۴ صبح است و هوا تاریک. در خیابان Vittorio هیچ کس نیست. صدایی نمی آید. حتی برگی از درختی نمی افتد. و من در تنهایی کمی دلگیر، اما خوشایندِ اتاقِ هتل بر روی تخت نشسته ام. کمی گرسنه ام.
تنها پنجاه متر آنطرف تر از هتلی که در آن اقامت داریم، دیواری قرار دارد که روزگاری پیرامون شهر رُم را فراگرفته بود و امروز نیز حدود ۲۰ کیلومتر از آن باقی مانده است. این دیوار روزگاری متن دفتر رُم را از حاشیه جدا می کرده. دقیقا شبیه دوران دبستان که به فرمان معلمانمان دفتر مشقمان را خط کشی می کردیم، کارگران آن روزگاران نیز به دستور فرمانروایان، شهر را از ناشهر می گسستند.
آنها که در آن روزگاران می زیستند بر دفتر رُم نوشتند و من حالا بسان یک کتاب آن را می خوانم و به این می اندیشم که احتمالا در همین مکانی که بر بسترهای نرم آن لمیده ایم و لمیده ام، روزگاری نبردهای سختی درگرفته است.
دیدگاه‌ها
قویون بیر بالا باش هوروکلی قیزاولوم
جوان اولن گوزل آناما آغلی ییم
قویون بیر بالا دوزلی اوغلان اولوم
غیرتلی همت لی آتاما آغلی ییم
قویون بیر وفالی قارداش اولوم
توپراخدا یاتان گوزل باجیما آغلی ییم
قویون بیر سینیخ قانات باجی اولوم
ایستکلی غیرتلی قارداشا آغلی ییم
قویون بیر داغلارقازان فرهاد اولوم
شیرین دیل لی اوجا بویلی یارا آغلی ییم
قویون بیر قاشی سورمه لی گلین اولوم
توپراخدا حجله باغلیان فرهادا آغلی ییم
قویون بیر ئورگی یانمیش آنا اولوم
سوت دن دویمامیش اولن بالاما آغلی ییم
قویون بیر بیگ آرزی سیندا آتا اولوم
قیرخی چیخمامیش اوغلوما آغلی ییم
قویون آغلی ییم
قویون بیر تاریخ لر یازان ایرانلی اولوم
آذربایجا نا گلن درده آغلی ییم
قویون بیر درد تانیان اینسان اولوم
اهرده هریس ده ورزقاندا اینسانا آغلی ییم
قویون آغلی ییم
برگردان فارسی این شعر :
بگذار بگریم
بگذار دخترک زیبای گیسو بافته ای شوم
در سوگ مرگ مادری جوان بگریم
بگذار پسرک بانمک وخواستنی شوم
در سوگ پدری راد مرد و باغیرت بگریم
بگذار برادری با وفا و باهمت شوم
در سوگ خواهر زیبای خفته در خاک بگریم
بگذار خواهر شکسته بالی شوم
در سوگ برادر دلسوز به خواهر خود بگریم
بگذار که من فرهاد کوه کنی شوم
در سوگ یار شیرین لب سرو قامتم بگریم
بگذار نوعروس سرمه چشمی شوم
در سوگ داماد حجله در خاکم بگریم
بگذار تا مادر دلسوخته ای شوم
در سوگ طفل سیر نشده ز شیرم بگریم
بگذار پدری در آرزوی دامادی پسر شوم
در سوگ مرگ پسر چهل روزه ام بگریم
بگذار بگریم
بگذار ایرانی نوشته در تاریخ شوم
در سوگ دردی که به آذربایجان رسیده بگریم
بگذار انسان دردآشنا و درد دیده شوم
در سوگ انسان ورزقان و اهرو هریس بگریم
بگذار بگریم
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام آرش جان
امروز ۵شنبه را به مرور سفرنامه هندت گذراندم. جالب بود. از روزی که در دفتر شما دیداری داشتیم دارم خودم را برای ۵مهر آماده می کنم تا در جمع دوستان راهنمای تور نشست خوبی در زمینه سفرنامه نویسی داشته باشیم. برای همین هم مدام در گشت و گذار در سفرنامه های وب نوشت هستم. دنیای وب با دنیای کاغذ فاصله زیادی دارد. آیا می شود زیبایی های سفرنامه های وب را به سفرنامه های کاغذی برد و زیبایی های سفرنامه های کاغذی را به وب ها آورد؟ این سوالی است که شاید در ۵ مهر بتوانیم به نتایج خوبی برسانیمش.
شاد باشید
حسینی نژاد
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ۵ مهر و سفرنامه نویسی؟ به هر حال موفق باشید.
سلام آرش خان
من ساکن تبریزم .اینجا تو تبریزتقریبا یه هفته اس ازهر چند ساعت یه زلزله می اد.مخصوصا حوالی عصر یا شب یه زلزله ی نسبتا شدید میاد بطوری که همه میریزیم کوچه اکثر شبا رو هم تو بارک سر کوچه مون می مونیم .همسایه هامونو که سال به سال نمی دیدیم هر روز عصر و بعضا شب میبینیم.هر روز بعد زلزله با فامیلامون راجع بهش حرف میزنیم.تو کوچه هر کی بهم میرسه یه حرفی واسه گفتن داره.این روزا تو تبریز همه دارن به زلزله فکر میکنن.دارم به این فکر می کنم که درسته که زلزله یه فاجعه ویرانگره ولی از یه بعد دیگه مردمو به هم نزدیک میکنه.
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم روزی به جای گریستن برای دردها، به پیشگیری فکر کنیم. امیدوارم که روزی این غم هایی که می توانند وجود نداشته باشند، با درایت از بین بروند.
تعبیر قشنگی بود، خط کشی ها……
فکر کنم ما هم تو زندگی به این خط کشی ها همیشه نیاز داریم ؛ با تمام ژست های روشنفکرانه مون…. خط کشی ها میذارن که امن بمونیم !
خیلی قشنگ نوشتین، خیلی.
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بزرگوارید. زنده باشید.