باز هم در رابطه با کتاب “دو بال یک بلبل”

“دو بال یک بلبل” کتابی است که در سال ۲۰۱۱ در استرالیا چاپ و منتشر شد. این کتاب پنجره­ای است به زندگی و فرهنگ ایران. خلاصه­ای است از گفتارهای فرهنگی میان دو نسل از دو فرهنگ مختلف.

کتاب­هایی که امروزه در رابطه با سفر به ایران نوشته می­شوند معمولا کتاب­هایی هستند که با قلم یک نویسنده­ وطنی و ایرانی نکاشته شده و یا به قلم یک نویسنده معروف و یا غیر معروف خارجی. اما کتاب “دو بال یک بلبل” اثری است که ایران را از زبان دو نفر با پیشینه فرهنگی متفاوت روایت می­کند و همین موضوع یکی از اصلی­ترین ویژگی­های کتاب به شمار می­رود.

“دو بال یک بلبل” ثمره شیرین سفر سه هفته­ای به نقاط مختلف ایران است که محمدرضا میرخلف زاده، راهنمای گردشگری ایرانی و خانم Jillian Worrall نویسنده سفرنامه و راهنمای گردشگری نیوزیلندی در اسفند ماه ۱۳۸۶ با همراهی راننده­ای به نام رضا بایرامی در ایران انجام دادند.

محور اصلی روایت این کتاب کاروانسراها و نقش ارزنده آن­ها در تبادلات فرهنگی جاده ابریشم است. مسیر سفر به نحوی در این کتاب انتخاب شده تا خواننده علاوه بر بازدید از شهرها و روستاهای مختلف در ایران، سری هم به این شاهکارهای ارزنده و باشکوه معماری ایرانی یعنی کاروانسراها بزند و با کارکردهای مختلف آن­ها آشنا شود. به عبارت دیگر در این کتاب علاوه بر اهمیت کاروانسراها از دید معماری و زیبایی شناسی، به کارکرد اجتماعی آن­ها در تبادلات فرهنگی میان مردمان مختلف از گوشه کنار دنیا توجه ویژه­ای شده است.

آداب و رسوم، غذاها و فرهنگ عامه ایرانی در قالب سفرنامه و با روایتی متفاوت و داستان گونه برای خوانندگان کتاب تصویر می­شود. هر فصل کتاب با شعر یا گفته­ای از شاعران کلاسیک و یا معاصر ایران آغاز می­گردد که مشوق خواننده در پی­گیری مطالب هر فصل است. مفاهیمی همچون زیارت عتبات عالیات، مهمان­نوازی ایرانی، گلاب و نقش آن در آشپزی ایرانی، ازدواج، احترام به بزرگان و … از جمله مفاهیمی است که در این کتاب به صورت غیر مستقیم و در لابه­لای گفتگوهای “جیل” و “رضا”، و یا بحث و گفتگو با اهالی هر شهر به خوانندگان کتاب -که در درجه اول مخاطبانی خارجی و کمتر آَشنا با فرهنگ ایرانی هستند- معرفی می­شود.

این کتاب در سال ۲۰۱۱ در استرالیا منتشر شد و تصویری واقعی و متفاوت از مردم و فرهنگ ایران را به خواننده خارجی ارائه نمود. “دو بال یک بلبل” تاثیر غیر قابل وصفی در معرفی ایران به گردشگران استرالیایی و نیوزیلندی داشته است و بسیاری که قبلا هیچ تصوری از زیبایی­های ایران نداشته­اند را به سفر به ایران واداشته است. به­طوریکه در زمانی که تعداد گردشگران ورودی به ایران به شدت کم شده بود چاپ این کتاب سبب توجه بیشتر مردم در استرالیا و نیوزیلند نسبت به سفر به ایران شد. همچنین باعث شد تا علاوه بر افرادی که به صورت انفرادی پس از خواندن این کتاب تصمیم به سفر به ایران گرفتند، دو گروه بزرگ نیوزیلندی در سال­های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ به همراهی نویسنده کتاب خانم ورال به ایران سفر نمایند و پس از سفر همچون سفیرانی فرهنگی بازدید از ایران را به دوستان و آشنایان خود پیشنهاد نمایند. جالب­تر این­که مسیر سفر این گردشگران همان مسیری است که آقای رضا میرخلف و خانم ورال در سال ۱۳۸۶ در ایران طی نموده­اند.

خاطره­ای بعد از انتشار کتاب:

در هتل عباسی اصفهان منتظر گروه نیوزیلندی در لابی بودم که جهت بازدید از جاذبه­های گردشگری اصفهان حرکت نماییم. در این هنگام Val، یکی از افراد گروه دوان دوان همراه با یک پیرمرد خارجی که موی سفید و پرپشتی هم داشت به طرف من آمد و با یک شور و هیجان وصف ناشدنی وی را به من معرفی نمود و گفت که به طور اتفاقی دیروز در میدان نقش جهان با وی آشنا شده است. پس از گفتگوهای اولیه با پیرمرد که نامشMack بود، وی به کتابی اشاره کرد که توسط یک نیوزیلندی و یک ایرانی نوشته شده و الهام­بخش وی در سفر به ایران بوده است. Val با کمال تعجب می­گوید نام آن کتاب چیست و آقای Mack که مشخص بود فصل به فصل کتاب را خوانده است گفت: “دو بال یک بلبل”

پیرمرد ادامه می­دهد که آیا چیزی درمورد این کتاب  می­دانی؟ و خانم Val با تعجبی همراه با افتخار می­گوید: “نه تنها آن کتاب را می­شناسم و آن را دو بار خوانده­ام بلکه با نویسندگان آن ۳ هفته است که سفر می­کنم”

پیرمرد آن­قدر خوشحال شده بود که کتابش را به لابی هتل آورده بود و به سایر اعضای گروه نشان می­داد.

از آن جالب­تر حضور کاملا اتفاقی آقای رضا بایرامی (راننده خوش برخورد و مهربانی که در طول سفر در سراسر کتاب از ایشان نام برده شده و با نام رضا B یا رضای شماره ۲ در کتاب از او یاد می­شود و یکی از شخصیت­های اصلی داستان در کتاب است) در هتل بود. او برای همراهی دو نفر توریست آلمانی در هتل عباسی اصفهان حضور داشت.

در نهایت یک عکس یادگاری با رضا بایرامی، پیرمرد استرالیایی، خانم جیل ورال و من در حیاط هتل انداختیم که نظر همه را جلب نمود.

این روزها در زمینه برنامه­ریزی و اجرای تورهای مختلف فعالیت می­کنم ولی تصمیم گرفته­ام تا کار ترجمه این کتاب را آغاز کنم.

محمدرضا میرخلف زاده

پی­نوشت: این هم از خبر منتشر شده در خبرگزاری مهر در رابطه با این کتاب:

http://www.mehrnews.com/detail/News/2187184

دیدگاه‌ها

  1. سمیه

    سلام
    دلم میخواد این کتاب رو بخونم. احساس میکنم باید کتاب جالبی باشه
    ………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موافقم.

  2. فریبا

    سلام
    چه جریان قشنگی ایجاد شده… یاد اون آزمایش فیزیک افتادم که اولین ضربه رو که به اولین آونگ میزنید این جنبش به سایر آونگها منتقل میشه و در نهایت شاهد رقص زیبایی از پویایی و جنبش هستیم… امیدوارم سایر سفرنامه های گمنام هم معرفی بشن و همچنین سفرنامه های جدیدی نوشته بشن… درود بر شما…. و درود بر افرادی مثل اقای میرخلف زاده که قصد کردن کتاب رو ترجمه کنن.امیدوارم موفق باشن.
    راستی شما قصد ندارید سفرنامه های خودتونو، در دنیای حقیقی مکتوب و منتشر کنید؟ کتاب بسیار جالبی میشه و ضمنا در راستای ایده ی خودتون برای رواج سفرنگاری هست. روی من حساب کنید . بر دوام باشید.
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. راستی قصد ندارم که سفرنامه هایم را در دنیای حقیقی مکتوب کنم. همین جا خوبه. ضمنا ارادتمندم.

  3. Masi

    کتاب ها چه می کنن !
    ما به قدرت ِ کتابها باور نداریم وگرنه هم بیشتر کتاب می خوندیم، هم برای نوشتن کتاب ها دست دست نمی کردیم.
    فکر کنم شما معجزه ی کتاب ها رو دیدین، که این همه کتاب دارین و خوندین هم برای نگاشتنش این همه تلاش می کنین.

    خدا قوت منو بپذیرین جناب نورآقایی.
    ………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. بزرگوارید. سپاس از محبت شما.

  4. لیلا

    سلام
    جسارت نباشه پس جرا عکس را در سایت نگذاشتید؟؟!

    حال کتاب ترجمه فارسی اش تمام شده واسه خریداری؟؟؟
    …………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. متن رو من ننوشتم. نویسنده کتاب نوشته. فکر نکنم هنوز کتاب ترجمه شده باشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *