دیپلم گرفته بودیم و برای کنکور درس میخواندیم. به مدت چند روز به پیشنهاد سعید به یکی از روستاهای ساری رفتیم، زادگاه پدر و مادر سعید تا هم کمی از تهران دور شده باشیم هم بهتر درس بخوانیم. مادر سعید فوت کرده بود. تقریبا هر روز به گورستان روستا میرفتیم و سری به مزار مادرش …
آن وقتها که هنوز راهنما نشده بودم، به همین اندازه و شاید هم بیشتر سفر میکردم. چند عکس برای یادآوری آن روزگار تقدیم میکنم: ۱۲ سال پیش: در میان بچههای عراقی در شهر “موصل” و در نزدیکی مقبره “یونس پیغمبر” نشستهام و با هم خوشیم. آن روزها عراق درگیر جنگ بود. آمریکاییها همه جا بودند. …
حدود ۱۳ تا ۱۶ سال پیش، به همه ایران (و گاهی خارج از ایران) سفر میکردم و برای ارگانهای دولتی، نیمه خصوصی و خصوصی ماهوارههای مخابراتی نصب میکردم. آن وقتها این تخصص خیلی کم بود. “گمرک جمهوری اسلامی ایران”، “پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی”، “هلال احمر”، “نیروی انتظامی”، “شرکت مخابرات ایران” و “شرکت فراب” تنها چند …
بهار ۱۳۸۳ در بحبوحهی تصمیم اینکه به فعالیتهای مهندسی کامپیوتر و مخابرات ادامه دهم یا جهانگرد بشوم، و در اوج زمانی که مطالعات ادبیاتی و فلسفی میکردم، به همراه دوستی که مسیر زندگیام را تغییر داد به مدت دو هفته به سوریه سفر کردم. از این سفر که برگشتم در کلاسهای راهنمای گردشگری موسسه “آوای …
شما را به دیدن چند عکس از سفر ۱۰ سال پیش به افغانستان دعوت می کنم. در آن سفر کاری، از شهرهای کابل، مزار شریف (بلخ قدیم) و شبرغان دیدار کردم: حالا را نمی دانم ولی آن زمان جاده های بین راهی افغانستان خیلی بد بود. در تصویر بخشی از مسیر کابل به مزار شریف …
بخش جدیدی در این سایت راه اندازی کردم با عنوان “یادی از گذشته“ برای اولین نوشته از این دسته، چند عکس از سفر ۱۰ سال پیش به عراق را نمایش دادم و اکنون قصد دارم چند عکس از زلزلهای که ۱۰ سال پیش در “بم” اتفاق افتاد، نشان بدهم. این نوشتههای “یادی از گذشته” تا …
۱۰ سال پیش دو مرتبه به عراق سفر کردم. دقیقا در اوج جنگ آمریکا و عراق بود. یکی از دستاوردهای آن سفرها، دو مرتبه بازدید از “تیسفون” یکی در تاریخ چهارم و دیگری در بیست و هفتم خرداد ۱۳۸۲ بود. شما را به دیدار چند عکس دعوت می کنم: تیسفون – ایوان مدائن – یا …