مرگ انکیدو:
بعد از کشتهشدن نرگاو آسمانی، خدایان (انو، انلیل و شمش) جلسهای برپا کردند و به مشورت نشستند که کدامیک از پهلوانان، (انکیدو یا گیلگمش) سزاوار مرگ است.
در ادامهی داستان متوجه میشویم که انکیدو رویای وحشتناکی دیده آن را برای گیلگمش روایت میکند و هر دو درمییابند که خدایان قصد جان انکیدو را کردهاند.
“و هم در آن روز که نقش خواب بر او آشکار شد سرنوشت رویا به حقیقت پیوستن آغاز کرد.”
بعد از آن، انکیدو دوازده روز در بستر بیماری میافتد و نهایتا جان میدهد.
“انکیدو دیگر سر برنهآورد و قلبش، چون گیلگمش دست بر آن نهاد، دیگر نمیتپید.” (گیلگمش، احمد شاملو)
بعد از مرگ انکیدو، گیلگمش ناله و زاری بسیار میکند و سر به بیابان مینهد.
در این بخش از اسطورهی گیلگمش، چند موضوع را میتوان مورد بررسی قرار داد:
۱- در ابتدای داستان دیدیم که خدایان انکیدو را برای مبارزه با گیلگمش به وجود آوردند تا از قدرت روزافزون گیلگمش بکاهند. اما در اینجا میبینیم که آنها به مرگ انکیدو راضی میشوند و نه به مرگ گیلگمش، در صورتی که عاقلانهتر این بود که برای مرگ گیلگمش فکری بکنند.
تفسیر این موضوع میتواند اینگونه باشدکه از بین بردن گیلگمش به سادگی امکانپذیر نیست، چرا که “یک سوم گیلگمش، آدمی و دو پارهی دیگرش، خداست.” از طرفی گیلگمش پهلوان اصلی داستان است و از ابتدا تا انتها باید حضور داشته باشد، اما انکیدو با حضور گیلگمش است که اهمیت دارد نه به ذات خویش. از طرفی به نظر میرسد نابودی گیلگمش بعد از مرگ انکیدو آسانتر خواهد بود. چنانکه بعدا میبینیم گیلگمش بعد از مرگ انکیدو افسرده و مضطرب و اندیشناک آوارهی دشتها میشود.
۲- متوجه شدیم که انکیدو ۱۲ روز در بستر بیماری میافتد و بعد جان میسپارد. وجود عدد ۱۲ در اینجا قابل توجه و احتمالا نماد یک دورهی کیهانی است. به طور مثال دورهی کیهانی در دین زرتشتی ۱۲۰۰۰ سال و سال ایرانی و بینالنهرینی نیز ۱۲ ماه است.
قبلا گفتیم که شاید مرگ نرگاو آسمانی حکایت از پایان یافتن یک دورهی کیهانی باشد. اگر این حدس درست باشد میتوان باز هم حدس زد که بعد از اتمام دورهی شکار، دورهی دیگری (دورهی شهرنشینی) آغاز شده و انکیدو که نمایندهی دورهی شکار است باید نابود شود. سفر انکیدو از جنگل به شهر «اوروک» نیز اتصال دورههای کیهانی به یکدیگر را بازگو میکند. دیدیم که انکیدو جنگل را ترک کرد و به شهر روی آورد و این خود نماد این است که دورهای که انکیدو متعلق به آن است رو به افول نهاده است.
۳- گیلگمش به همراه انکیدو مبارزههای بسیاری کردند و در همهی آنها پیروز شدند، اما نتوانستند بر سرنوشت محتوم غلبه کنند. در همهی داستان شاهد هستیم که رویاها به سرعت تفسیر میشوند و از دست پرقدرتترین آدمیان (و حتی نیمهخدایان) کاری ساخته نیست. این موضوع خود از باورهای سرزمینی که خاستگاه این اسطوره است حکایت میکند. در سرزمینی که حماسهی گیلگمش در آن شکل گرفته، تسلیم سرنوشت شدن امری بسیار عادی است. چنانکه گیلگمش به انکیدو میگوید: “ای رفیق من! رویای تو به حقیقت مبدل میشود. تقدیر دگرگونی پذیر نیست.” و جالب این است که به محض اینکه انکیدو رویای مرگ خویش را میبیند در بستر بیماری میافتد و بدون هیچ تلاشی تن به مرگ میسپارد.
دیدگاهها
سلام ،
تا به حال فکر کرده اید که کتابش کنید ؟ اگر جای شما بودم بقیه اش را این جا نمی نوشتم …
با آرزوی بهترین ها
سلامی دیگر
داستان جالب تر شد(ارتباطش با اعداد و نجوم)
پس میتوان خلقت گیلگمش و انکیدو و سرنوشت آن دو را درس دانست برای امروزیان و مردمان فردا و اینکه نهایتا این مطلب را بپذیریم که از تقدیر گریزی نیست. درسته؟
و اینکه نهایتا شر بر خیر فائق می آید!!!
موفق باشید.
………………………………………………
جواب: مردم بینالنهرین و ایران به سرنوشت معتقدند و این موضوع دلیل بسیاری از اعتقادات مردمی و حتی روشهای حکومتی بوده است، ولی به نظر من دلیل نمیشود که قبول کنیم “از تقدیر گریزی نیست.” این فقط اعتقاد مردم آن دوران وحتی در این دوران بوده ولی لزومی برای درست بودنش نیست.
داستان جالبی است. واقعا جامعه ما ترسیمی از این داستان است. ممنون از آگاهسازی بجا و شایسته تون.
پیروز و پایدار باشید
سلام چطور مطوری؟ خوبی؟
نویسنده حماسه ی گیلگمش کیه؟(خانم یا آقا است؟)
موفق باشی.
……………………………………..
جواب: خبر نداریم. به نظر میرسد که ساخته پرداخته شدن این حماسه حدود ۱۰۰۰ سال طول کشیده باشد و یکنفر آن را به وجود نیاورده، بلکه گیلگمش چکیدهی اعتقادات و باورها و اتفاقات است.
سلام.امروز(۲:۴۵ صبح)خواندن داستان را شروع کردم.جالبه وگاه لرزه می یاره! ممکن لطفا کتابی ساده در مورد این مسایل نجومی معرفی کنید تا این قسمت داستان برایم قابل درک تر باشد؟ ممنون.
………………………
جواب: در حال حاضر کتابی مد نظرم نیست، اما قطعا چنین کتاب یا کتابهایی وجود داره.
سلام.
این قسمت جالب را خواندم
……………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
استاد آرش نورآقائی
تنها و تنها استاد می تونم بگم که… سپاس سپاس از مهرتان
شاد باشید
…………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خواهش می کنم.
واقعا به هرآنچه فکر کنیم و باور داشته باشیم، اتفاق می افته…🌱🌱🌱
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید.