– میدانید کسی که خیام را به دنیای غرب معرفی کرد، ادوارد فیتز جرالد بود. میگویند فیتز جرالد هیچگاه در پی این نبود که اشعار خیام را رباعی به رباعی ترجمه کند، بلکه میخواسته یک روز فرضی از زندگی او را شرح دهد و بر اساس همین طرح بود که برخی از اشعار خیام را انتخاب و ترجمه کرد. جالب این که حتی در برخی از موارد چند رباعی را با هم مخلوط کرده و ترجمهای آزاد ارائه داده است.
به هر حال از این نوشتار هدف دیگری دارم. برای اینکه منظورم را درک کنید سناریوی یک روز فرضی زندگی خیام از دیدگاه فیتز جرالد را بخوانید:
خورشید طلوع میکند و میکده باز میشود. خیام هشیار و متفکر است، بهتدریج در بحر تفکر فرو میرود و همزمان شراب مینوشد. از فناپذیری زندگانی و عجز عقل بشر از حل معمای هستی و بسی مشکلات و ناگواریهای دیگر متاثر است. خشمناک میشود، عاصی میشود و به بیان اندیشهها و احساساتش میپردازد. بعدتر مستیاش فرو مینشیند. شب فرامیرسد و ماه طلوع میکند، خیام در دریای اندوه غوطهور و در پایان مشغول وصیت کردن است.
تا این را خواندم با خودم گفتم چرا ما امروز از این سناریو فیلم نمیسازیم. سوژهی بسیار جالبی است. البته میدانم که نمیتوان این فیلم را در ایران نمایش داد، ولی میدانم چه اثر قابل توجهی در محافل بینالمللی و مخصوصا در کشورهایی که خیام و اندیشههایش را میشناسند، خواهد داشت.
بعد از این فکر، سعی کردم مضامین تصویری فرضی زندگی خیام را از دل ترانههایش بیرون بکشم. آنچه در زیر میآید بخشی از این تلاش است که فقط از ترانههایی انتخاب شدهاند که از خیام به ما رسیدهاند نه ترانههایی که به او نسبت داده شده و در آنها شک وجود دارد.
دکوپاژ:
– کوزهی شراب
– جام مِی
پرسوناژ:
– عاشق زار
– با موی سپید قصد مِی خواهم کرد
– پیمانهی عمر من به هفتاد رسید / این دم نکنم نشاط، کی خواهم کرد؟
– با لاله رخی اگر نشستی، خوش باش
– با این همه دانش خود شرمم باد / گر مرتبهای ورای مستی دانم!
– از جرم گِل سیاه تا اوج زحل / کردم همه مشکلات گیتی را حل
لوکیشن:
– کنج خراب
– میخانه
– کارگاه کوزهگری
– لب جوی
جلوههای ویژه:
– هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین / آن مردمک چشم نگاری بوده است
– از هر مژه ناودان خون است روان / گر من مژه را بر هم زنم، طوفان است
– گاوی است در آسمان و نامش پروین / یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت بگشای ای اهل یقین / زیر و زبر دو گاو مشتی “خَر” بین
پلان:
– کاین سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو برخواهد رست
– ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
– شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ / آن جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
– اول سه طلاق عقل و دین خواهم گفت / پس دختر رز به زنی خواهم کرد
– یک قطرهی آب بود و با دریا شد / یک ذرهی خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست؟ / آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
– خشتی که ز خاک تو بخواهند زدن / دیوار سرای دیگران خواهد بود
– نرم نرمک باده خود و چنگ نواز
– با دلبرکی تازهتر از خرمن گل / از دست مده جام می و دامن گل
– بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده
– سرمست به میخانه گذر کردم دوش / پیری دیدم مست و سبویی بر دوش
– در کارگه کوزهگری رفتم دوش / دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
– برگیر پیاله و سبو ای دلجوی / فارغ بنشین به کشتزار و لب جوی
پلان / دیالوگ:
– ابریق می مرا بشکستی ربٌی / بر من در عیش را ببستی ربٌی
بر خاک بریختی می گلگون را / خاکم به دهان مگر که مستی ربٌی
– بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی / سرمست بدم چو کردم این اوباشی
با من به زبان حال میگفت سبو / من چون تو بدم، تو نیز چون من باشی
– از کوزهگری کوزه خریدم باری / آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود / اکنون شدهام کوزهی هر خماری
پینوشت: به نظرم دو بیت آخر یکی از زیباترین داستانکهای کوتاه دنیاست.
دیدگاهها
واقعا افکارتون لذت بخشه
دیالوگش محشره.
اگه بشه عالی خواهد بود
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
سلام
فکر میکنم یه رابطه ای بین : از کوزهگری کوزه خریدم باری / آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
و
درکارگه کوزه گری رفتم دوش / دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
استنباطم اینه که در هر دو این ابیات به یه نحوی داره کنایه داره از گذر عمر و نحوه ی گذرانش و فراز و نشیب های زندگی …
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام
طرح خوب و جذابیه
فقط نفهمیدم که اگر دیالوگه بین خیام و کیه؟ و پاسخ ها چه هستند؟
اگر مونولوگه بر انگیختنش چطوری و از چه طریقیه؟
فضایی که جرالد ترسیم می کنه مثل نمایش نامه های کلاسیک اروپاست. مثلاً صحنه گفتگوی فاوست و خدا
شما هم همچین فضایی رو متصورید؟
دیگه این که شاید دید اروپایی و مقایسه گر بین خیام و آریستیپوس کلاً روی شناخت خیام از اون دریچه تاثیر گذاشته باشه و حتی انتخاب ها رو هم اندکی جهت داده باشه. فکر می کنم تعیین این که آیا می خواهید دید ایرانی داشته باشید یا غیر ایرانی و برای کدام مخاطب در تصویر فضا تاثیر داشته باشه؟
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. هنوز هیچ طرح خاصی در ذهنم شکل نگرفته. فقط ابیاتی که دارای ارزش تصویری هستند رو انتخاب کردم. فعلا اینو تو ذهنم نگه می دارم تا موقعش فرا برسه و پخته بشه.
سلام. چه سناریوی جالبی ساختی. اگه نیاز به هنرپیشه زن داشت من خیلی دوست دارم بازی کنم. میشه فیلم رو به صورت زیرزمینی در ایران ساخت.
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. من نمی دونم شما کدوم یکی از دوستان هستی تا بخوام به عنوان هنرپیشه انتخابتون کنم.
سلام
چطور میشه مطمئن شد چه رباعیاتی مال خودشه و کدوماشو بهش نسبت میدهند، منبعی هست ؟ شنیده بودم صادق هدایت رباعیات واقعیش را جمع کرده بوده و فکر کنم شاملو هم همینطور
چندتاییش هست که من عاشقشم مثل
گر می نخوری طعنه مزن مستان را /بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می مینخوری/صد لقمه خوری که می غلام است آنرا
یا
هر سبزه که بر کنار جویی رسته است/گوبی ز لب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا بخواری ننهی / کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
انقدر این مطلبودوست داشتم که هیجان زده شدم . چه خوب که نوشتید.
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. کتاب هایی هست که ابیات اصلی و منتسب به خیام را جدا کرده اند. موفق باشید.
با سلام واحترام
من میدونم این ایده خام می ماند.
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
http://www.mellatonline.ir/index.php/society/40-news/261-l-r——-
رسم دیرینه زن شاهی یا ورف چال
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام به شما: “استاد فرهیخته”، بامطالعه نوشته های شما،زمانی را، به خودم اختصاص دادم، تا هوشیارانه، به رباعیات خیام تفکر کنم.ازاین جهت،ازشماسپاسگذارم. همچنین،ازابیاتیکه دارای ارزش تصویری فرضی زندگی خیام است و توسط تلاش شما وبااشتیاق جدی، از سوی شما ارائه گردیده است، ممنونم. وازاینکه،روز به روز،مطالب پربارتری برای مخاطبان خویش، یادآور میشوید،خوشحالم. ترانه های خیام، برایم بسیار دوستداشتنیست. احساس میکنم،روحم را نوازش میدهد. و نیز،گفتگوی دونفره زیبای خیام، توجه ام رابه خود جلب کرد. نمی دانستم، مخاطب خیام کیست؟ آیاخداست؟ آیاکوزه گراست؟ آیا یک انسان دیگریست؟ …. ازنظرخیام: زندگی حالتیست، بین مستی و هوشیاری. که درهشیاری، خوشیهایی پنهان است و درمستی و بیخبری، عقل ،دچار نقصان میشود. و اینکه، توصیه خیام: انجام کارهاییست که سود بخشند، چراغ ضمیرانسان را روشن و خاطرآدمی را شاد میکنند. وای! خیلی علاقه مندم، به “توصیف خصایص کلام خیام”…. او دائم الخمر و لذت پرست نبود و میخارگی را سفارش نمیکرد. شاید، او یک صوفی کامل بود،تفکراتش درمسائل فلسفی است. ازجمله: اسرار اذل ، رازوجود آفرینش و معمای هستی. او معتقداست به قضا وقدر وسرنوشت. که انسان، ازخاک آفریده شده و یک عمری زندگی کرده و درنهایت ،طعم مرگ رامیچشدومیمیرد.و دوباره به خاک برمیگردد. و کوزه گر است که،ازخاک انسان، کوزه درست میکند.ازنظرخیام فیلسوف،هستی وپیدایش، در مرگ و نیستی تجلی مینماید. و راه زندگی، به سرزمین مرگ منتهی میشود. یعنی، سرانجام آدمی، درخاک تیره جای گرفتن است، که خود، سرمنزل مبهم و مرموزیست.و این ابهام و رمز، ارزشی ندارد.اوازمرگ بیمی نداردتاجائیکه، پیدایش ونیستی، با مگسی مقایسه میشود. بقولی: ازدرد،سخن گفتن و از درد، شنیدن بامردم بی درد، ندانی، که چه دردیست!
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. موفق باشید.
داش آرش سلام. دستور بده خدمت میرسم. بعد ببین به کار هنرپیشگی میخورم یا نه.
اگه بخوای از دوستان انتخاب کنی که میگن پارتی بازی کرده
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. آره، بهتره اول بشناسم شما رو.
وقتی پانزده سالم بود و آتش می باراندم و هیپکس از شیطنتهایم در امان نبود پدرم کتاب خیام را بهم داد و در ازای هر رباعی که حفظ میکردم یک جایزه داشتم…..پدر فکر میکرد من با حفظ کردن خیام آدم میشوم….خیام را حفظ کردم و جایزه ها را هم گرفتم ولی آدم نشدم…….گذشت و گذشت تا دوسال پیش که سرینگر بودم و در جستجوی یک هتل قایقی در دریاچه دال….مرد قایقران از من پرسید کجایی هستی و جواب دادم ایرانی…..هل هله کنان و دست افشان منو به سمت یک قایق هتلی برد و بهم گفت اینجا برایت یک شگفتی دارم!!قایق تمیز و اشرافی بود با شبی دو هزار و پانصد روپیه!اما در لابی هتل قایقی یک تابلو بود از خیام که کنار تابلو هم یک رباعی از خیام بود که همیشه با خودم زمزمه میکردم…و زیر تابلو هم یک کوزه شراب سفالی….یاد پدر افتادم و اینکه همیشه ازش دورم و کلی برایش فیلم گرفتم……خیام مدتی در کشمیر بوده و نسل به نسل برای هم تعریف کرده اند….این خیام هم عجب اعجوبه ای بوده هر جا خبری از بهشت بوده سرک کشیده!!!!!!
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. داستان جالبی بود. سپاس.
درود و سپاس خدمت استاد بزرگوار
من مولود عبداللهی دانشجوی فوق لیسانس بازاریابی گردشگری دانشگاه سمنان هستم موضوع پایان نامم رو گردشگری رویداد ها با تاکید بر رویدادهای ادبی انتخاب کرده بودم ولی با دیدن مطالب شما تصمیم گرفتم سطح وسیعتر و همون گردشگری ادبی رو برای پایان نامم کار کنم
و فکر میکنم شما یکی از بهترین کسانی باشین که در این زمینه می تونه کمکم کنه…با آقای دکتر آذر هم صحبت کردم و اگر مشکلی پیش نیاد ایشون به عنوان استاد راهنمام انتخاب میشند…آقای نورآقایی می تونم رو کمکتون حساب کنم؟
……………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی ممنون از توجه شما به گردشگری ادبی. هر کمکی از بنده بربیاد در خدمت شما خواهم بود.
سلام
من دارم در مورد تاثیر خیام بر ادبیات غرب تحقیق می کنم میشه لطفا کتابی توصیه کنید یا اطلاعاتی در این زمینه به من بدید؟ ممنون
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. فکر کنم کتاب در این زمینه خیلی زیاد باشه. بهتره عنوان خیام رو با کلیدواژه های مربوط، در اینترنت به زبان انگلیسی جستجو کنید. اما کسانی مثل “آرتور کریستین سن”، “ژیلبر لازار”، “ارنست رنان”، “باربیه دومینار”، “ویلیام جکسن” و خیلی های دیگر در مورد خیام مطلب نوشته اند.
با سلام مجدد طبق تحقیقات من بیت
ابریق می مرا شکستی ربی/ بر من در عیش را ببستی
که شما هم در بالا ذکر کردید، جزء اشعار خیام نمی باشد و به ایشان نسبت داده اند
می خواستم نظر شما هم بدونم ایا واقا این بیت از خیامه؟
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. متاسفانه جواب سوال شما رو نمی دونم.
امسال هم این ایده رو در ذهنم تصویرسازی کردم…بزرگداشت خیام پیشاپیش گرامی باد
…………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما.
تکمیل بود، بر دل و جان می نشست، همه ی اجزا رو داشت، دقیق و در جای خود…معرکه بود ، معرکه!
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از شما.