درد پیروز

پیروز از دست رفت، ولی آیا اندوه ناشی از این اتفاق، تنها داشتۀ دوستداران ایران و محیط زیست آن است؟ بد نیست این موضوع را واکاوری کنیم.

«پیروز» تنها بازماندۀ سه فرزند «ایران» بود که همگی در اسارت به دنیا آمده بودند. او در روزهایی به دنیا آمد که دمای جغرافیای زندگی‌اش رو به گرمی می‌رفت و زمانی از دنیا رفت که روزهای سرد رو به پایان بودند. با این اتفاق گویی همۀ گرمای امید مردم به سرمای یأس بدل شد.

این گزاره که «ایران فرزند پیروزش را از دست داد»، با حضور واژه‌های ایران (در معنی مام میهن)، فرزند (در معنی آینده) و پیروز (در معنی افتخار و امید) که در نهایت مفهوم ناکامی را القا می‌کند، چنان اندوهبار و غم‌انگیز است که می‌تواند در اندیشۀ مجرد و انتزاعی ایرانی ما، روح جمعی‌مان را فرسوده و ویران کند. حتی می‌توان این جمله را اینگونه خواند: «امید و افتخار فردای میهن از دست رفت.»

با این حال، اگر مفاهیم دیگر پنهان در این گزاره را استخراج کنیم و محتوای نهفتۀ آن را تحلیل کنیم، شاید به جز داغ و دریغ، عوایدی نصیبمان بشود که نباید نادیده گرفته شوند.

اولین موضوع واژۀ پیروز است. دقت بفرمایید، تا همین یک دهه پیش، به جز کارشناسان محیط زیست، تعداد اشخاصی که می‌دانستند چنین موجودی با چنین زیبایی و چنین توانمندی در ایران زندگی می‌کند، بسیار بسیار ناچیز بود، اما حالا نه تنها بیشتر ما از وجود این نازنین باخبریم بلکه دغدغه‌اش را داریم. توجه و محبت ما برای او، مادرش، پدرش و باقی هم‌جنسانش تا جایی است که برایشان نام انتخاب کرده‌ایم. و همین نام‌ها (دلبر، کوشکی، آرش، فیروز، …) بود و هست که چگالی توجه ما به این موجودات را افزایش داده است.

نام نهادن، فرآیند قابل توجهی است. انتخاب نام برای چیزی یا کسی از بذل توجه، تعیین هویت و ابراز علاقه نشأت می‌گیرد و طبق داستان‌‌های مذهبی، یکی از ابتدایی‌ترین اعمال اختیاری است که بشر انجام داد. نگاهی به محیط زیستمان بیندازیم. متوجه می‌شویم به جز یوزها، ما برای آن درنای سیبری عاشق هم نام انتخاب کرده‌ایم؛ «امید». حتی در سابقۀ چند سالۀ اخیر، انتخاب نام برای برخی دیگر از جانوران چه در حیات وحش و چه در باغ وحش دیده می‌شود. این موضوع خودش یک پیشرفت است، امید به آینده می‌دهد.  

موضوع دیگر اینکه، ما در افسانه و تاریخ طولانی خود، فقط چند حیوان را شایستۀ اسطوره شدن دانسته‌ایم. شیر و اسب از این شانس برخوردار بوده‌اند و در مقام اساطیر ایرانی جای گرفته‌اند و از این میان، اسب‌ها شایستۀ نام داشتن بوده‌اند؛ همچون رخش و شبدیز و…

ولی اکنون، چنان‌که برشمردیم، وضعیت بهتر است. اینکه پیروز و همنوعانش چنان اسطوره می‌شوند که در ترانه‌ها نامشان ذکر می‌شود، به نماد تبدیل می‌شوند و در زایمان و بیماری و مرگشان یک ایران دست به دعا می‌شود یا به عزایشان می‌نشیند، اینکه نقش آنها بر روی پیراهن تیم ملی پرطرفدارترین ورزش می‌نشیند و… اتفاق قابل توجهی است.

اما مهم‌ترین و اصیل‌ترین موضوع این است که ما در حال تجربۀ درد ویژه‌ای هستیم. درد در ماهیت خود خیلی هم بد نیست، بلکه یکی از رویکردهای بنیادین زیست و بقاست و البته برای انسان‌ها مفهوم فلسفی عمیقی دارد. ما دیگر نه تنها درد انسان را درک کرده‌ایم بلکه (بیش از پیش) درد جانور و گیاه را درک می‌کنیم.

در یک کلام، ما درد گرفته‌ایم؛ درد بیابان، درد دریا، درد کوه، درد جنگل، درد خرس، درد پلنگ، درد درنا، درد درخت، …

خوشبختی آدمی به نداشتن درد نیست، بلکه به ارزش دردهایی است که تجربه می‌کند. 

این درد یک دستاورد است.

دیدگاه‌ها

  1. سیما

    ولی دیگه هرچی درده بخوره تو‌ی سر نامرد!
    ما کم ارزش‌هامون رو نشناختیم؛
    بی‌ارزش‌ها رو هم شناختیم.

    جمله‌ی آخر عالیه.
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس بابت ارائه نظر.

  2. سید غلامرضا موسوی مجد

    سلام ارش خان عزیز
    امروز خیلی سخت در حال گذشتن است.
    نوشته شما مثل همیشه تسلی بخش و در عین حال راه گشا بود.
    لطفا راههای کمک رسانی و شارکت در پروژهای حیات وحش را هم اعلام کنید.(به صورت عمومی و یا اگر قابلم خصوصی)
    ارادتمند همیشگی
    دکتر مجد
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. ارادتمندم دکتر جان. زنده باشید. برای کمک، سازمان‌ها و نهادهایی هستند که میشه به حساب اونها پول واریز کرد.

  3. مينو

    سلام سلامت و سربلند باشید ان شاءالله
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. محبت دارید. سپاس. همچنین.

  4. محمد قرقچیان

    چقدر زیبا، ساده وروان نوشتی. پیروز برای همه ما یک نماد استقامت در برابر ناملایمات بود. آمدنش خوشحالمون کرد و زود هنگام رفتنش غمگین دوست داشتیم تولدش راجشن بگیریم. تقدیر چنین بود که او از ما جدا باشد.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باشید. ارادتمندم.

  5. ماری

    من بـه چـشم‌هـای بـی‌قـرار تـو قـول می‌دهـم

    ریـشه‌هـای مـا بـه آب

    شاخـه‌هـای مـا بـه آفـتاب مـی‌رسد

    مـا دوبــاره سبـــز می‌شویـم‬.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. امیدوارم.

  6. مهناز صفری

    سلام و احترام

    رنج می آیدتا توراآگاه کند .
    تفسیر تان مرهم گذاشت بر این زخم .

    سپاس فراوان

    مهناز صفری
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باشید. سپاس.

  7. سیما

    پیروز درد داشت؛ پیروزی هم درد دارد و ما پیروزیم.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. زنده باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *