرح کردی، یک بحث اعتقادیه که به هزاران دلیل من واردش نمیشم. اما جوابی که به بهار عزیز دادم، برای این بود که نسبت به موضوع اسطوره ای که مطرح کردم، جواب کلیشه ای داده بود. اسطوره برای من اسطوره است و از دیدگاه اسطوره باید بررسی بشه.

  8. گندم

    جالب شد جان گرفتن ، جان دادن …
    وقتی جان می دهیم بخشنده ایم آنوقت می شود گفت بزرگواریم
    وقتی جانمان می گیرند ان وقت احمق نیستیم مجبوریم
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. اوهوم.

  9. سمیه

    سلام
    اینکه بعضی از دوستان گفته اند درمورد چیزی که نمی‌دانیم نباید حرف بزنیم موافق نیستم چون تا حرف نزنیم، در ذهنمان سوال به وجود نمی آید و به دنبال فهمیدنش نخواهیم رفت ولی باید این را بدانیم که کجا به دنبال جواب سوالمان بگردیم. مرگ یک حقیقت است نه اسطوره و افسانه. حقیقتی که به هر انسانی آنقدر نزدیک است که نمی داند لحظه ای بعد زنده است یا مرده. پس بابد در میان حقایق به دنبال آن گشت تا بتوانیم آن را به حقایق دیگر ارتباط دهیم
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. کی گفته که مرگ حقیقت نیست؟ من؟ نه. من گفتم و میگم که از جنبه اسطوره نگاهش میکنم. اینطوری چیزهای دیگه ای برام مشخص میشه.

  10. ......

    سلام
    آقای نور آقایی این اواخر که به سایتتون سر می زنم و مطالبتونو می خونم یه جور حسه دلخوری ناراحتی خستگی… کمی هم غرور کاذب تو نوشته هاتون هست.به عنوان یکی از خواننده هاتون دوست ندارم شما رو این جوری ببینم.واقعا تحسینتون می کنم که بیشتر عمرتونو برای وطن و آدماش صرف کردید و این ادامه داره.
    بیشتر مواظب خودتون باشید و موفق باشید.
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از تذکری که دادید. رعایت می کنم که غرور کاذب نداشته باشم. خیلی وقته رعایت می کنم، با این حال، حتما دارم که شما می گید.

  11. سمیرا منفرد

    خیلی هم پیچیده اش نکنید.عزراییل میتواند تنها بهانه ای باشد برای توجیه مرگ.مادر بزرگ خدا بیامرزم ،با همه کم سوادیش میگفت:بالاخره باید گردن یکی بندازیم دیگه.کی مظلوم تر از عزراییل؟
    فکر نمیکنم آوردن نام عزراییل جسم بخشیدن به او باشد.فرشته ها قوانین خلقتند.برای اینکه راحت تر این قوانین را زمینی کنیم نام برایشان برگزیده ایم.فکر کنید عزراییل نام قانون مرگ است.اشکالی دارد؟
    راستی باز سلام یادم رفت.سلام
    و ما هم یک عزیز را همین هفته پیش درست روز قبل از مراسم دکتر ستوده ، از دست دادیم.گویی امسال عزراییل پرکار شده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    و باعث اینکه من نتوانم به مراسم بیایم.افسوس
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله، خیلی ساده میشه به خیلی از سوال ها پاسخ داد. میشه نام قانون مرگ رو گذاشت عزرائیل. تفکر مادربزرگ مرحوم و دوست داشتنی شما، جای خودش، اما همه نباید مثل ایشون فکر کنند. باید جور دیگری هم نگاه کرد. و مت دوست دارم جور دیگری نگاه کنم، علاوه بر اینکه فلسفه مادربزرگ ها رو هم دوست دارم.

  12. الهام منصور

    منم فکر میکنم باید حرف زد. ولی باید در موردش فکر کرده باشیم و بریم دنبالش برای فهم بیشتر و خوب مسلماً نتیجه تحقیق میشه حرف و تبادل نظر
    اما وقتی برای تسکین یه مادر بهش میگن برو خدا رو شکر کن، شاید اگه پسرت زنده می موند به راه خلاف کشیده میشد و مایه ننگ!!! این دیگه به نظرم اظهار نظر بدون فکره…
    ……………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  13. کاظمی

    سلام
    چرا فکر میکنید، در دنیا و هستی، چیزی بجز انسان وجود ندارد؟؟
    چرا خود را مجبور می دانید که همه چیز را محصول فکر یا عمل انسان بدانید؟
    مرگ یک حقیقت است مثل بسیاری از حقایق جهان هستی که نه در قدرت انسان است که ایجادش کند (اصل مرگ را عرض می کنم نه کشتن یک انسان را که فرعون هم این دو را از هم تفکیک نکرد!) و نه در قدرت انسان است که نابودش کند.
    حقیقت اصلی این است که انسان موجودی ضعیف است که همه چیز در اختیار او نیست. مرگ هم یکی از این چیزهاست که خداوند (شما بخوان سرشت هستی) آن را از حیطه اختیار انسان ضعیف، بیرون قرار داده است.
    حال باز هم فکر می کنید انسان یا احمق است یا بزرگوار؟
    من که فکر می کنم انسان احمق است (چرا که خود را همه کاره جهان می داند درحالی که نیست)
    امیدوارم از صراحتم آزرده خاطر نشده باشید.
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از شما. چرا فکر کردید که باید آزرده خاطر بشم؟
    اما یک نکته بگم و اون اینکه، اصلا موضوعی که من مطرح کردم با هیچ یک از برداشت های دوستان هیچ مطابقتی نداشت. هیچ مطابقتی. برای این موضوع متاسفم که احتمالا نتونستم منظورم رو خوب بیان کنم. من از یک گونه روش تفکر انسان حرف زدم که موضوع مهمیه و اون جان بخشیدن و جسمیت دادن به یک مقوله است به نام مرگ.
    راستش دوست ندارم دیگه در این مورد بنویسم، چون اونچه گفتم فهمیده نشد.
    سپاس از شما.

  14. کاظمی

    البته باید یک نکته را عرض کنم: روش بد زندگانی ما در این روزگار، گناهش به گردن عزرائیل نیست!
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  15. کاظمی

    سلام. ولی فکر می کنم بنده حداقل تا حد کمی متوجه منظور شما شدم.
    به همین علت هم عرض کردم که اصلا درست نیست که تنها موجود جاندار (به معنی باشعور) رو انسان بدانیم.
    در نوشته شما یک خط مبحث شده است: مرگ که یک عمل است با نام فاعل آن مخلوط و یکی شده است در حالی که عامل مرگ به معنی باطنی آن (نه ظاهر مادی) حضرت عزرائیل (علیه السلام) یکی از چهار ملک مقرب خداوند است که موجودی جاندار و شعورمدار است.
    البته برای درک این مطلب باید چند مقدمه دیگر را مطالعه و دانست یکی اینکه جهان از خداوندی عالِم و دانا سرچشمه گرفته است و شعور جزوی جدانشدنی از این جهان است. دیگر اینکه جهان تک بعدی نبوده و لایه لایه است. آنچه در ظاهر می بینیم (مثلا تصادف یک موتور سوار بدون کلاه کاسکت) روی دیگری هم دارد که باطن آن است.
    از نوشته شما تنها یک برداشتش را قبول دارم و در مورد آن به شدت با مردمان زمانه سرجنگ دارم: بی دقتی می کنیم، به اندازه کافی تلاش نمی کنیم، علم را به خدمت نمی گیریم و … در نهایت که حضرت عزراییل علیه السلام، نتیجه طبیعی رفتار ما را به ما تحویل خواهد داد، با خیالی آسوده می گوییم عزرائیل جانش را گرفت! درحالی که نمی دانیم خداوند مأموریت حضرت عزرائیل علیه السلام را در بسیاری مواقع متناسب با اعمال و نیات ما تعیین می کند. معصوم علیه السلام می فرماید: چه بسیارند مردگان در قبرستان که مرگشان به خاطر گناه زودتر از آنچه که عجلشان بوده است، اتفاق افتاده است…
    (بابت اینکه فرموده بودید مایل به نوشتن در این مورد نیستید ولی باز هم بنده پرحرفی کردم، عذر می خواهم. منتها با گمان اینکه شما همچنان مبانی اسلام را قبول دارید، مروت ندیدم که بی احترامی به حضرت عزراییل علیه السلام را در نوشته شما به شما یادآور نشوم. هرچند باز تأکید می کنم که از زاویه بنده هم معترفم که گناه خود را به گردن ایشان می اندازیم و این خود خطایی بزرگ است)
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موفق باشید.

  16. پگاه

    سلام. ۵ ساله بودم بابام فوت کرد. من رو سر خاکش نبردن. عوضش یک مشت اراجیف به خوردم دادن. بابات رفته به آسمون پیش خدا… خدا چون دوستش داشته به فرشته هاش دستور داده بیاد پیش من… رفته تو بهشت جاش خیلی بهتر از اینجاست…..
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. خوب اون حرفا برای اون موقع خوب بوده.

  17. بهار

    آرش پیله رو اگر به کوچیک بودنش ببینی ۱۰۰ درصد با تو موافقم که هیچ بلکه مثل تو عصبانی هم میشم…
    کجای این دنیایی که داریم مثله اون پیله تنگ وتاریکه؟! اما منظور از من از پیله اون اتفاقیه که در اون می افته ! بالغ میشی، رشد پیدا می کنی و در یکی کلام با آن موجودی که اولش تو اون پیله قرار گرفتی تفاوتها می کنی!! حتی این رشد انفرادی هم نیست! همه مون در کنار هم با تاثیرات و تاثراتی که روی هم می ذاریم در کنار همیم تا هر کدوم رشد خودمون رو بکینم!

    و اما اون چیزی که اسمش رو گذاشتیم مرگ!!!
    به نظر من مرگ یه جور راه عبوره از یه فضا به یه فضای دیگه… مرگ انتها نیست فقط راه گذاره…. به یه فضای دیگه اما نه اون مدلی که قدیمها میگن بهشت و جهنم و این حرفها!!! بلکه فقط عبور ه!!!
    همون طور که زاییدن هم یه راه عبوره! برای جنینی که اول فقط چندتا سلول بوده و بعدش رشدش رو کرده و باید اون مرحله گذار رو طی می کرده….
    ………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  18. Masi

    از نظر من آدمها نه احمقن نه بزرگوار ……نه جان بخشیدن نه جسم دادن
    فقط از سر استیصال به واژگان پناه بردن….که صداش کنن مرگ …. زندگی!

    ولی این نظر من هیچ منافاتی با قلم زیبا و همیشه متفکر شما راجع به مسائل نداره. خیلی عجیب و عالی نوشتین.
    ………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. ارادت.

  19. لیلا

    سلام
    من که کلا معتقد به هیچی نیستم به قول مادرم میگه تو گاتوری هستی نه خدا ، نه پیغمبر ،نه روحی بعد از مردن، نه جبرئیل و……قبول نداری
    نظرم این است ادمی یکبار می میرد، نه اینکه یکبار زندگی میکند.

    تمام این حرفها نشات گرفته از دین است . دین اعتقاد مردم نیست، دین یک صنعت است، دستگاه نشر اکاذیب است.
    من این حرفها رو نگفتم ژان پل سارتر گفته و با او هم عقیده هستم و قبول دارم
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس بابت این اظهار نظر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *