مراسم چای با نشئگی دیوار

حتما ساعت‌های شنی را دیده‌اید که دوسرشان پهن و میانه‌اشان باریک است. همان‌ها که شن متراکم در بخش بالایی، از آن راه باریک می‌گذرد و در بخش پایینی تجمع می‌کند. با خودم اندیشیدم ذهن نویسنده و قلم نوشتن و متن نوشته‌شده بخش‌های مختلف همین ساعت شنی هستند. ذهن نویسنده پر می‌شود از افکار، بعد از راه باریک قلم، گذر می‌کند و نهایتا در یک متن نوشته شده، تجمع می‌یابد. همه‌اش چیزی نیست جز گذر زمان و نیاز به تخلیه شدن. نوشتن همچون زمین جاذبه دارد. جاذبه‌ی زمین است که شن را مجبور می‌کند از بخش بالایی به پایینی بیاید و جاذبه‌ی نوشتن است که افکار بالای دست را از طریق قلم به نوشته‌ای در زیر دست منتقل می‌کند.

دیدگاه‌ها

  1. غزال

    سلام استاد
    ذهنتان پر بار و قلمتان مثل همیشه شیوا…
    گاهی آدم غبطه می خوره به این همه تلاش و احساس و هنر شما..
    مثال شما همون درخت پر باره که ….

    موفق باشید و پایدار

  2. نوید خواسته

    وسوسه‌ی کاغذ سپید باز تو را می‌خواند…
    آن جاذبه که می‌گویی، توان جذبه‌ی همین بستر سپید کاغذ است که مدام آنچه در مخیله‌ات پنهان است به زیر می‌کشد استاد!
    ساعت شنی؛ همانندی بی‌نظیری است از خلق یک نوشتار…

  3. Masi

    دقیقا استاد……
    و این تداوم ریزش شن از راه باریک که هرگز خالی نمیشه.
    معجزه ی ذهن یک نویسنده هم همینه که هرگز خالی نمیشه .

    به نظر من قلم بین انگشتان شما و هنگام نوشتن ذهن شما “نشئگی ” رو تجربه می کنه! خوش به سعادت قلم.

    خیلی خیلی زیبا تشبیه کردین.
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. محبت دارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *