آقا…

نمی‌دانم به چه چیزی باید سوگند بخورم، اما واقعا احتیاج دارم سوگند بخورم.
و اما،
به ؟؟؟ سوگند، کتاب‌هایی هست که قبل از مرگ باید آن‌ها را خواند.
به طور مثال، جلد پنجم فرهنگ نمادها کتابی بود که من سه سال تمام منتظر چاپش بودم تا این‌که چاپ شد و خواندمش، قبل از این‌که بمیرم.
اکنون هم سه سال می‌شود که منتظر چاپ جلدهای بعدی کتاب “فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی” هستم. امیدوارم قبل از مرگ به دستم برسد.
و اکنون اتفاقی بسیار خوشایند…،
چند سالی می‌شود که به همه‌ی قبرستان‌های ایران سَرَک می‌کشم و انواع مزارها و نمادهای مربوط به آن‌ها را بررسی می‌کنم. امروز کتابی به دستم رسید با عنوان “گرگان و استرآباد: سنگ‌مزارها و کتیبه‌های تاریخی”، نوشته‌ی اسدالله معطوفی، انتشارات حرفیه.
۱۰ دقیقه وقت کردم که صفحات این کتاب را به آرامی ورق بزنم و در همان حال می‌دیدم خودم را که نشئه می‌شوم. خون به آرامی در رگ‌های مغزم در جریان بود. چه لذتی داشت، همچون نگاهی به دوردست.  
آقا این کتاب حجت را بر من تمام کرد، کاری که من در حال انجامش بودم را قبلا به انجام رسانده بود. آقا من امروز نفس راحتی کشیدم. آقا من امروز خوشحالم.

دیدگاه‌ها

  1. شراره

    لوبسانگ رامـپـا می نویسد:
    »در تبت علمی است که پس از فرا گرفتن آن به “آکاشیک” —> صحیفۀ عالم هستی، کتاب زندگی جهان، دست می یابیم
    در” آکاشیک” هر اندیشه ای که در سراسر گیتی در جریان است، وجود دارد
    از حقیقت و مفهوم برگ برگ کتاب هایی که تا کنون نگاشته شده
    و نهان هر رخدادی که تاکنون به وقوع پیوسته است«
    رامـپــا می نویسد:
    دست یافتن به “آکاشیک” کاملاً شدنی و منطقی است، امـــا پس از سیــرِ سلوکی که علمش را در تبت یاد می کند، که نهایتاً روشن ضمیران و نهان بینان، آنانی که برخوردار از پاکی و صفای باطنیِ مطلق هستند به آن دست می یابند

    این هم نظری است..
    اما چه جالب است ! حتی فکر به همچون مخزن اطلاعاتی هم هیجان انگیز است !!!

  2. تندیس

    هر کسی کتاب خودش رو می نویسه،شما میتونی کتاب قبلی رو کاملتر کنی یا نگاه عمیق تری
    داشته باشی.در مورد یک سوژه چندین کتاب نوشته میشه چندین فیلم ساخته میشه ولی ممکنه یکی بدرخشه.تو باید خوشحال باشی ولی به این علت که مسایل سهل الوصولتر، تو یه کتاب دیگه اومده و حالا تو به عمق اون میپر دازی.بخش مهم اما سختش!

  3. سمیرا یحیایی

    گفتم دیگه کامنت نمی زارم اما خب، توی ادبیات هم چیزی به اسم توارد داریم که مثلا شاعری جمله ای رو می نویسه و بعد در یک جای دیگه ی دنیا شاعر دیگه ای همون سطر انتزاعی رو تصویر می کنه که تو حتا توی نقاشی های سورئال و حتا سکانسی از یک فیلم هنری و حتا کابویی اون تصویر رو می بینی چند سال پیش تو جلسه شعر لاله یه حسن آذری نامی بود که شعری خون با این جملات که: و در سپیده دمی که بوی لیمو می دهد،زنان رخت های سیاه شوهرانشان را چنگ چنگ چنگ می زدند که یکی می گفت شاعری ایتالیایی هم عین این سطر رو داره ، به هر حال این شادی تو من رو یاد این ماجرا انداخت من جای تو بودم می رفتم اون نویسنده رو می دیدم لابد کلی بیشتر از بقیه باهاش حرف داشتم…

  4. زهره

    استاد،از این بله بعد می تونی پیش از نوشتن هرکتابی به سایت خانه کتابketab.ir مراجعه کنی یا با بخش اطلاع رسانی شون تماس بگیری.کافیه موضوع رو مطرح کنید تمام کتاب هایی که در ارتباط با اون موضوع منتشر شده رو با جزییات به شما معرفی می کنن…اما هرکس دیدگاه خودش رو داره

  5. سیما سلمان‌زاده

    آقا شما همیشه خوش باشید!😁
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *