اوضاع و احوال ایران امروز در اندیشه‌های دیروز

بخشی از «جاماسب‌نامه» را انتخاب کرده‌ام و برایتان می‌نویسم. خودتان با حال و هوای این روزها تطابق دهید.

پس مردمانی در این روزگار باشند که همگی پیمان شکن شوند.

یکی با دیگری کین و رشک و دروغ ورزد.

مردم به ناراستی و دروغ بازگردند و هر آن‌چه گویند و کنند، خودشان را سودمندتر باشد.

و از ایشان رفتار درست دور باشد.

و مرگ ناهنگام بسیار شود.

و مردم پست و ناپیدا به پیدایی رسند.

و فریب و شهادت ناراست و دروغ بسیار شود.

و مردم بسیاری به تبعید و غربت روند و به سختی افتند.

و هوا آشفته شود و باد سرد و گرم بوزد.

و زمین را لرزه و تباهی باشد و ویرانی بسیار کند.

سوار، پیاده و پیاده، سوار شود.

برنا زود پیر شود.

و هر کسی کاری کند که آن دیگری نپسندد.

در آن روزگار بد، مردم را مهر و آزرم نباشد.

و… این را نیز به تو گویم که در این روزگار بد، آن به که کسی از مادر نزاید، یا که بمیرد تا چنین بدی و ویرانی را نبیند.

دیدگاه‌ها

  1. فرهنگيان

    سلامی دوباره
    این بهترین مطلبی است که تا به امروز خوانده ام و ممکنه حرف دل خیلی افراد باشه.
    فکر کنم اگر زادن و مردن در دست خودمون بود، انسانهای زندۀ کمی باقی میموندن ولی حداقل این حسن بود که همۀ زندگان یکدست و یکرنگ بودند .
    بسیار،بسیار و … زیباست.
    موفق باشید

  2. N

    سلام
    تصور می کنم با توجه به پیشرفت تکنولوژی بشه این ” جاماسب نامه ” رو تکمیلش کرد . در صورت امکان میشه بفرمایید از کجا میشه متن اصلیش رو پیدا کرد؟ جستجوی اینترنتی نتونست خیلی کمکم کنه.
    با آرزوی بهترین ها

  3. مهدی فتوحی

    فردوسی:

    نهان گشت کردار فرزانگان
    پراکنده شد کام دیوانگان
    هنر خوار شد جادویی ارجمند
    نهان راستی آشکارا گزند
    شده بر بدی دست دیوان دراز
    به نیکی نرفتی سخن جز به راز
    ….
    بیا ببینم نظرت دراین باره چیست.

  4. سیما

    سلام
    بیشتر اوقات گفته هایی که ما از نیاکانمان وام داریم در روزگار ما هم صادق است.
    نیاکان ما عالمانه ترین میراث را برای ما گذاشتند اما ای وای بر ما که این روزها جهلمان را در تاریخ آیندگانمان می نگاریم!
    به گواهی تقویم امروز روز جوان است و من این روز بیش از همیشه سرگشته و بغض آلود پی جوانی ام گشتم و در آخر به جوانی مبهمم روزش را تبریک گفتم!!!

  5. ...

    امروز اینچنین، تداوم دیروز آنچنان ماست…
    فرقی نکرده ایم… پیش نرفتیم، که فرو رفتیم.
    بشر، بیمار است. بیمار لاعلاج، بیمار ابدی که برای خودفریبی، به او آموخته اند که حقایق را نبیند، به او آموخته اند که به حقایق بگوید: “دید منفی” ، بگوید: “افسردگی”، به سادگی و متانت بگوید: “ساده لوحی، هالو منشی”، به راستی و درستی بگوید :”خریّت” “فرصتی برای سواری گرفتن”. به “لطف مکرر” بگوید: “حق مسلم”. “سپاسگزار” نباشد که محبت
    بی چمداشت “وظیفه” است.
    “تن پروریش” را با واژه “ریاست” مشروعیت ببخشد. به دست خودش برایش “خدایی” بسازند که غارتش کنند، که به ریش حماقتش بخندند، که استثمارش کنند، که سرگرمش کنند، که خرش کنند تا به یغمایش ببرند. خدایان آفریقا، خدایان آسیا، خدایان هند، خدایان خاموشِ کور… خدایان زاده ی ظلمت، خدایان نجات دهنده نیستند. و… و … و…

    آدمی نه در عالم خاکی، نه در هیچ کجای دیگر به دست نمی آید. آدمی در همه جا هست و در هیچ کجا نیست.

  6. سمیه

    به نظر من علت تمام مشکلاتی که در جامعه ی ما وجود داره در این یک جمله خلاصه میشه:

    ندانی و ندانی که ندانی و نخواهی بدانی که ندانی . . . .

  7. سیما سلمان‌زاده

    😐😯😢
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  8. لیلا

    سلام
    این روزنوشت را سال ۸۸ نوشتی چه جالب حال و روز امروزمان را گفته خیلی عجیب و دلهره آور واسم بود
    ………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. تکرار تاریخ.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *